استبداد دینی وحشیانهترین نوع حکومت ، موضوعی که این روزها بحث آزادیها و دمکراسی، نقش دین و مذهب و برداشتهای متفاوت از آن در جامعه هست و از مسائلی که بسیار مورد بحث قرارمیگیرد.
درهمین رابطه پرفسور علی پارسا استاد فلسفه و دین در دانشگاههای کالیفرنیا با شرکت در کنفرانس تلویزیون ایران آزاد حول اسبتداد دینی وحشیانه ترین نوع حکومت بحث میکنند و به سئوالات ما و هموطنان پاسخ میدهند.
علی پارسا: بحث فلسفه دین و مذهب، من تخصصم تاریخ ادیان است، وقتی بخواهیم بررسی کنیم باید وسیعتر که دین و خداپرستی چیست و چرا بعضیها اعتقاد دارند هست، و این میتواند یک کورس دانشگاهی باشد چون ابعاد مختلفی دارد. اولاً من عضو و سخنگوی مجاهدین نیستم، بعنوان کسی که در کنارشان بوده این برداشتها را دارم، حدود ۴۹ سال است در کنارشان هستم سخنرانی و مقالاتشان را شنیدم و گوش کردم، نتیجهای که رسیدم البته بر پایه دیدگاههای اساسی مجاهدین است مخصوصاً کتابهای تببین جهان و کتابهای موسی خیابانی و خانم مریم رجوی و اگر سوا ل شما این است که چرا بعضی اعتقاد دارند و بعضیها ندارند، مختصراً بگویم.
اصولاً دین نشاندهنده نیاز انسانها به چیزهای است که نمیدانیم و یا نخواهیم دانست، این نیاز برای بشریت همیشه بوده، بعضیها مخالف خدا هستند که بحث جداگانه است اما برداشت من از اسلام مجاهدین این است اصلش بر مبنای قبول خدا است، دیدگاه مجاهدین بدنبال هدفدار بودن خلقت است، یعنی خلقت انسان شانسی نبوده و نیآمده و نمیرود، بلکه بر مبنای یک برنامهای است که برخی اوقات به آن خلاق هوشمند میگویند. طبیعت نیست که انسان را بوجود میآورد بلکه خداوند بر اساسی انسان را بوجود میآورد، و زندگی انسانها در این جهان را شکل میدهد.
یکی دیگر جهتدار بودن این خلقت است، یعنی خلقت به سوی میرود، این سو در نهایت همان لغت توحید را میشود استفاده کرد، یعنی همگون شدن و به خدا رسیدن، شامل این هم هست که انسانها به هم میرسند، این دید کلی محاهدین است یعنی دیدشان تکاملی است، منشاء از این واقعیت میگیرد که هم جامعهشناسانه و هم بیولوژیکی میبینیم که در جهان جهتی هست، اگر این جهت خطی و مستقیم نیست و شامل بالا و پایینیهای هست، رشد مارپیچی، که مرتب صعود میکند، به این اعتقاد دارند و از دستآوردهای بشر باید استفاده کرد، چه علمی و چه صنعتی چه انسان شناسانه، الان بخشی از علم انسان بر پایه روانشناشی انسان است و این نمیتواند جدای از دید اسلامی که الان هست باشد.
