شرق و اعتراف ناگزیر به عدم بازگشت شرایط به گذشته
بازگشتناپذیری جامعهی ایران به شرایط قبل از قیام و اعتراضات سال ۱۴۰۱، پدیدهی قابل انکاری نیست تا آنجا که روزنامههای حکومتی از جمله شرق، نیز مجبور میشوند از زبان افراد مختلف به این مقوله پوشش دهند.
روزنامه شرق در مطلبی تحت عنوان «علاج گسست ارتباطی ملت – دولت» به قلم قادر باستانی، نویسنده و استاد علوم ارتباطات اجتماعی در حکومت ایران به تبیین وضعیت جامعهی ایران در پسا قیام و اعتراضات ۱۴۰۱ پرداخته است.
مطلب باستانی و شرق با این گزارهها شروع میشود که «این روزها نمیتوانم با دانشجویانم بحث کنم انگار بیپروا شدهاند بعد از اتفاقات پاییز سال گذشته تغییرات بزرگی در ادبیات، نگرش، و نحوه مواجههی جوانان با موضوعات عمومی حادث شده است».
همین مطلع مطلب کفایت میکند تا اصل ماجرا و روشن شود؛ جامعهی ایران در پسا قیام و اعتراضات سال ۱۴۰۱ از یک گردنه عبور کرده است و وضعیت قشر دانشجوی مورد اشاره مطلب، قطعا نوک پیکان تجسد و نمود این عبور جامعه است.
قطع یقین این قشر همان طور که نماینده کلیت جامعهی امروز ایران میباشد خود نیز نقشی بسزاء در این عبور و بازگشتناپذیری جامعهی ایران به شرایط قبل از قیام ۱۴۰۱ داشته و دارد.
مطلب در ادامه به این واقعیت معترف میشود که جامعه ایران در حال حاضر دارد بزرگترین پوستاندازی خود را انجام میدهد و بعد از مرگ مهسا امینی در بازداشت «گشت ارشاد» حکومت ایران، یک موج عظیم منفی در افکار عمومی مردم ایران شکل گرفته است که تنها منحصر به فضای سیاسی نیست و تمامی شئون زیستی جامعهی ایران را در بر گرفته است. [اعتراف روزنامه شرق به بنبست همه جانبه حکومت]
پیشنهاد مذبوح شرق برای ولایت فقیه!
مطلب شرق در ادامه نفرت مردم ایران از حکومت ولایت فقیه را در لابلای لفافهی «گسست ارتباطی مردم با دولت» پیچانده و اذعان میدارد که چنین وضعیتی لابد از منظر حکومت ولایت فقیه طبیعی نیست.
در ادامه مطلب تلاش میکند تا راهکارهای مذبوحی را به مانند دیگر سوپاپ اطمینانهای حکومت ولایت فقیه در پیش روی خامنهای و حکومت ولایت فقیه قرار داده و سراب «آشتی» مردم با حکومت و «علاج گسست ارتباطی میان دولت و ملت را در صداقت، صراحت، و بازگشت به آرمانها و شعارهای اصیل صدر انقلاب» نشان حکومتگران میدهد.
اما در همین برهه نیز مجبور میشود اعتراف کند که دروغ و دغل مسئولان حکومت ولایت فقیه باعث بروز چنین وضعیتی در جامعهی ایران شده است
مطلب شرق و باستانی که در پایان به صراحت نشان میدهد هنوز در پی سراب «دوران طلایی خمینی»؛ پدیده موهومی که بریدگان از اردوی خامنهای آن را به فرهنگ سیاسی ایران وارد کردهاند، برای حکومت ولایت فقیه و خامنهای است عیان و بینیاز از توضیح است.
اما آن چه که به درستی از لابلای سطور این مطلب و مقال به بیرون میتراود قطعیت در عدم بازگشت ناپذیری شرایط جامعهی ایران و مردم ایران و همچنین در جبهه مقابل عدم بازگشت وضعیت حکومت ولایت فقیه به دوران قبل از قیام میباشد.
به بیان دیگر این مصرح میگردد که در پی قیام و اعتراضات سال ۱۴۰۱، مردم ایران و جبههی خلق، با قیمت و بهای سنگینی که پرداخت کردند از گردنهی پر پیچ و خمی عبور کرده و یک گام کیفی به تغییر و براندازی حکومت ولایت فقیه نزدیک شدند.
همچنین در اردوی مقابل، حکومت خامنهای و ایادیش بالطبع یک گام و قدم بزرگ به سوی روانه شدن به زبالهدان تاریخ برداشتهاند؛ آن هم نه با اختیار و خواست خود، بلکه به دست توانای مردم و خلق ایران.