عقبنشینی یا مقابله با قیام سراسری ایران، چاره کار خامنهای چیست؟
قیام سراسری مردم ایران وارد سومین ماه خود شده است آیا خامنهای توان عقبنشینی و آن طور که برخی در درون حکومت ابراز میدارند این توان را دارد که از در تعامل و گفتگو با معترضان کف خیابان برآید؟
قیام سراسری مردم ایران به رغم تمامی ادعاهای حکومت ولایت فقیه مبنی بر تمام شدن آن! دومین ماه خود را پشت سر گذاشت و وارد سومین ماه خود شد.
چند هفته پیش محسنی اژهای رئیس قضائیه حکومت ولایت فقیه این ادعا را روی میز گذاشت که حاضر است با مردم به گفتگو بنشیند و انتقادات آنها را بشنود.
این اظهارات اژهای در شرایطی ایراد میشد که نیروهای امنیتی و لباس شخصی حکومت ایران در کف خیابانها از معترضان کف خیابان کشته میگرفتند و آنها را به قتل میرساندند و شمار بیشماری را نیز دستگیر و روانهی زندان میکردند.
هم مسلکان اژهای سناریوی فریب وی را ادامه میدهند
اکنون نیز در ادامه راهی که شاید بتوان گفت اژهای آغازگر بیمعنای آن بود برخی در درون حکومت ایران این گزاره را به حکومتگران پیشنهاد میکنند که به برخی از مطالبات مردم پاسخ مثبت دهند و از برخی مواضع خود عقبنشینی کنند. [محسنی اژهای و «گوش شنوا» برای اعتراض!]
این گزاره در روزهای اخیر به خصوص از سوی رسانههای اصلاحطلبان قلابی به وفور دیده و شنیده میشود.
اما آیا خامنهای و حکومتش این انعطاف را دارند که در مقابل قیام و خیزش سراسری مردم ایران، گامی ولو کوچک به عقب برداشته و عقبنشینی کنند.
قبل از پاسخ به این سوال باید پاسخ خامنهای را که چند سال پیش از این، رسانهای کرده بود را یادآوری کنیم که گفته بود یک قدم عقبنشینی منجر به عقبنشینیهای مکرر و پی در پی خواهد شد.
خامنهای به فراست و زیرکی مکارانهی خود به خوبی این حقیقت را دریافته بود که کمی عقبنشینی از مواضع دگم و قشری خود و حکومتش، همراه با هجوم و حمله آحاد مردم ایران به خیمه ولایت فقیه منجر خواهد شد و آنان را تا پرت شدن از دره وادار به عقبنشینی خواهد کرد.
چرا خامنهای توان عقبنشینی ندارد؟
اما جدا از سخنان خامنهای، به جرات میتوان گفت خامنهای و حکومتش توان عقبنشینی را ندارد و این گزینه بر روی پایهها و دلایل محکم و استواری بنا شده است.
در پاسخ به ادعای فوق میتوان گفت خامنهای نه میتواند و نه قصد آن را دارد که تضادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… جامعه را حل کرده و به آن پاسخ دهد.
در بعد سیاسی بعد از ۴۳ سال حکومت، خامنهای ناچار شد حکومتش را یکپایه کند و گر نه شقه و شکاف در بالای هرم حاکمیت در این روزها (البته اگر بتوان گفت در آن صورت به این روزها میرسید) برایش به مثابه یک عامل ضد عمل کرده و مردم را بیش از پیش به کف خیابان میکشاند.
در زمینه اقتصادی نیز دیگر جایی برای خامنهای و حکومت ولایت فقیه نمانده است که جولانی در آن بدهد و تضادهای اقتصادی اقشار مختلف جامعه ایران را حل کند.
در زمینه اجتماعی و آزادیهای اجتماعی نیز همین طور است و حکومت خامنهای حرفی برای گفتن در این زمینه ندارد. نقطهی آغازین این اعتراضات بر اثر یک اکت اجتماعی یعنی بگیر و ببند «گشت ارشاد» بر سر مسئله پوشش به وجود آمده است.
فریب دعوت به گفتگوی ملی و عقبنشینی نظام
به سخنی دیگر باید و میتوان گفت که هر چند برخی در درون حکومت ایران از سر دلسوزی برای حکومت ولایت فقیه، ندای گفتگو سر میدهند اما این فریبی بیش نیست، این امر اگر هم شکل بگیرد خالی از محتوا خواهد بود چرا که در عمل و نه حرف حکومت ولایت فقیه کار چندانی را نمیتواند از پیش ببرد و مطالبات مردم بر روی زمین باقی خواهند ماند و گفتگوهای احتمالی فقط در حد وعده خواهد ماند مانند ۴۳ سال گذشته.
در این صورت تنها ضرری که به خیزش و قیام انقلابی مردم ایران وارد میشود مهار شدن آتش خشم معترضان و ریختن آب سرد بر روی توده های مردم است که روزانه در کف خیابان جوانان خود را فدیه آزادی راه وطن میکنند.
به بیان دیگر مصالحه و گفتگوی مردم با حکومت خیانت به خون این جانباختگان است و گذشته از این زمان گفتگو، دور زمانی است که سپری شده است، این واقعیت را در شعارهای کف خیابان میتوان به وضوح شنید که «بهش نگید اعتراض، اسمش شده انقلاب».
مهسا امینی بهانه است، اصل نظام نشانه است
هر چند جرقه اولیه قیام سراسری اخیر با قتل زن جوان سقزی، مهسا امینی در بازداشت «گشت ارشاد» حکومت ایران استارت خورد اما با گذشت بیش از ۲ ماه اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که مردم ایران دیگر تنها و فقط دادخواه خون مهسا امینی نیستند بلکه به دادخواهی تمامی کسانی که در این بیش از ۴۰ سال به دست حکومت ولایت فقیه کشته شدهاند برخواسته و نشان دادهاند که در این راه مماشات و گفتگوپذیر نیستند.
مردم ایران نشان دادهاند که قصد دارند انقلابی دیگر و این بار انقلابی دمکراتیک را در ایران رقم بزنند و دیگر دامهایی مانند گفتگو از سوی حکومتگران، چاره و فایده کار نیست.
به بیانی دیگر و البته بیانی تلخ حکومت ولایت فقیه در بیش از ۲ ماه گذشته که از قیام سراسری مردم ایران میگذرد بیش از ۶۰۰ نفر از مردم ایران را به قتل رسانده است تا بگوید که مهسا امینی را نکشته است!!!
حکومت ایران اکنون از سر ناچاری روی به گفتگو آورده است تا بلکه از آتش پرشرارهی مردم ایران بکاهد، اما مردم ایران این سناریو و حیله حکومت ولایت فقیه را به خوبی دریافتهاند و دیگر اسیر آن نخواهند شد.
حرف مردم ایران یکی است و آن انقلاب است تا پیروزی!