علی پارسا: همه به آن پایه اساسی برمیگردد، آیا برداشت ما از اسلام و یا هر دینی ثابت است و بر مبنای اینکه جامعه انسانی تغییر نمیکند و یا ما جامعه را در حال رشد میبینیم، این دین باید بر اساس پیشرفت جامعه و بشر تفسیر بشود، حتی شما یک کتاب شکسپیر را میخوانید چندین تفسیر از آن بشود، این تفسیر باید مطابق با زمان خودش انجام بشود، قرآن هم اشاره میکند به دور و بر نگاه بکنید و یاد بگیرید، و نمیگوید اقوام و ادیان دیگر را از بین ببرید، این مسیحیتی که الان در غرب حکمفرما است و این یک دوره انقلابی را طی کرد، قرون وسطا بر مبنای همین کتاب انجیل مسیحیان همدیگر را و غیر مسیحیان را میکشتند و میسوزاندند. ولی اروپاییان بعد از رنسانس از نظر اجتماعی رشد کردند که النهایه به انقلاب فرانسه و امریکا ختم میشود، این رشد باعث شد برداشتشان از دین و مذهب تغییر و رشد بکند، و با دیدی بر مبنای آزادی انسان ربط پیدا میکند. همین مسیحیان درآمریکا که ۸۰ درصد جامعه هستند هیچوقت به زور به کسی تحمیل نمیکنند، خیلیها اعتقاد دارند، عقیده داشتن و جهانبینی داشتن، تبیین جهان به قول آقای مسعود رجوی مستلزم این نیست شما بخواهید این را تحمیل بکنید. همه به این برمیگردد دنیا را چگونه میبینید و رشد بشریت را میبینید. شما اگر مسیحیت را نگاه بکنید همان کتاب مقدس است ولی برداشتشان تغییر کرده است، حکومت دینی در دنیا فقط در دو دوره داشتیم، یک دوره قرون وسطا مسیحیت است یک دوره هم آیتشیطان خمینی است. همین الان خیلیها صحبتشان این است عربستان سنتی است، و روشنفکران غرب میگویند عربستان عقبمانده است ولی حتی عربستان ۱۰۰ سال پیش حکومت از مذهب جدا شد، ایران تنها کشوری است که استبداد دینی است، یعنی اینها خودشان را نماینده خدا میبینند.
علی پارسا: اینکه به اسلام صدمه زده هیچ شکی نیست. ما که در امریکا هستیم مردمش خیلی مؤدب و با تحمل هستند، ولی میبینند هر کشتاری و یا هر اقدام ضدزنی میآید از مسلمانان میآید، تأثیر میگذارد البته هیچ آماری نیست ولی برداشت شخصی خود من این است جامعه ما جامعه مذهبی است، البته در روشنفکران ما که ضد مذهبی است متاسفانه خطرناک است بدلیل اینکه اولاً خودشان را از مردم بیگانه میکنند و ثانیاً یک سردرگمی فکری است. مثلاً امریکا همه آن را کاپیتالیزم میشناسند، ولی یک چیزی را فراموش میکنند و یادشان میرود ولی امریکا بر مبنا مسیحیت است، یعنی دید نوینی از مسیحیت است، اینها نیامدند سکولاریسم را به جایی بکشاندند که ضد مسیحی بشوند، اروپا و امریکا بعد از رنسانس رشد کردند پایهشان بر مبنای یک دید جدیدی از مسیحیت بود، کلاً دین در همه جا قابل تفسیر و تحلیل است، باید مطابق زمان خودش باشد. مقاومت ایران این را در بین خیلی از روشنفکران جا انداخته انشاءالله بیشتر برای مردم جا بیفتد، این شکلگرایی را کنار بگذارند، هر پدیدهای یک فرم و یک محتوی دارد، فرمش آن ظرفی است که محتوی را نگه داشته است، ولی محتوی واقعه مهم آن پدیده است، کتابی که خیلی بر روی من تأثیر گذاشت کتاب مبارز بزرگ موسی خیابانی فلسفه شعائر بود، نشان داد چرا شعائر یعنی ظاهر یعنی نماز میخوانیم و روزه میگیریم اینها شعائر است، ظرفی است که محتوی معنویت دینی اسلام را نگه داشته، شعائر مطابق زمان نمیتواند تغییر بکند.
علی پارسا: من به آدمهای برخوردم که میگویند اسلام نیست، میگویم شما اصلاً اسلام را قبول ندارید!! پس چرا میگویید این اسلام است، اکثراً میدانند این راه درست است ولی با غرب تنظیم میکنند و با آن میروند، اینها چون خودشان در زندگیشان دلائلی محکمی که بر مبنای آن جهتی ندارند هیچ چیزی را قبول ندارند، این باعث بیگانگیشان از تودهها میشود. این دهمادهای همه چیز را واضح گفته، حتی شاه گفت باید ۱۰ تا آخوند این را تأیید کند در حالیکه در برنامه موقت چنین چیزی نداریم، مساوی زن و مرد و مساوی حقوق همه ملیتها و اقوام، البته زن و مرد، برداشتی که از مجاهدین من داشتم این هست که دیالکتیکی فکر میکنند، بعضیها فکر میکنند این کمونیزم است در حالیکه نخیر از افلاطون شروع شد در قرآن هم هست و برخورد قرآن دیالکتیکی است یعنی دو چیز مختلف را کنار هم میآورد و درک این دو احتیاج به ادراک بالاتری دارد. مثلاً آیاتی هست که قدرت خدا و انسان را در کنار هم میگذارد، فلسفه جبر و اختیار، اینها با هم است، درک این برای کسی که نخواهد عمیقتر نگاه بکند مشکل است، تناقض دارد و این تفاوت دارد، من اسم این را دیالکتیک تکاملی میگذارم.
