ولایت فقیه و پایان راهی بازگشتناپذیر
با وجود گستردگی و استمرار بیش از پیش قیام سراسری مردم ایران که برخی از معترضان میگویند که «دیگر نگویید اعتراض، اسمش شده انقلاب»، سوالی که خود را بارز مینماید این است که آیا برای حاکمیت ولایت فقیه راهی برای بازگشت به عقب باقی مانده است؟
از ابتدای شروع قیام سراسری مردم ایران، سران حکومت ولایت فقیه مدام در این بوق میدمند که اعتراضات تمام شده یا به زودی تمام خواهد شد.
اما شواهد و قرائن سخن دیگری میگویند؛ هر روز که از شروع قیام سراسری مردم ایران میگذرد بر دامنه و کمیت و کیفیت قیام سراسری مردم ایران افزوده شده و میشود.
هر جانباختهیی که از سوی حکومت ایران به قتل میرسد، باعث خشم بیشتر مردم شده و مردم ایران با حضور گسترده در مراسم چهلم جانباختگان راه آزادی نشان دادهاند که قصد ترک خیابان ندارند و حضوری بیش از پیش در خیابان را خواستار هستند.
سه تابلوی فرضی پیش روی حکومت ولایت فقیه برای برون رفت از قیام و نتایج آن
در این بین سه فرضیه را میتوان به عنوان راهکار در مقابل حکومت ولایت فقیه گذاشت.
اول آنکه حکومت خامنهای چنان که تا کنون جامعه ایران با آن مواجه بوده است با استفاده از سلاحهایی با گلولههای ساچمهیی و کمتر با سلاح جنگی وآشکارا، دارد تلاش میکند که کار به استفاده عریان از سلاح جنگی نکشد و به موازات این امر با دستگیریهای گسترده و شکنجه و سرکوب در زندانها و مرعوبسازی جمعیت کف خیابان را ناامید سازد.
فرضیهیی که نشان میدهد در برابر سیل عظیم جمعیت که این بار به کف خیابان آمدهاند زیاد جوابگو و درمان دردهای حکومت ولایت فقیه نیست و نخواهد بود.
نتیجه این امر، ادامهدار شدن قیام سراسری مردم ایران است و به رغم تقدیم جانباختگان بیشتر و بیشتر، مردم کف خیابان این بار قصد و خیال بازگشت به خانههایشان را ندارند.
آيا حکومت ولایت فقیه میتواند دست به کشتار انبوه با سلاح جنگی بزند؟
دوم آنکه حکومت ولایت فقیه دست به سرکوب و کشتار عظیم و بیپرده با سلاحهای جنگی بزند مانند آنچه در قیام آبان ۱۳۹۸، و در زیر لوای قطع کامل اینترنت شاهد آن بودیم.
برخی از تحلیلگران سپهر سیاسی ایران بر این باورند که حکومت مطلقهی فقیه در مقابله با قیام سراسری مردم ایران در این دور، توانایی چنین اقدامی را ندارد.
این صاحبنظران این گونه استدلال میکنند که استفاده عریان از سلاح جنگی و سرکوب همه جانبه، دیگر مانند قیام آبان ۹۸ نمیتواند قیام را موقتا خاموش سازد بلکه به ضد خودش تبدیل شده و سرکوب عریان با سلاح جنگی به مثابه بنزینی خواهد بود که آتش قیام سراسری مردم ایران را صد برابر شعلهورتر میسازد.
آیا سیاست «گفتگو و تعامل» با معترضان میتواند راه برون رفت ولایت فقیه از این بحران باشد؟
در ورای این ۲ فرضیه برخی در درون حکومت که بیشتر از جناح مغلوب حاکمیت هستند این فرضیه را عنوان میسازند که خامنهای و حکومتش باید به سیاست «گفتگو» با معترضان پرداخته و برخی امور را در جامعه اصلاح کند.
این طرز تفکر نیز راه به جایی نخواهد برد چرا که اولا حکومت ولایت فقیه نه میتواند و نه میخواهد که راه اصلاح و تغییر در درون خودش را پیش ببرد زیرا با توجه به گستردگی قیام، هر قدم عقبنشینی در این مقوله به منزله پیشروی معترضان به میزان ده قدم به پیش خواهد بود؛ واقعیتی که بارها از سوی سران ارشد حکومت ایران مورد اذعان قرار گرفته است.
ولایت فقیه در مقابل کارنامهی چهار دههیی خود
با نگاهی گذرا به تابلوهای مفروض قید شده در بالا و پاسخهایی که به آن داده شد، از هر سو که بنگریم حکومت ولایت فقیه راه چارهیی برای برون رفت از بحران فعلی و فرار از قیام سراسری مردم ایران ندارد.
از سوی دیگر به عنوان راه حلی برای پیش درآمد خاموش ساختن این اعتراضات، حکومت ولایت فقیه میبایست به درخواستهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… مردم ایران پاسخ دهد.
این گزینه نیز برای حکومت خامنهای مردود به شمار میرود چرا که تاریخ آن گذشته و اگر قرار بر این بود که این حاکمیت اقداماتی در این راستا انجام دهد بیش از ۴۰ سال برای پرداختن به آن فرصت داشت اما در این بازهی زمانی نه تنها به اصلاح امور نپرداخت بلکه روز به روز با انحصارطلبی و ایجاد دیکتاتوری ولایت مطلقهی فقیه، همه راهها را بر روی خود و همچنین راههای مسالمتآمیز را برای مردم ایران بست.
حکومت ولایت فقیه از تاریخ عبرت نگرفت و حالا خود عبرت تاریخ خواهد شد
به بیان دیگر قیام سراسری مردم ایران که در حال حاضر در جریان است یک پدیده خلقالساعه نیست که به ناگهان مجال بروز پیدا کرده باشد. تنها در یک دهه اخیر حکومت ملایان با چند قیام بزرگ در سالهای ۹۶، ۹۸ و… روبرو بودند که در هر کدام از آنها مردم از بخشی از حاکمیت عبور کرده و در امتداد آن در سال ۱۴۰۱ به انتهای راه، یعنی به نفی کامل استبداد مذهبی رسیدهاند. [انقلاب چگونه همه فرصتها را از خامنهای گرفت؟]
از این رو و با نگاهی منطقی به قیامهای پیشین و همچنین با نگاهی به عملکرد انحصارگرایانه حکومت ایران در طول بیش از ۴ دهه حکومتش، میتوان این واقعیت و این گزینه را بر روی میز گذاشت که به نظر میرسد حکومت ولایت فقیه به دست خودش همه پلهای پشت سر را خراب کرده و راهی برای بازگشت برای خودش باقی نگذاشته است؛ امری که مردم ایران نیز بر سر این اتفاق قول و نظر دارند و از این روست که با حداکثر توان از در مقابله و رویارویی با حکومت ولایت فقیه درآمدهاند.
در قول پایانی، دیگر راهی برای بازگشت برای حکومت ولایت فقیه باقی نمانده است و به فرض حرکت در هر یک از تابلوها یا فرضیههایی که عنوان شد، نتیجه برای حکومتگران چیزی جز سلام به پایان دیکتاتوری مطلقهی فقیه نخواهد بود.
این نه خواست حاکمیت که جبر تاریخ و خواست به حق مردم ایران است که در پنجاه روز گذشته، نشان دادهاند حاضرند با هر بهایی قیمت انقلاب نوین مردم ایران را داده و به آزادی دست یابند.