چرا این آقا رضا هم جاپای قبلی گذاشته؟
دلم نیامد که اندر باب جولان آقا رضا در دیار فرنگ دو کلمه حرف حساب نگویم. راستش ما توی این عمر کوتاهمان! هر دو جورش را دیدهایم. هم آن نخبههایی که یکی دو قرن از ما جلوترند که گاهی کلمات و گفتار شان برای ما مردم کوچه و بازار ثقیل مینماید. هم آنانی که اهالی قرون ماضی بوده و قافله جهان آنها را جا گذاشته! حالا در قرن ما جای دیگران را تنگ کردهاند. اینان نیز چون لسان امروز را نادانند گفتار نامفهوم و ناچسبشان را هم باید فسیل بندی و تجزیه کرد.
امام راحل را بخاطر داریم که می گفت: «کاری نکنید که چیز می شود». از شما چه پنهان سلطنت چیان نیز از همین قافله دومند که دور از زمانه خود مدتی است مگس چای ما شدهاند! از یک طرف در خیابان سنگ بر سر مردمان می کوبند و از یک طرف در تالارهای اجارهای اروپایی، یار مبارک باد دموکراسی سر میدهند.
حرکت اخیر لیدی معصومه قمینژاد در مونیخ موجی از تحیر همگانی برانگیخت. همگان با ابهام میگفتند چی شد؟ چی گفت؟ چی گفت؟ حال که بدیشان پیامبر گونه وحی شده که برای آزادی مردم!!! ایران برخیزند.
این علیا مکرمه هم تا دقیقهای میکروفون مجانی گیر آورده، شروع به کوبیدن مجاهدین می کند. اصول دموکراسی را هم کاملا رعایت میکند و نمایندگان مردم اروپا و امریکا را زیر حمله می برد که چرا با مجاهدین رفت و آمد دارند.
از آقا رضای دمکرات تا رضای انجمن نجات!
چی شد؟ چی گفت؟ آقا رضای ایشان هم که در این زمینه گل سر سبد تشریف دارند!
برای پاسخ به این سؤالات متعدد و فسیل بندی گفتارات ایشان، کنفرانسی با شرکت تعدادی از باستان شناسان و متخصصان امور قرنهای هفده و هجده میلادی تشکیل شد. حضار که اکثرا جوانان امروز و غائبین وقایع آریامهری بودند سؤالات و ابهامات خود را مطرح ساختند. باستان شناسان نیز حول نمونه های داده شده شروع به کاوش کردند.
عاقبت یکی از استادان عتیقه شناس به نمایندگی از دیگر همکاران خود رشته سخن را بدست گرفت و ابهامات از کلههای ما زدود: «در این قرن بیست و یکم همه چیز بر حسب علم است»… گوشهایمان تیزتر شد که استاد چه می خواهد بگوید و او ادامه داد: «کارهای این جماعت (آقا رضا) همهاش بر علم استوار است.»
سؤالمان مضاعف شد، آخر جماعت سلطنت را چکار با علم؟ استاد اما ادامه داد: «مثلا در کار نظامی، موشک بر اساس علم کار میکند. اطلاعات را روی موشک میبندند و آنرا فیالمثل از تهران شلیک میکنند، هیچ جای دیگر نمیرود. ساختمانهای دیگر را ول میکند، مستقیم میآید روی هدفی که بهش دادهاند».
در همین رابطه
پیام دوره گردی رضا پهلوی به خامنه ای چیست؟
«هواپیما وقتی از تهران بلند میشود مقصدش مشخص است، مثلا لندن میرود. همهاش بنا بر علم است. یا مثال دیگر، برنامه رادیو در تهران یا جای دیگر ایران ضبط و بعدا از همانجا پخش میشود، آنوقت صدایش در آمریکا و آلمان و غیره شنیده میشود».
سخنان استاد که خود دیگرانی را نیز نمایندگی میکرد ما را در افکار عمیقی فرو برد. آخر بالاخره این آقا رضا جایش در این فرمولهای استاد کجاست؟ غرق در گفته های استاد بودیم. داشتم از حرف استاد به این میرسیدم که تاج و عمامه دو شکل متفاوتند اما خواست یکسان، آنان را دلدار یکدیگر کرده است! که ناگاه متوجه صدایی دیگر شدیم. صدا گوشخراش بود، اما می بایست بدانیم چیست.
این بار خود شاهزاده بود که داشت به وظیفه خود در کوبیدن مجاهدین عمل میکرد. خاک بر سر مجریان برنامهاش. شاید هم کاغذ دیر رسیده بود. آخر همان متن سایت نجات آقا را درسته داده بودند دست قبله عالم و او هم داشت از رو میخواند! اقلا جملات را شاهانه مینوشتند. خاک بر سر مجریانش، اما خودش هم پیادهتر از آن بود که متوجه امر شود.
چند جمله که حرفهای تازه! آقا رضا را گوش کردم متوجه علمی بودن بحث استاد شدم و اینکه چه جوری پیشرفت علمی امثال سلامی و حاجی زاده و کشفیات جدیدشان از جمله مستعان و موشک سریع به دست آقا رضا هم رسیده و این طوری بود که متوجه رابطه علمی این دو پدیده شدم!