برخی ناگفتههای جنگ ایران و عراق
روایتهای بسیاری از جنگ ایران و عراق از سوی حکومت ایران در طول بیش از سه دههای که از پایان آن میگذرد نقل شده، اما حکومت ایران همیشه برخی از موضوعات، حقایق و واقعیات این جنگ را پنهان نگاه داشته است. در این مطلب به برخی از زوایای پنهان جنگ ایران و عراق میپردازیم.
شکی در این نیست که آغازگر و شروعکننده جنگ کشور عراق بود، با حمله ناگهانی به فرودگاه مهرآباد و برخی پایگاههای هوایی دیگر ایران.
این روایتی رسمی است از جنگ ایران و عراق که حکومت ولایت فقیه آن را «جنگ تحمیلی» علیه خود میداند که گویی حکومت عراق این جنگ را بر حکومت ایران تحمیل کرد.
اگر چه آغازگر این جنگ عراق بود اما این تنها بخشی از واقعیت ماجراست، جنگ ایران و عراق پیشینهای دارد که حکومت ولایت فقیه و رسانههای آن تمایل چندانی به بازگو کردن آن ندارند.
پیشینه جنگ ایران و عراق و حضور ۱۳ ساله خمینی در عراق و رویای خلافت اسلامی
بعد از قیام خرداد ۱۳۴۲ که خمینی به تبعید فرستاده شد ۲ سال بعد و در سال ۱۳۴۴ راه عراق را در پیش گرفت و به مدت ۱۳ سال در عراق سکنی گزید.
سالهایی که میتوان آن را دوران سکون و خمودی خمینی و پرداختنش به افکاری حول ایجاد پدیدهای به نام حکومت ولایت فقیه دانست که امروزه در ایران بر سر کار است.
خمینی در این دوران ۱۳ ساله، با گروهها و جریانات سیاسی شیعی عراقی وارد ارتباط شد و به قول محمود دعایی که در آن زمان خمینی را در عراق همراهی میکرد با برخی گروههای شیعی عراقی که در آن زمان اپوزیسیون نظام عراق محسوب میشدند وارد روابطی میدانی شد.
سرانجام بر اثر این مداخلات خمینی و همکاری وی با گروههای مخالف عراقی بود که سران عراق خمینی را از عراق اخراج کردند و این زمینهساز دشمنی آشکار خمینی با سران عراق شد که در نهایت منجر به جنگ با این کشور شد.
به قدرت رسیدن خمینی در ایران و زمینهسازی برای جنگ ایران و عراق
روابط خمینی با گروههای اپوزیسیون و شیعی عراقی محدود به زمان حضور خمینی در عراق نبود.
بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و به قدرت رسیدن خمینی در ایران، خمینی عراق را از نظر مذهبی و وجود مراقد امامان شیعه و بافت اکثراً شیعی این کشور، کشوری مطلوب برای گسترش خلافت خود میدید و شروع به تحریک مردم و نظامیان عراق علیه دولت این کشور کرد.
اولین نمود این دخالتها شعار «صدور انقلاب» خمینی بود. خمینی آشکارا در سالهای بعد از ۵۷ مردم و ارتش عراق را به قیام علیه حاکمان آن کشور دعوت به برقراری حکومتی مانند آنچه در ایران برقرار شده بود فرا خواند.
خمینی بلافاصله بعد از انقلاب ۵۷ و در ۷ اسفند اعلام کرد «یک دولت بزرگ اسلامی باید بر همه دنیا غلبه کند»!
منتظری نائب وقت خمینی در کتاب خاطرات خود نوشته است «وقتی انقلاب پیروز شد یک غرور خاص هم بیت امام هم ما و هم دیگران را فرا گرفت میگفتیم… ایران و عربستان ندارد انقلاب اسلامی است و امام هم رهبر جهان اسلام است».
اینها نخستین جرقههای دخالت و مهلکهای به نام صدور انقلاب بود که آثار آن امروز در خاورمیانه مشهود است.
