آیا اشغال نظامی به دموکراسی می‌انجامد؟

دانش انقلاب- قسمت چهاردهم

آیا اشغال نظامی می‌تواند به دمکراسی در ایران کمک کند؟ این یک سوال پایه‌ای است.

در قسمت چهاردهم “دانش انقلاب”، در ابتدا قصد داریم راهکارهای مختلفی که برای سرنگونی رژیم پیشنهاد شده را بررسی و مرور کنیم. این راهکارها شامل رفراندوم، نافرمانی مدنی و سایر شکل‌های مبارزه مسالمت‌آمیز و غیره می‌باشند.

وضعیت فعلی جامعه پس از قیام توفنده‌ای که از شهریور ۱۴۰۱ شروع شد و باعث رعشه سقوط و سرنگونی در پیکره رژیم فرتوت ولایت فقیه شد، سردمداران رژیم را ناگزیر به اعتراف به برخی حقایق و آدرس دادن به “موقعیت کنونی قیام و انقلاب” کرد. البته باید توجه داشت که ضربات قوی و پی در پی‌ای که جبهه خلق هر روزه به رژیم خامنه‌ای و همدستان تاج نشان او در صحنه‌های داخلی و خارجی وارد می‌کنند، نیز باید به آنها اضافه شود.

اشغال نظامی آیا یک راهکار مناسب برای مساله ایران است؟

حالا بیایید ببینیم با وجود مسدود بودن راهبردهای “مسالمت‌آمیز”، آیا “سرنگونی” هنوز هم عملی است؟ در شرایطی که حرکت اعتراضی مردم با گلوله، دستگیری و شکنجه‌های گسترده و موج اعدام‌ها روبه‌رو است، به واقع چه باید کرد؟

در این بخش از “دانش انقلاب”، به جمع‌بندی راهکارهای مختلفی که برای سرنگونی مطرح شده و نتایجی که همراه خود به همراه داشته‌اند، خواهیم پرداخت.

در بخش‌های قبلی، به روش‌های مختلف براندازی مانند رفراندوم که اصلاحاتی را مطرح می‌کند، و یا آنچه به عنوان “نافرمانی مدنی” و “مبارزه مسالمت‌آمیز” تبلیغ می‌شود، پرداخته شد. ما دیدیم که در کشوری که به مدت بیش از چهار دهه تحت حاکمیت ولایت فقیه بوده، دمکراسی و حقوق مدنی به حداقل خود رسیده‌اند و طرح این روش‌ها برای پاسخ به “خواسته سرنگونی” در بهترین حالت، تنها به منظور “گمراه کردن ذهن مردم” است.

اما وقتی که خود رژیم به توهم پراکنی این روش‌ها دست زده و آنها را به خود اختصاص می‌دهد، نقاب از چهره‌های واقعی ضد خلق برمی‌افتد. و روشن می‌شود که هدف آنها با هر شعار و هر رنگ و لعابی، “حفظ نظام” و پیچیدن جلوی راهبرد و راه‌حل انقلابی است.

بسته شدن راه‌های مسالمت آمیز تغییر

وقتی که راه مبارزه مسالمت‌آمیز و “نافرمانی مدنی” که در دو سال و چند ماه بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی در مقابل حاکمیت جدید آخوندی جریان داشت و در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با سرکوبی و کشتار توسط رژیم ولایت فقیه بسته و مسدود شد، برای تغییر اوضاع چه باید کرد؟ در اینجا، تغییر به معنای جابجایی خامنه‌ای و اطرافیانش در حفظ کلیت نظام نیست، بلکه منظور از تغییر نظام ولایت فقیه در تمامیت خود آن است. در غیر اینصورت، چیزی به طور واقعی “تغییر نکرده است.

آیا با مسدود بودن مسیر راهبردهای« مسالمت آمیز»، باز هم « سرنگونی» عملی‌است؟

وقتی که اعتراضات مردم با گلوله و دستگیری و شکنجه گسترده و موج اعدام‌ها روبروست، واقعا چه کار باید کرد؟

در چنین شرایطی عده‌ای به راه حل‌های نظامی خارجی، برای براندازی آخوندها و سپاه پاسداران آنها فکر میکنند و تلاش میکنند که به دخالت نظامی از خارج به شکل‌های مختلف مشروعیت بدهند. آنهم در زمانه‌ای که قدرت‌های جهانی – غیر از  روسیه و چین که اساسا متحد و پشتیبان آخوندها  هستند – دست کم «تغییر رژیم» ( Regime Change) را هیچ کشوری به زبان هم نمی‌آورد.

اشغال نظامی مثل عراق یک راه حل نیست!

 حتی به برخی حرکت‌های ایذایی موشکی و دریایی رژیم  هم به شکل بسیار محدود جواب می‌دهند و از آمادگی یا تصمیم برای یک اقدام نظامی جدی بسیار دور هستند. «اقدام نظامی جدی» مانند آنچه  که ۲۰ سال پیش ایالات متحده با رهبری یک ائتلاف بین‌المللی و  به کارگیری دست کم ۲۰۰ هزار نیروی مسلح  از چندین ارتش، و به همان اندازه پشتیبان،  برای اشغال عراق، تشکیل داد. چون حتی بمباران‌ها و موشک زنی‌‌های آمریکا هم هدف سرنگونی و تغییر رژیم عراق را تأمین  نمی‌کرد..

