با تعمیق و گسترش قیام مردم ایران که بدرستی به سمت یک انقلاب دمکراتیک درحال حرکت است، بسیاری از چهرهها و مهرههای سابق حکومتی نیز به این کم کم دارند به این واقعیت اذعان میکنند که، انقلاب در ایران یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.
حسین قاضیان یک اصلاح طلب اسبق که زمانی مشاور و همه کاره خاتمی بود با عباس عبدی آنهم اصلاح طلب پیشین در همین زمینه در کلاب هاوس به بحث انقلاب یا اصلاحات پرداختند.
حسین قاضیان در دفاع از ضرورت انقلاب میگوید:
«ادعای من این است که امکان حل مسئله از بالا و میانه، هم اندک است، هم در صورت احتمال وقوع، مشکلات را به شکل بنیادین حل نمیکند و به ناچار، باید سراغ راهحل از پایین برویم. این راهحل های از پایین، پیامدهای نامطلوب کمتری دارند تا ادامه وضع موجود یا رجوع به دو راهکار بالا و میانی.»
وی در خصوص غیرممکن بودن راه حل از بالا میگوید ؛«اگر نظام سیاسی بخواهد به چنین راهکاری تن در دهد، باید خود را نفی کند. چون اساس آن مشکلات، خود نظام موجود است».
در همین زمینه
اصلاح قانون اساسی یا گریزگاهی برای فرار از خشم مردم؟
اصلاح طلبان دروغین
حسین قاضیانی که خود زمانی همین مسیر را طی کرده است در مورد خدعه اصلاح طلبان میگوید:
«اگر رژیم سیاسی موجود تن به این کار(اصلاحات) ندهد، اصلاحطلبان باید چه کار کنند؟ باید بگویند همه چیز تمام شده است به خانه باز گردیم؟ در شرایطی که انتخابات معنایی ندارد، باید باز هم بر آن روش پافشاری کنند؟ خیر! آنان اگر اصلاحطلب هستند به معنای واقعی کلمه، باید رژیم سیاسی را وادار کنند به تغییر. برای وادار کردن باید از ابزارهای استفاده کنند که یکی از آنها قدرت اجتماعی به وجود آوردن است. اگر نظام سیاسی اجازه نمی دهد که از طریق نهادهای مدنی اقدام کنند، باید به بیرون از ساز و کار های دنیای سیاست متوسل شوند. این سازوکارهای بیرون از مجاری معمولی سیاست، می شود سیاست در خیابان. در این معنا تفاوت چندانی بین اصلاح و انقلاب وجود ندارد.»
به عبارتی او اکنون دارد به این واقعیت اعتراف می کند که اگر کسی در این حکومت واقعا اصلاح طلب بود باید اکنون برانداز می شد!
او درپاسخ به عبدی که گفته بود انقلاب هزینه زیاد دارد و معلوم نیست در نهایت جامعه را به کدام سمت سوق می دهد گفت:
«در فضای انقلاب احتمال بروز خشونت، جنگ، تیراندازی و مسائلی از این دست وجود دارد که ممکن است کنترل آن دشوار شود. ممکن است با پیامدهای ناخواسته روبرو شویم. پیامدهایی که لزوماً به نفع انقلابیها هم نیست. اما مسئله دیگری که وجود دارد این است که اولاً باید آسیبها و اشکالات این موضوع را در مقایسه با چیزهای دیگر نیز ارزیابی کنیم. یعنی تعلل و دست نگه داشتن ممکن است منجربه چه خطراتی شود و حرکت از پایین، ممکن است چه پیامدهایی بیاورد. اینها باید ارزیابی شوند…»
تکیهگاههای دیکتاتوری
او سپس به رویکرد دیکتاتوری ولایت فقیه در این خصوص اشاره میکند و میگوید؛
«دو مثال روشن بیاورم: یکی تلاش برای تبدیل شدن به یک قدرت هستهای و ساخت بمبی که مانع از مداخله خارجی شود و دومی تقویت هرچه بیشتر نیروی سرکوب. تنها چیزی که به خوبی توسعه یافته و تجهیز شده و از امکانات و آموزش برخوردار شده، همین نیروی سرکوب بوده است تا بتواند مانع از هر قدرتی شود که در مقابل حکومت قد علم کند. این مهمترین هدف حکومت بوده و بیشترین میزان توسعه هم در همین حوزه مشاهده شده است»
این اصلاح طلب قلابی سابق سپس با تاکید بر اصلاح ناپذیر بودن نظام سیاسی حاکم میگوید:
«ما با دو وضعیت روبرو هستیم. یکی حفظ وضعیت موجود و دیگری تغییر وضعیت موجود. ادعای من این است اگر وضعیت موجود ادامه پیدا کند، ما آینده بسیار نامطلوبی خواهیم داشت. بنابراین اگر ادعای طرف مقابل را هم بپذیریم و باور کنیم که تغییر از پایین تبعات و پیامدهایی دارد، باز هم میتوانیم نتیجه بگیریم که پیامدهای آن تغییرات به مراتب کمتر از ضرر و خسارت ادامه وضعیت موجود است.»