علی پارسا: یکی از متفکرین گفته شما پیشرفته بودن یک جامعه را در پیشرفت زنان در آن جامعه میبینید، این موضوع خیلی مهمی است. موقعیت اسلام در آغاز اسلام نگاه کنید، بزرگترین زن در اسلام خدیجه بود که تعداد زیادی در زیر دست ایشان کار میکردند، سنشان از پیامبر اسلام بیشتر و زن وارسته و شجاعی بود. اینکه شما میبینید اینها زن را در چادر میپیچند و یا حضرت عایشه زن مبارزی بود (هرچند ما شیعیان با او مشکل داریم) و سخنرانیهای سیاسی میکرد، فعال بود. اگر به زندگی حضرت محمد نگاه بکنید اولین زنی در زندگی محمد بود زن قدرتمندی بود، زن آزادهای بود، چگونه میتوانیم اسلام را چنین تفسیر بکنیم. من در غرب و آمریکا زندگی میکنم و به دید کالایی به زن انتقاد داریم، اکثر زنان در غرب و امریکا البته بسیار شایسته و به مقامات بالایی رسیدند، اینکه آخوندها از زن بعنوان دید کالایی انتقاد میکنند دقیقاً در دید آنان هم هست، یعنی کالایی دیدن زن فرقی ندارد، در دنیای فوق سکس شدن زن در غرب و در فرهنگ آخوندی یکی است، هر دو این را موجود کالایی میبینند یکی میگوید از این باید استفاده کرد تا جنس بفروشیم دیگری میگوید باید قایمش کنیم چون در مالکیت من است.
واقعاً رهبری خانم مریم رجوی و بقیه که در صف این مقاومت که حساسترین موقعیتها را دارند و انقلاب را پیش میبرند زن هستند، برای اینکه به زن بیشتر ظلم شده تا مرد و این زنان هستند که خوشبختانه باعث افتخار است، ولی هنوز این در دنیا شناخته نشده که این مقاومت چقدر پیشرفت داشته، من میگویم زن با این فمینستهای غربی اشتباه نشود، چون فمینستهای غرب ادعا دارند زن و مرد یکی هستند، درحالیکه برداشت مقاومت از زن البته به نظر من به همان دیالکتیک برمیگردد، عرض کردم از افلاطون شروع شد و در قرآن هم هست، در هگل و مولوی هم هست، وقتی تضاد وجود داشته باشد این حل تضاد بر مبنای یک دوگانگی است مثل قطب مثبت و منفی، زمین و خورشید، اینها باید با هم کار کنند، باید همدیگر را بالانس کنند، اینکه مرد مکمل زن است و بالعکس، دشمن هم نیستند، این مهمترین چیز است که فلسفههای ماتریالیستی این را قبول ندارند. مثلاً تو باید دشمنت را از بین ببری و بکشی، البته دشمنی که بخواهد مثل رژیم خمینی وقتی بخواهد ترا از بین ببرد، اعلامیه حقوق بشر هم میگوید باید مبارزه کرد و ایستاد، حتی مبارزه مسلحانه بکنید، ولی اختلاف نظر دارند و این مهم است و من ایمان دارم مقاومت ایران بر مبنای این دیدگاه به تضاد نگاه میکند تضاد دیالکتیکی بر مبنای حل تضاد است، اول انقلاب هم هیچوقت مجاهدین نخواستند رو در رو با خمینی بشوند، رژیم خمینی از اینها چشم در میآوردند، میکشتند، زندان و شکنجه ولی هیچکاری نمیکردند برای اینکه اصل را بر روی وحدت یا توحید گذاشتند.
