اعتراضات معلمان رو در روی سیاست امید درمانی نظام قرار میگیرد. در حالی که حسن روحانی میکوشد نشان دهد که این بیمار رو به موت یعنی سلطنت ولایت مطلقه فقیه زنده خواهد ماند؛ اعتصابهای سراسری نشان میدهند که هیچ مشکلی نیست که مقامات رژیم بتوانند آن را حل کنند.
اسماعیل محدث
وزیر آموزش و پرورش دولت آخوند روحانی گفته است که «حقوق معلمان کفاف زندگی معمولی آنان را نمیدهد به طوری که معلمان مجبورند شغل دوم و سوم اختیار کنند… یک سوم مدارس کشور فرسوده و نیازمند بازسازی هستند». این آقا البته توضیح نداده است که آیا با انجام شغل دوم و سوم گرهِ کار معلمان و خانوادهی آنها باز میشود یا نه و یا اینکه اگر یک سوم از مدارس کشور فرسودهاند، دو سوم دیگر آنها چه وضعیتی دارند. ایشان فقط اضافه کردهاند که قصد دارد به منظور «تهذیب اخلاقی» دانش آموزان و ترغیب آنان به «راستگویی» و حمایت از «اقتصاد مقاومتی» هزاران طلبه را به استخدام آموزش و پرورش درآورده و وارد مدارس کشور کند. آیا اوضاع معلمان و محصلین و مدارس در کشور آخوندی و نوع برخورد دولت با آن احتیاج به توضیح بیشتری دارد؟ آیا مسئولان رژیم آدمخوار آخوندی به جز سرکوب و شکنجه و شلاق و زندان راه حل دیگری برای زحمتکشان و حقوق بگیران دارند و یا میتوانند داشته باشند؟
وضعیت اسفناک مدارس ایران و شرایط اقتصادی معلمان طبیعتاً موضوعی جداگانه از تراژدی کل کشور نیست، اما آنچه قابل توجه میباشد به میدان آمدن آنان در این دوره است، که به دلایل کمی و کیفی، خطر بسیار بزرگی برای رژیم آخوندی محسوب میشوند. در تحصن بزرگ معلمان مقابل مجلس شورای ملی در بهارستان در روز ۱۲ اردبیهشت ماه سال ۱۳۴۰ یکی از آنها؛ ابوالحسن خانعلی دبیر فلسفه، به ضرب گلولهی مأموران محمدرضا شاه به خاک میافتد. همکاران مبارز او جنازهاش را از دست مأموران دربرده و در فردای آن روز تشیع جنازه بزرگی برگزار میشود و این خود موجب ادامهی اعتراضات شده و دولت وقت؛ دولت شریف امامی را مجبور به استعفاء میکنند. صنف آموزگاران در اذهان عمومی مردم ایران هنوز هم جایگاهی ویژه دارد و به میدان آمدن آنها بسیار مهم میباشد.
اما آنچه اهمیت اعتصابات و تحصن سراسری معلمان در روزهای ۲۲ و ۲۳ مهرماه را ویژه میکند اتصال این اعتراضات به موج اعتراضات و اعتصابات رو به گسترش رانندگان و کامیون داران در سراسر کشور میباشد. به این ترتیب اعتصاب معلمان در این دوره، علاوه بر کمیت قابل توجه آن، از کیفیت متفاوتی برخوردار میباشد؛ از یک طرف ادامهی قیام دیماه را به نمایش گذاشته و از طرف دیگر قدرت همبستگی و آگاهی و ارادهی صنفی و تشکیلاتی، مشخصهی ارتقاء مبارزهی این دوره، را به رخ رژیم پوسیدهی آخوندی میکشد. حرکت اعتراضی تودهی مردم در دیماه، البته با شعار مشخص، تبدیل به اعتراضات صنفی مشخص کامیون داران، بازاریها و معلمان شده که بنا بر خلصتشان ریشه دار بوده و تمامیت رژیم را هدف قرار دادهاند. عقب نشینی مرحلهای دولت در مقابل اعتصاب سه هفتهای کامیون داران، دریافت اجرت عادلانه بر اساس محاسبه کرایه حمل بار بر اساس وزن و مسافت، خود نشان از قدرت بی نظیر کارگران و زحمتکشان متشکل دارد. این پیروزی مرحلهای کامیون داران علاوه بر دست آورد خود این کارگران، چشم انداز پیروزی را برای بقیهی اصناف هم روشنتر میکند.
مردمی که به غیر زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند به میدان آمده و اکنون اعتراضات و اعتصابات صنفی را به مرحلهای بالاتر میکشانند؛ از طرف دیگر بی بضاعتی رژیم درمانده و عقب ماندهی عاری از اراده و توان حل مشکلات پیچیدهی جامعهی ایران را، بیش از پیش به نمایش گذاشته و چشم انداز خلاصی از این رژیم فاسد را پررنگ کرده و در دسترس قرار میدهد. برخلاف نظر خامنهای که گفته است «هیچ بحرانی در کشور نیست که ما نتوانیم حل کنیم»، باید اذعان شود که اتفاقاً هیچ مشکلی نیست که مقامات رژیم بتوانند آن را حل کنند. لودگی رئیس جمهور امنیتی و بیعرضهی رژیم آخوندی که در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاهها و مراکز پژوهشی گفته است مملکت در وضعیت خطیر قرار دارد و آنها، دانشگاهیان، باید در خدمت سیاست «امیددرمانی» دولت و نظام قرار گیرند، تمام اراده و توان این نظام و قوه مجریهی آن را برای حل مشکلات انباشتهی مردم در معرض دید همگان قرار میدهد؛ آیا برای حل مشکلات مردم راهی به غیر از سرنگونی متصور است؟
در همین زمینه:
اعتصاب سراسری معلمان؛ گامی در مسیر تثبیت پیشروی قیام