چرخه اعدام و کشتار خامنهای، در محاصره بحرانهای لاعلاج و خشم انفجاری مردم توقف بردار نیست. روز شنبه ۳۰ اردیبهشت، میرغضبهای خامنهای یک زندانی به نام عاصف شهبخش را در زندان زاهدان و سه زندانی به نامهای سعید گراوند، صمد گراوند و شهاب منصوری نسب گراوند را در زندان قزلحصار و یک زندانی را در گوهردشت حلقآویز کردند.
با احتساب این اعدامها، تعداد کل اعدام شدگان اردیبهشت ماه در زندانهای قرون وسطایی خامنهای به ۱۲۲ نفر رسیده است، عددی که به تنهایی با تعداد اعدام در تمام کشورهای دیگر برابری می کند.
بعد از حلقآویز سه تن از قهرمانان مردم اصفهان، یعنی مجید کاظمی، صالح میرهاشمی و سعید یعقوبی در سحرگاه جمعه ۲۹ اردیبهشت، موجی از خشم و نفرت از این کشتار جامعه ایران را فرا گرفت. تهران، مشهد، اصفهان، زاهدان و کرج و شهریار شاهد تظاهرات مردمی علیه اعدام بودند. خانوادههای زندانیان محکوم به اعدام در جلوی زندان قزلحصار علیه اعدام شعار دادند و مورد تهاجم نیروهای حکومتی قرار گرفتند.
اعتراضات در این نقطه متوقف نشدند و روز شنبه به دانشگاهها کشیده شد و دانشگاههای بهشتی، تهران و تربیت مدرس شاهد اعتراض دانشجویان بودند.
در همین زمینه
اعدام ها و زانو زدن دخترکی در مقابل گوریل وحشی!
ترس عامل اصلی اعدام
در روانشناسی خوکامگی میخوانیم که جباران دچار ترس تهاجمی هستند. در واقع، بخش بزرگی از رفتار آنان ناشی از این نوع ترس است. مانس اشپریر در کتاب “نقد و تحلیل جباریت” تاکید میکند که اعتیاد به دشمنتراشی و ایده دشمنانگاری« هر کسی که با ما نیست»، از سوی جباران ترس عمیقی است که در وجود آنان نهفته است. اشپریر از قول افلاطون میگوید که هر انسانی میتواند شایسته صفت شجاعت باشد، جز فرد جبار، زیرا جباریت صفتی است که جایگزین فقدان شجاعت میشود.
همانطور که در روانشناسی خودکامگی خواندیم، خامنهای و دستگاه خودکامهاش نیز اکنون در ترس عمیقی فرو رفتهاند. قیام دلیرانه مردم ایران به مثابه پیشزلزلهای بود که تمامی ساختمان بدون بنیاد ولایت فقیه را لرزانده و سست و بیخاصیت کرده است. هم خود خامنهای و هم دستگاه عریض و طویل سرکوب او بخوبی میدانند که قیام بعدی دیگر فرصت بقا برای این ساختار فرسوده باقی نخواهد گذاشت و نقطه تعیین تکلیف نهایی مردم با حکومت فرارسیده است. به همین دلیل است که از هر حرکت و جنبشی، ولو کوچک، وحشتزده هستند.
ابتلای خامنهای به جنون اعدام، طوری که در یک ماه گذشته به طور متوسط هر ۵ ساعت یک نفر را اعدام کرده، بیانگر همین ترس مالیخولیایی او از سرنگونی حتمی است. خامنهای گویی سرنوشتی مشابه فرعون عصر حضرت موسی را پیدا کرده است که برای رهایی از سرنگونی مجبور بود تمام پسران بنیاسرائیل را سر به نیست سازد. خامنهای میداند که امکان رهایی از این بنبست را ندارد.
چه باید کرد؟
تجربه ۴۴ سال حاکمیت فاشیزم دینی بر ایران یک تجربه دردناک برای همه بشریت معاصر است. این تجربه اگرچه با خون بیش از ۱۰۰ هزار زندانی اعدام شده و صدها هزار زندانی شکنجه شده همراه بوده است، این واقعیت و تجربه را برای نسل جوان ایران و منطقه و جهان به اثبات رسانده است که با این نوع فاشیزم نمیتوان جز با زبان قهر و خشم سخن گفت. مردم ایران برای توقف چرخه اعدام، چارهای جز سرنگون کردن این رژیم ندارند. به همین دلیل، ادامه و اعتلای قیام ۱۴۰۱ و دمیدن در آتش هر چه بیشتر تنها مسیری است که مردم ما را به سمت آزادی و دمکراسی هدایت خواهد کرد.