علی پارسا: اولاً از اول اینطوری شروع کردیم اسلام ارتجاعی نیست حتی خبر داریم در حوزه علمیه هم خیلی از طلاب طرفدار مجاهدین هستند، لغت آخوند را بعنوان سردمداران رژیم استفاده میکنیم، اسلام مرتجع یعنی ایستا، یعنی عقبگراء، وقتی میگوییم مترقی یعنی ندیدن همین محتوی و ظرف است. فرم و محتوی، ظرف به معنای مجاهدین نماز میخوانند روزه میگیرند و یک سری شعائر اسلامی را رعایت میکنند، من خیلی دلشکسته از روشنفکران دوست هستم آنهای که غرض دارند و رژیمی هستند بجای خود، اینهای که ایرادات سطحی میگیرند، خواهش میکنم به عمق مسئله نگاه بکنند، شما تحمیل میکنید کسی حق ندارد مسلمان باشد، مجاهدین به کسی تحمیل نکردند، هنوز به قدرت نرسیدند، هوادارانشان از همه رقمی هستند، من چند وقت پیش دوست مسیحی را دیدم و حتی لائیک ولی میگفتند ما با سیاست اینها موافقیم چون اینها بر مبنای آزادیخواهی هستند. اینکه این دوستمان میگوید مجاهدین نماز میخواندند پس چی؟ داشتن عقیده با تحمیل عقیده یک دنیا فرق میکند، داشتن عقیده لازم است، حضرت علی میگوید داشتن عقیده و زندگی مبارزه در راه آن است، ولی تحمیل عقیده فرق میکند. الان شما در امریکا نگاه بکنید این همسایه ما آدم فوقالعاده و مسیحی است کلیسا میرود ولی با من آنقدر نزدیک است برای اینکه من به او میگویم من مسلمان هستم، شما هر اعتقادی داشته باشید که هدفی است که ما رابهم میرساند. در نهایت ایرادات است، خوشحالم شما مطرح میکنید چون همه نمیگویند و شما کوشش برای شناساندن سیاستهای مقاومت میکنید ولی یک سری گیرهای است سردرگمیهای هست، که من متاسفانه در دور و بر خودم خیلی میبینم، ولی موقعیت نیست، مقاومت آنقدر سرش شلوغ است. در کتابها هست ولی کی برود کتاب بخواند!!.
مجاهدین از دو سو ضربه میخورند از سوی مردم ناآگاه که رژیم به آنان القاء میکند، کسانی هستند که کمونیست هستند، دربرنامه شورای ملی مقاومت و برنامه خانم مریم رجوی بارها گفتند ما به سرمایهگذاری ملی اعتقاد داریم، وقتی میگوییم جامعه توحیدی منظورمان این نیست فردا میآید. یک آقایی، در صدای امریکا آمده بود اتفاقاً استاد دانشگاه هم بود، میگفت مجاهدین همین که میگویند جامعه بی طبقه توحیدی یعنی چطوری میخواهند بی طبقهش کنند، میخواهند به زور به مردم تحمیل بکنند، در حالیکه منظور از جامعه بی طبقه توحیدی یعنی جهت در نهایت (البته خدا میداند چقدر طول میکشد) جهت از بین بردن استثمار است، توحید است یعنی آوردن مردم با هم، بجای استثمار از هم، از آن طرف هم میگویند اینها بیماری ضدمذهبی دارند. شما اگر در اروپا یا امریکا زندگی میکنید میبینید اکثر مردم هنوز مذهبی هستند، بهترین آدمها که دیدم مذهبی بودند، اعتقاد دارند خوب اعتقاد خودشان را دارند، ما چرا اعتقاد نداریم به اعتقادات همدیگر احترام بگذاریم. در همین امریکا باور کنید بیشترین تهمتهای که من شنیدم متاسفانه از خواهر و برادران ایرانی مسلمان خودمان بوده، یعنی ما آدمهای هستیم که انشاءالله تغییر بکنند با دیدن رفتار مقاومت و فلسفه مقاومت، ولی ما هنوز عادت نکردیم بگوییم بابا تو عقیده داری دلیل نمیشه عقیده ات را تحمیل کنی!! بی عقیدتی یعنی من آنقدر اوپن مایندد[روشنفکر] هستم که چیزی در آن جا نمیشود، یعنی چیزی در آن نیست، آدم باید به یک چیزی اعتقاد داشته باشد، پس زندگی چطور میکند، وقتی اعتقاد داریم اشکالی دارد؟ بدون ایمان نمیشود زندگی کرد!!
