زندانی سیاسی پیشین اکبر صمدی در دادگاه حمید نوری در دورس آلبانی
زندانی سیاسی پیشین اکبر صمدی چهارمین شاهدی است که در دادگاه دورس در مورد حمید نوری جنایتکاری که در قتل عام ۶۷ دست داشت، شهادت داد. روز دوشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۰ دادگاه حمید نوری از ساعت ۸.۱۵ صبح به وقت محلی آغاز شد.
اکبر صمدی گفت: در سال۶۰ در حالی که تنها ۱۴ سال داشتم دستگیر شدم البته قبل از آن در سال ۵۹ نیز سه بار بازداشت شده بودم.
اکبر صمدی به دلیل هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران به ده سال زندان محکوم شد و از اردیبشهت ۶۵ به زندان گوهردشت منتقل شد.
اکبر صمدی در شهادت خود در مقابل دادگاه و مشاهداتش از قتل عام گفت: ۸مرداد ۶۷ در بند ۲ طبقه بالا بودم و روز ۸ مرداد پاسدارها ما را از بند بیرون آوردند و به راهروی مرگ بردند. در بین راه داوود لشکری ما را دید و به پاسدارها اعتراض کرد که چرا اینها را آوردید تا اسم آنها را نگفته ام نیاورید.
اکبر صمدی ادامه داد: «بعد ما را به انفرادی بردند. چند ساعت بعد داوود لشکری داخل بند آمد و اسامیمان را خواند. به بند قبلی یعنی به بند۳ بردند. اشاره کنم ساختمان منطقه بی را تخلیه کردند تا برای قتلعام آماده کنند.
بهدلیل اینکه این مجموعه با سایر قسمتها ارتباط نداشت. ساختمان اداری مانع میشد، این بند با بندهای دیگر ارتباط داشته باشد، فاصلهاش با بندهای دیگر زیاد بود لذا این مجموعه را آماده برای قتلعام کردند».
اکبر صمدی در مورد شروع قتل عام و مشاهداتش گفت: «تعدادی از این زندانیان در اتاق تلویزیون بند که پاسداران به آن حسینه میگفتند داوود لشکری را با تعدادی از پاسداران دیده بوده که فرغونی با طناب دار منتقل میکنند».
این شاکی دادگاه گفت: «روز هشتم غلامحسین اسکندری، حسین سبحانی، منصور قهرمانی، رضا زند، منصور کباری، و چند نفر از زندانیان دیگر را بردند که ۸مرداد از بند خارج شدند.
غلامحسین اسکندری در بند۴ قزلحصار مسئول من بود حسین سبحانی در سال۵۸ و ۵۹ با هم در بخش دانش آموزی فعالیت میکردیم».
اکبر صمدی در مورد دیگر روزهای قتل عام گفت: «روز دهم در حال صحبت و بحث بین خودمان بودیم که یکباره داوود لشکری وارد بند شد و گفت محکومین ۱۰سال و ۱۰سال به بالا بیایند بیرون.
از آنجایی که من تازه از انفرادی آمدم بیرون اعتراض کردم. خواستم ببینم چه ترفندی دارند. به داوود لشکری گفتم من تازه از انفرادی آمدهام گفت دست من نیست باید بیایید بیرون. ما چند نفری که نشسته بودیم نیم خیز ایستاده بودیم کنار دستم ایرج مصداقی نشسته بود به او گفت تو بنشین و نیا بیرون. البته قبلاً هم داوود لشکری هوای ایرج مصداقی را داشت».

درباره؛ شهادت اصغر مهدیزاده در دادگاه دورس بیشتر بخوانید
گواهی اصغر مهدیزاده تنها بازمانده سالن مرگ؛ دادگاه حمید نوری در دورس
انتقال به راهروی مرگ
اکبر صمدی در ادامه شهادتش از انتقالش به راهروی مرگ گفت: «من تا روز ۱۲ آنجا بودم و بچهها اخبار را به ما منتقل کردند روز دوازدهم چند پاسدار آمدند فرعی پایین و دو سری اسامی را خواندند من جزو سری اول بودم. بعد آمدیم در راهرو مرگ نشستیم و تقریباً اوایل صبح بود. بعد از چند دقیقه ناصریان اسم مرا خواند و به هیأت مرگ برد.
بعد از اینکه چشمبند را برداشتم نیری از من اسم و مشخصاتم را پرسید بعد راجع به دستگیری و اتهام سؤال کرد و گفت عفو میخواهی گفتم من ۷سال است زندان هستم سه سال باقیمانده ارزش عفو ندارد».
بعد گفت اتهامت چیست گفتم هواداری گفت هواداری از چی گفتم هواداری از سازمان بعد گفت برو بیرون.
من آمدم بیرون بعد رفتم نشستم اما از وضعیت اعدامها اطلاع دقیقی نداشتم فقط میدانستم که عدهیی اعدام شدهاند. کنار دستم رضا فلانیک بود من با او در سالن۴ همبند بودم رضا هنگام خروج از مرز برای پیوستن به مجاهدین به همراه رضا ثابت رفتار، محمود میمنت، جواد نادری، دستگیر شده بود». [شهادت مجید صاحب جمع از شاهدان قتلعام ۶۷ در دادگاه حمید نوری + ویدئو]
در راهروی مرگ بچه ها در تاریکی محو می شدند
«در راهروی مرگ فقط میدیدم بچهها میروند و در تاریکی محو میشدند و پاسداران مرتب در تردد بودند. تعدادی مسلح نیز ایستاده بودند.