فجایع ناشی از استمرار وضع موجود
وی به بخشی از فجایع ناشی از استمرار حاکمیت کنونی میگوید:
«آمار و ارقام نشاندهنده این است که آینده نامطلوبی در انتظار ماست و بسیاری از منابع و ثروتهای کشور پیشخور شدهاند. ممکن است اگر ما تغییرات ایجاد کنیم دچار مشکلات دیگری هم بشویم و آینده چندان درخشانی هم نباشد. اما این فقط احتمال است در صورتی که ادامه وضعیت موجود، نامطلوب قطعی است و احتمال نیست. در مورد کنترل هم باید بگویم که من با آقای عبدی موافق هستم در جریان انقلاب، اعمال کنترل بسیار دشوار است. اما این را هم در نظر بگیرید و مقایسه کنید با میزان کنترلی که ما در نظام سیاسی موجود داریم. نظام سیاسی کشور کنترلی ندارد. امکان کنترل رژیم موجود برای پرهیز از خطرات آینده را نداریم اما اگر به جریان تغییر بپیوندیم، ممکن است بتوانیم اندک تاثیر بگذاریم و خطرات را کاهش دهیم .»
انقلاب به مثابه یک ضرورت حتمی
قاضیان با اشاره به اینکه خامنه ای زیر بار هیچ گونه تغییری نمی رود فاش میکند؛
«نشانهای از تغییر نمیبینیم. این اواخر، وقتی با آیت الله خامنهای دربارهی تغییرات صحبت شده، ایشان گفته که من چهار موضوع برایم مهم است که نباید تغییر کند: نظارت استصوابی و شورای نگهبان، رابطه با آمریکا، رفع حصر و حجاب. یعنی حتی به تغییر رویکرد در قبال حجاب هم راضی نیست. در این صورت، چه چیزی میتواند تغییر کند؟ »
وی سپس به بازگشت ناپذیر بودن وضعیت کنونی قیام می گوید:
« بنابراین امکان اعمال راه حل از بالا، وجود ندارد. اگر جانب میانه، با حمایت مردمی که به خیابان آمدهاند، رژیم را وادار به اعمال تغییرات نکند، نمیتوان از درون سیستم انتظار تغییر داشت. مردمی که چند ماه است به خیابان آمده و پانصد نفر کشته داده، نمیتواند به خانه برگردد و بگوید منتظر بمانیم ببینیم انشاالله حکومت دست به تغییر بزند. اگر هم برگردد دوباره در فرصتی دیگر، دست به همین اقدام خواهد زد.»
او سپس اعتراف میکند که از نظر بسیاری از مردم عبور از نظام رخ داده است:
«در ذهن بسیاری از مردم، گذر از نظام، عملا روی داده است. بسیاری از مردمی که قبلا با نظام سازگار بودند، حالا معتقدند که باید طلاق بگیرند و نمیخواهند با آن زندگی کنند…»
به این ترتیب این کارشناس و مقام سابق حکومتی اعتراف میکند که انقلاب و تغییر در جامعه ایران اجتناب ناپذیر است و این دیکتاتوری دیگر توان ادامه بقای خود را ندارد.