خمینی به تحریکات خود علیه حکومت عراق ادامه داد و در ۱۹ فروردین سال ۱۳۵۹ آن را به اوج رساند.
وی در این روز خطاب به مردم و نظامیان عراق و علیه رئیس جمهور وقت عراق اعلام کرد «صدام حسین بر اثر حکم شرعی کافر است او طرفدار کفار است این جرثومه فساد را از بین ببرید ما هم کمک شما هستیم این فاسد را از بین ببرید من به آنها سفارش میکنم، به ارتش عراق قیام کند و این آدم را از بین ببرند!».

این اظهارات خمینی اگر چه یک اقدام عملی نبود ولی به طور آشکار دعوت به جنگ و شورش علیه حاکمیت یک کشور دیگر بود.
در فروردین سال ۱۳۵۹ همچنین، وزیر خارجه وقت عراق؛ طارق عزیز توسط گروههای طرفدار خمینی و مخالف حاکمیت عراق مورد سوء قصد نافرجام قرار گرفت.
در اردیبهشت همان سال زد و خوردهای مرزی بین حکومت ایران و عراق در مرزها بالا گرفت.
در ۱۳ شهریور ۱۳۵۹ حکومت ولایت فقیه شهرهای خانقین و مندلی را در عراق مورد حمله قرار داد.
در روز ۱۸ شهریور ۱۳۵۹ روزنامه جمهوری اسلامی؛ روزنامه حزب حاکم حکومت ولایت فقیه نوشت «به فرمان امام نیروهای انقلاب آمادگی خود را برای تصرف عراق با پشتیبانی مسلمین اعلام کردند».
بدین ترتیب خمینی مقدمات و آتشزنه جنگی را فراهم کرد که شروع رسمی آن به نام دولت عراق و در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ رقم خورد.
شروع جنگ ایران و عراق و سرکوب تمامی مخالفین داخلی
با حمله رسمی حکومت عراق به ایران بهانهای که خمینی به دنبال آن میگشت پیدا شد. خمینی از این جنگ خودساخته بهرههای فراوانی برد.
از جمله اینکه تمامی گروههای سیاسی مخالف خود را به بهانه اینکه کشور در حال جنگ با دشمن خارجی است سرکوب و قلع و قمع کرد.
افزون بر آن به بهانه جنگ و اینکه کشور در حالت و اوضاع عادی نیست از دادن آزادیهای اساسی در داخل کشور به مردم سر باز زد و پاسخ هر صدای معترضی را با سرب داغ داد.
جنگ ایران و عراق و میانجیگریهای بینالمللی و رد آنها از سوی خمینی
شاید برای نسلهایی که سالیان جنگ ایران و عراق را به یاد نمیآورند این پرسش پیش آید که آیا در این بین و در این همه سال، هیچ میانجیگری برای آتشبس یا صلح از سوی کشورهای دیگر و سازمانهای بینالمللی نشد؟
پاسخ این است؛ بسیاری میانجیگریها از سوی بسیاری طرفها در طول سالیان متمادی جنگ ایران و عراق صورت گرفت اما خمینی که سودای «خلافت اسلامی» و «صدور انقلاب» در سر داشت تمامی آنها را رد کرد.
شایان ذکر است در طول ۸ سال جنگ ایران و عراق، ۱۱ قطعنامه از سوی سازمان ملل برای خاتمهدادن به جنگ صادر شد اما خمینی به هیچ کدام از آنها توجهی نکرد.
علاوه بر این یاسر عرفات رهبر فقید مردم فلسطین ۲ بار برای میانجیگری و صلح به سراغ خمینی رفت اما درخواستهای عرفات بیجواب ماند.
سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی در اردیبهشت سال ۱۳۶۰ با هیئتی متشکل از رئیسجمهور وقت بنگلادش، ژنرال ضیاءالرحمن، حبیب شطی؛ دبیر کل این سازمان، احمد سکوتره؛ رئیسجمهور گینه و عرفات به نزد خمینی رفتند جواب خمینی برای آتشبس یا صلح باز هم نه بود.