بعدازظهر یکی از بچهها کنارم نشست که قبلاً با هم همبند بودیم. گفت اعدامها در جریان است اینکه میگویند هیأت عفو، دروغ است، این هیأت مرگ است و نفراتی هم مانند نیری، شوشتری، اشراقی، رئیسی کسانی هستند که عضو هیأت مرگ هستند. بعد پورمحمدی که نماینده وزارت اطلاعات در هیأت مرگ بود».
اکبر صمدی چنین ادامه داد: دوستم به من گفت به بچهها بگو همه را اعدام میکنند چون همه بچههایی که در کریدور مرگ بودند از بچههای بند ما بودند.
در اوین بین ۴۰۰ تا ۵۰۰نفر اعدام شدهاند و رژیم تصمیم گرفته زندان را پاکسازی کند. بعد گفت من میخواهم موضعتان را پایین بکشید! محمدرضا شهیر افتخار جلو من ایستاده بود. گفت الآن نمیتوانیم کاری بکنیم و ما باید برویم و اعدام شویم. چون رژیم سوءاستفاده میکند و شرایط را سختتر میکند انقلاب خون میخواهد و ما باید جوابش را بدهیم». [شهادت محمد زند از شاهدان قتل عام ۶۷ در دادگاه دورس آلبانی]
حمید عباسی مسؤل انتقال به سالن مرگ
اکبر صمدی در مورد راهروی مرگ ادامه داد: من آن شب تا آخر شب در راهرو مرگ بودم و تقریباً تمامی نفرات را به سالن مرگ بردند. آخر شب حمید عباسی آمد و اسم ۱۴نفر را خواند. وقتی اسم مرتضی یزدی را خواند کسی جواب نداد. چند بار تکرار کرد باز هم کسی جواب نداد.
حمید عباسی یک نفر را اشتباه اعدام برده بود. مرتضی یزدی را به جای سید مرتضی یزدی اعدام کردند». [شاهدان قتل عام۶۷ در دادگاه آلبانی + ویدئو]
۱۵مرداد در سالن مرگ
زندانی سیاسی سابق اکبر صمدی ادامه داد: «روز ۱۵مرداد به اتاق هیأت مرگ منتقل شدم و در این مدت داوود لشکری میآمد سؤال میکرد با شما برخورد شده یا نه و میخواست مطمئن شود کسی اشتباهی نیامده باشد. من متوجه شدم برگه اعدام من روی میز رئیسی جا مانده است.
غلامرضا کیاکجوری تقریباً در سلول مقابل من بود و گفت بدون بچهها نمیتوانم زندگی کنم. منوچهر بزرگ بشر هم در سلول کناری بود گفت من امروز میروم اعلام موضع میکنم. وقتی داوود لشکری در را باز کرد و گفت با شما برخورد شده من با منوچهر بزرگبشر، و غلامرضا از بند خارج شدیم. آنها ۲۵مرداد اعدام شدند. غلامرضا کیاکجوری در ۲۵مرداد در جریان قتلعام ۶۷اعدام شد».
شروع اعدام مارکسیستها
اکبر صمدی در مورد اعدام زندانیان مارکسیست گفت: «نوبت بعد که من را به راهروی مرگ بردند. روبهروی اتاق هیأت مرگ یک اتاق بود صدای زنگ تلفن را شنیدم بعد یکنفر خارج شد آمد به هیأت مرگ و شلوغ شد و شروع کردن بحث کردن. حتی متوجه نبودن که یک زندانی در هیأت مرگ است. بعد از چند دقیقه در هیأت مرگ باز شد و دو الی سه نفر خارج شدند. با حالت آشفتهای گفتند چه کسانی با آنها دوبار برخورد شده، بایستید.
و بعد پرسید چه کسانی یک بار برخورد شده بایستند و بعد گفت هر کی با او برخورد شده بایستد با خودم گفتم حتی ترتیبات هیأت مرگ را هم نمیخواهند اجرا کنند و دیگه امروز همه را اعدام میکنند. وقتی همه به خط شدیم دستم را روی شانه نفر جلوییم گذاشتم و به عنوان نشانه خداحافظ شانههایش را فشردم.
بعد همان نفر گفت حرکت کنید حرکت کردیم و پیچیدیم به سمت راهروی مرگ که منتهی میشد به سالن مرگ. گویی که همهمان همین تصور را داشتیم که برای اعدام میرویم که گفتند برگردید اینطرف آمدیم قسمت پاگرد آشپزخانه. تعداد خیلی زیادی بهصورت فشرده نشسته بودند از لابلای اینها عبور کردیم و از چشمبند اینها را نگاه میکردم بنظرم دوستان مارکسیست ما بودند که آنجا نشسته بودن ولی کسی را نتوانستم بیاد بیاورم». [انتقال دادگاه حمید نوری به آلبانی برای شنیدن شاهدان مجاهدین خلق]
اکبر صمدی در ادامه جلسه به سوالات دادستان و نیز وکیل حمید نوری در مورد جزئیات مشاهداتش پاسخ داد.