علی پارسا: استبداد تمامیت خواه فقط دینی نیست، کمونیست هم زمانی این درد را در خودش داشت، یعنی ما مطلق هستیم، فاشیزم همینطور بود. ولی وقتی راجع به خدا و دین صحبت میکنیم یعنی راجع به بالاترین ارزشها صحبت میکنیم، بالاترین ارزش برای من که به خدا و جهت دار بودن اسلام اعتقاد دارم، نمیتوانم در آن شک کنم. این از اساس بینش غلطی است، ما یاد گرفتیم، آنقدر دنبالرو باشیم و به هیچ چیز اعتقاد نداشته باشیم، یعنی هیچ چیز نیست و دنیا و بشر شانسی آمده و شانسی میرود، اسلام مترقی مجاهدین و اطرافیانشان به بشر جهت آزادی میدهد و ممکن است پیشرفت اینطوری نباشد. خطی نیست، این پیشرفت نوسانی و پایین و بالا دارد، در نهایت جهت این است، اگر به دین اعتقاد دارید موحد هستید، من زندهام چون میخواهم به هدفی برسیم، در نهایت انسانها و ادیان با هم متحد میشوند با حفظ استقلال و تنوع فکریشان، زیبایی بشر به این تنوع فکر است، بشرطی که این تضاد به قول مولوی یا افلاطون و قرآن که فهمش مشکلتر است . اینکه با این تضادی که تکمیلی باشد، روی صداقت و راستگویی باشد، ولی اگر تضاد را تخاصمی نگاه کنیم یعنی تو با من مخالفی و من باید ترا از بین ببرم، متاسفانه این فقط در دید آخوندها نیست، دوستان ما باید در این برهه از مقاومت حمایت کنند نه فقط بخاطر و جنبه سیاسی آن. ولی بعضی شکهای فلسفی دارند، هر چه از دل برآید به دل نشیند، اسلام به آزادی خلاقیت اعتقاد دارد، شاید از دید ماتریالیستی نشود فهمید و یا تعبیر درست نباشد ولی همانطور که خواهر مریم گفتند. ما به این اعتقاد داریم که انسانها باید آزاد باشند، سرمایه ملی را قبول داریم برای اینکه وقتی سرمایه تولید میشود و چاپیده نشود به مردم برمیگردد، همه اینها ریشهاش در رژیم هست، تبلیغ میکندکه اگر اینها بیایند همه چیز شما را میگیرند و اینها کمونیست هستند. چطور میشود شما مسلمان باشید و رشد بر اساس تمدن تجارت بود و زندگی حضرت خدیجه و حضرت محمد اینگونه بود، منتقد سرمایهداری فعلی هستیم، منتقد سرمایهداری علیه استثمار زن و زحمتکشان هستیم، ولی این دلیل نمیشود فردیت را نادیده بگیریم، این تضاد بین جمع و فرد دیالکتیکی است، چیزی که همه اشتباه میکنند و میگویند مجاهدین قوی هستند و تشکل دارند برای اینکه در این لحظه اولویت با جمع است، ما الان نمیتوانیم با تک روی جلو برویم، آنهای که میخواهند با تکروی جلو بروند به جایی نمیرسند. این در توحید مجاهدین است لذا ما الان باید بیشتر متشکل و متحد باشیم، خودخواهیهایمان را کم کنیم، بشر خودخواه است، این چیزی است که ماترلوترکینگ هم میگفت، آدام اسمیت هم میگفت، ولی خوب این خودخواهیها و فردیتها را نمیشود از بین برد، ولی میشود آن را کوتاه کرد. متشکرم از این برنامههای سازنده، من یک نکته بگویم از اینکه ۴۶ سال پیش به طرف مجاهدین کشیده شدم، در آن زمان دیدم که مسعود رجوی آن موقع در زندان بود، ولی خودم فلسفه میخواندم، دیدم این آدم چقدر میداند، چطوری وقت کرده این همه کتاب بخواند؟ یعنی رهبری انقلاب دست کسانی است که تئوریشان قوی است، ولی عملشان به همان اندازه قوی است، یعنی ما باید سعی کنیم (البته من لیاقت رزمنده بودن ندارم)، ولی سعی کنیم این فاصله بین تئوری انقلابی و عمل انقلابی را بالا بکشیم، تا بتوانیم جوابگو مردم باشیم، تا بتوانیم با رژیم و مزدورانش که خودشان را به هر رنگی میزنند و مرتب سعی میکنند مقاومت را از بین ببرند و کوچک کنند و در مردم شک بیندازند، لذا از دعوت من تشکر میکنم.