یکبار دیگر یک هیئت متشکل از رئیسجمهور وقت بنگلادش؛ ژنرال ضیاءالرحمن، حبیب شطی، شانس خود را برای توقف جنگطلبی خمینی آزمودند اما جواب باز هم منفی بود.
در خرداد۱۳۶۰ همچنین یک هیئت از سوی کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها به خمینی پیشنهاد صلح دادند اما باز جواب خمینی نه بود.
در اسفند همان سال اولاف پالمه نخستوزیر سابق سوئد و معاون وقت دبیر کل ملل متحد برای میانجیگری سراغ خمینی رفت. نتیجه چیزی جز جواب نه نبود.
پالمه پیشنهاد غرامت ۶۰ میلیارد دلاری از سوی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را نیز با خود به همراه داشت اما سودای جنگطلبی خمینی سر فروکشکردن نداشت.
جنگ ایران و عراق بعد از عقبنشینی عراق از خرمشهر
در خرداد سال ۱۳۶۱ و بعد از نزدیک به ۲ سال جنگ، عراق از شهر خرمشهر که پیش از آن، این شهر را اشغال کرده بود عقبنشینی کرد.
این امر مقدمات برقراری آتشبس را فراهم کرد بخصوص اینکه کشورهای عربی منطقه خلیج فارس پذیرفتند که بابت تجاوز جنگی عراق به خاک ایران ۶۰ میلیارد دلار خسارت بپردازند تا جنگ پایان یابد اما رویای خمینی کماکان «فتح قدس از طریق کربلا» بود! [پشت پرده شعار فتح قدس از طریق کربلا؛ روایت غیر حکومتی از جنگ ایران و عراق]
این در حالی بود که بعدها و به نوشته منتظری؛ جانشین وقت خمینی «مردم هم بعد از خرمشهر دیگر تمایلی به ادامه جنگ و ورود به خاک عراق نداشتند» و افزوده بود «وقتی که خرمشهر را فتح کردیم احساس کردیم که نیروها انگیزه داخلشدن در خاک عراق را ندارند خودشان میگفتند ما تا حالا جنگیدیم که دشمن را از کشورمان بیرون کنیم ولی حالا اگر بخواهیم به خاک عراق برویم این کشورگشایی است».
اما سخن خمینی چیز دیگری بود؛ خمینی میگفت «هر روز ما در جنگ برکتی داشتهایم که در همه صحنهها از آن بهره میجوییم ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر میکنیم جنگ ما، جنگ حق و باطل است و تمامشدنی نیست!».
جنگ ایران و عراق و قطعنامه ۵۹۸
در تمام طول دوران جنگ ایران و عراق سازمان ملل ۱۱ قطعنامه برای پایان جنگ صادر کرد اما خمینی همه آنها را رد کرد.
خمینی ابتدا قطعنامه ۵۹۸ را نیز رد و بر ادامه جنگ اصرار کرد. اما زمانی که دیگر اعتراضات از سوی مردم ایران در مخالفت با جنگ بالا گرفت و یک عنصر ایرانی ضد حکومت خمینی؛ یعنی ارتش آزادیبخش ملی ایران وارد صحنه جنگ نظامی با حکومت خمینی شد به ناگهان خمینی قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت.
اما این پذیرش بسیار دیرهنگام بود و ضایعات آن بسیار بزرگ بود، تنها در طرف ایرانی بیش از ۲ میلیون کشته و معلول، ۵۰ شهر ویران شده، ۳ هزار روستای نابود شده، ۴۰ هزار اسیر جنگی، ۴ میلیون آواره، ۷ هزار نفر مفقودالاثر و بیش از ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت مالی بر جای ماند.
جنگی که سالها بعد رفسنجانی در نماز جمعه ۹ آبان ۱۳۷۶ اعلام کرد که ۳۶ هزار دانشآموز در این جنگ خانمانسوز جان خود را از دست دادند.