صرفنظر از تفاوت‌های کیفی شرایط امروز ایران، منطقه و جهان در ۲۰۲۳  با عراق در ۲۰۰۳، لازم است که به زمینه‌های تاریخی تفاوت ایران هم اشاره کنیم.  سرزمینی پهناور و مرزهای طولانی و ۸۵ میلیون جمعیت که مقوله «اشغال نظامی» را از ذهن‌ها  دور می‌کند.

این ویژگی‌ها و بافت سیاسی اجتماعی تاریخی جامعه ایران که باعث شده برخلاف بسیاری از کشورهای خاورمیانه ، هرچند در مقاطعی با اشغال نظامی خارجی روبرو بوده، اما هیچگاه یک کشور مستعمره نشد – یعنی شبیه وضعیتی که کشورهایی مثل هند یا عراق – تحت حاکمیت استعمارگر غربی بودند. 

جنبش‌های استقلال ‌طبانه درکشورهای تحت اشغال غرب، تنها بعد از جنگ جهانی اول و بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم که نظام‌های استعمارگر به میزان زیادی ضعیف شدند، توانستند به پیروزی برسند.

در همین زمینه

دانش انقلاب؛ شرایط عینی یعنی چه ؟- قسمت دوم

به لحاظ تاریخی هم اشغال نظامی ناممکن است

 اما در ایران نخستین انقلاب بزرگ اجتماعی یعنی انقلاب مشروطیت در ۱۲۸۵ ( ۱۹۰۶) یعنی سالها قبل از جنگ جهانی اول، صورت گرفت و به پیروزی رسید. 

در ایران، هرچند روس و انگلیس بخاطر دربار فاسد پادشاهان قاجار و بعد هم سلطنت رضا خان و پسرش،  نفوذ زیادی داشتند بطوریکه نیروهای نظامی انگلستان بخشهایی از جنوب ایران و برخی بنادر را برای مدت‌ها در کنترل خود گرفتند،  و نیروهای قزاق تزار روسیه در شمال ایران و دریای خزر نفوذ و سلطه نظامی داشتند اما ایران هیچگاه یک کشور مستعمره مانند  الجزایر و لبنان- تحت اشغال فرانسه و یا برخی کشورهای افریقایی و آمریکای جنوبی که مستعمره پرتغال و اسپانیا بودند، نبود.  در این کشورها جنبش مردمی در گام اول، ناچار بود ابتدا، مبارزه علیه اشغالگر را پیش ببرد.

گفتن این واقعیت‌ها از این جهت ضروری است که حتی اگر اراده سیاسی هم برای اشغال نظامی ایران وجود داشته باشد، به لحاظ تاریخی و عملی یک چیز خیلی غیر محتملی است. بگذریم که، نیروی اشغالگر خارجی طبعا رژیمی را روی کار می‌آورد که در خدمت منافع خودش باشد. رژیمی که قطعا در آن از انتخابات آزاد خبری نخواهد بود و سیاست‌ها از کشور اشغال کننده دیکته خواهد شد.

 لذا مردم در سرنوشت خودشان و کشورشان نقشی نخواهند داشت، سرمایه‌های کشور به سمت کشور اشغال کننده سرریز خواهد شد و باز مردم‌مان باید در  میان زباله‌ها بدنبال غذا بگردند، نیروهای امنیتی، مجریان سیاست‌های اشغالگر خواهند بود و سرکوب مجددا برقرار خواهد بود

حاصل این سرنگونی توسط نیروی خارجی: یک رژیم دست نشانده ست که  در نهایت، خواسته‌ی اصلی مردم  یعنی آزادی و دموکراسی بی پاسخ خواهد ماند و مبارزات و جانفشانی‌های آنها به نتیجه نخواهد رسید. 

اشغال نظامی یک راه حل نیست!

در جمعبندی راهبردهای تغییر و دگرگونی اوضاع سیاسی اجتماعی جامعه ، شکلهای مختلف رفرم تحت عنوان « اصلاحات» و « رفراندم» تا آنچه « مبارزه مسالمت آمیز» شناخته میشود مانند «نافرمانی مدنی»  از یک طرف و از سوی دیگر راه حل اشغال نظامی خارجی را بررسی کردیم. دیدیم که بخاطر بافت و ساخت جامعه ایران و بخاطر ویژگیهای نظام ولایت فقیه، اینها راهبردهایی نیستند که ما را به سرنگونی رژیم برسانند و خواسته مردم یعنی «تغییر بنیادی» را محقق کنند.

«جبهه خلق» با شاخص «سرنگونی» شناخته می‌شود. اما این هدفمندی به تنهایی کافی نیست. باید ببینیم و بدانیم چگونه می‌توانیم به آن برسیم. به بیان دیگر، «مرزبندی» جبهه خلق با جبهه ضد خلق یک اصل و پایه است که ضروری ولی کافی نیست. در بخش بعدی، «دانش انقلاب» به راهبرد جبهه خلق برای سرنگونی پرداخته و گام های رسیدن به آن را مشخص می کند. با ما همراه باشید.”

ما را در توئیتر ایران آزادی دنبال کنید

ما را در تلگرام ایران آزادی دنبال کنید

خروج از نسخه موبایل