از خاکستر ۱۶ آذر، نسلی نو شعله میکشد
از خاکستر ۱۶ آذر، شاهد برخاستن نسلی نو هستیم؛ نسلی که خطاب به خلافت اسلامی! میگوید که فرزند کارگران است.
علی جوینی
این روزها شاهد شکوفایی جنبش دانشجویی در دانشگاههای میهن هستیم. دانشجویان آگاه و مبارز، خود را فرزندان کارگران زحمتکش نامیده و فریاد میزنند، در کنارشان خواهند ماند. نماینده کارگران بپاخاسته اهوازی شاخه گل سرخی به نشانه قدردانی از دانشجویان به آنان هدیه میکند و اینگونه است که نسلی نو برای احقاق حقوق به یغما رفته خلق پا به میدان میگذارد.
شاه سه دانشجوی جوان را پیش پای اربابش قربانی کرد. چند روز قبل از آمدن نیکسون به ایران، نیروهای نظامیشاه به دانشگاه تهران یورش بردند. قوای مهاجم در طبقه اول دانشکده مهندسی به روی دانشجویان آتش گشوده و آن سه یار دبستانی بخون نشستند. آری آنروز، صحن دانشگاه از خون دانشجویان رنگین شد. مهدی شریعت رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا جاودانه شدند.
پس از آن حادثه خونین، سالها جنبش دانشجویی ایران به محاق میرود. اما ناگهان در سالهای آغازین دهه ۴۰، رعدی در آسمان تیره میهن میدرخشد. ابرهای باران زا بر کویر تشنه سیاسی میهن میبارند و دانشجویان جوان انقلابی، که از خاکستر شهدای ۱۶ آذر بپا خاسته اند میخروشند. دو سازمان انقلابیِ مجاهدین و فداییان خلق ایران، توسط دانشجویان تاسیس شده و از دل کلاسهای دانشگاه به میدان نبرد انقلابی، برای سرنگونی دیکتاتوری شاه میشتابند. دانشگاه کانون مبارزه علیه استبداد میگردد.
شاه سرنگون شده و در بهار کوتاه آزادی، دانشگاه سنگر آزادی نام میگیرد. اما خمینی مرتجع، دانشگاه ضد ارتجاعی را تاب نیاورده و آنرا بخاک و خون میکشد. هزاران دانشجوی جوان، در زندانهای قرون وسطایی خمینی قتلعام شده و تا سالها آن جنبش پویای دانشجویی، زیر نعلین شیخان پلید سرکوب میشود. اما بار دیگر، خون آن دانشجویان قتلعام شده دهه ۶۰، در رگهای دانشجویان نسل جدید جاری شده و نسلی نو، پا به میدان میگذارد. این نسل پرسشگر، تمامی ارزشهای قرون وسطایی خمینی را به چالش کشیده و نشان از صاحبان گورهای دسته جمعی میگیرد و به خونخواهی قتلعام شهیدان ۶۷ برمیخیزد.
جنبش دانشجویی جان تازهای مییابد و آخوندهای مرتجع، باز هم چاره را در سرکوبی خونین میبینند. برای درهم کوبیدن این جنبش تاریخی، به جنایات هولناکی دست میزنند. آنچه که در شکنجه گاه مخوف کهریزک گذشت گوشهای از این جنایت سازمانیافته علیه دانشجویان بود. اما این جنبش دیگر از بین رفتنی نبود. جنبشی که طنین صدای او را یکبار دیگر در قیام سراسری دیماه، همه جهانیان شنیدند، آنجا که خط بطلان بر تمامیت نظام سراسر جهل و جنون کشید. دانشجوی آگاه فریاد زد: «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»
و امروز، صدای تپش نبض آن جنبش را، میتوان در شعارهای دانشجویان دانشکده هنر در حمایت از پدران کارگر خود شنید: «فرزند کارگرانیم، کنارشان میمانیم»
درهمین زمینه: