افشای حقایق سرخ در برابر دروغ سیاه! عنوان برنامه ای در باره قتلعام ۱۳۶۷ توسط این رژیم جنایتکارآخوندی است . موضوعی که هر چقدر در عمق آن میرویم میبینیم که باز این حفره سیاه جنایت، ناگفته های بسیاری را در خودش دارد و وجدان بشریت را جریحهدار کرده است .
سوالی که مطرح است اینکه، قتل عام چرا صورت گرفت؟، چون زندانیان درحال گذراندن دوران محکومیت شان بودند، اما ۳۰هزار تن طی مدت کوتاهی اعدام شدند!
درهمین رابطه آقای مجید صاحب یکی از زندانیان که سالیان عمرشان را در زندانهای حکومت آخوندی گذرانده شرایط و وضعیت زندان و زندانیان را مورد بررسی میکند و به سئوالات پاسخ میدهد.
مجید صاحب جمع: با شروع فعالیت مردم و مقاومت ایران بر علیه نظام سلطنتی ما در آن مبارزات شرکت داشتیم و با پیروزی انقلاب سازمانها و گروهها در ایران فعالیت میکردند و من هم با توجه به پیشینه مذهبی که خود و خانواده ام و مختصر آشنایی که از جریانات سیاسی ایران داشتم طبعا گرایشم به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران بود. به تدریج جذب سازمان شدیم، هواداری ما در آن مقطع سالهای ۵۷ تا ۶۰ عمدتا شرکت در تظاهراتها، میتینگها، فعالیت سیاسی سازمان، پخش اعلامیه و بخصوص فروش نشریه بعنوان یک دانشآمور در آن مقطع طبعا فعالیتهای داشتم . در سن ۱۹ سالگی درسال ۶۱ به اتهام هواداری از سازمان دستگیر شدم، و به مدت ۱۷ سال در زندانهای ایران بودم و در فروردین سال ۷۸ از زندان بیرون آمدم. در این سالیان چندین بار محاکمه شدم، در سال ۶۱ بعد از محاکمه به ۱۲ سال زندان محکوم شدم، طبعا هر زندانی موظف است کمکهای که از سوی مردم و همرزمانش به او شده را به رژیم ندهد، من هم مقداری از اطلاعات خودم را نگه داشتم، ولی متاسفانه در سال ۶۴ بخشی از اطلاعات ما لو رفت و من دوباره بازجویی و به دادگاه رفتم مجددا حکم گرفتم و بعد از ۱۷ سال زندان و با کش و قوسهای زیادی که بود در فرودین ۷۸ از زندان آزاد شدم.
مجید صاحب جمع: طبعا نسل جوان و مردم جهان میدانند که به محض اینکه یک رژیم دیکتاتوری بخصوص مذهبی در یک جامعه مستقر میشود بلافاصله کانونهای مقاومت در مقابل او حضور پیدا میکنند، سازمان مجاهدین و هوادارانش در مقابل رژیم خمینی و استبداد مذهبی آن فاشیزم مذهبی مقاومت کردند و این مقاومت در زندانها به اوج خودش رسید بخصوص بسیاری از هواداران و منجمله خود من دانشآموزان و دانشجویانی بودن که در برابر ستم قد علم کردند. این مقاومت تا همین امروز هم ادامه دارد ولی در دهه ۶۰ اوج سرکوب رژیم، این مقاومت در اعتلا خودش چنان نمادها و یادگارهای از خودش به نمایش گذاشت که همچنان زبانزد عام و خاص است. از همان اول دستگیری شکنجه شروع میشود، ضرب و شتمها و به شعبههای بازجوییهای معروف در زندان اوین منتقل میشدیم، شعبه های ۴ و ۷ که جلادترین و خونریزترین و بی رحمترین عناصر رژيم در این شعبهها قرار داشتند، تحت سرپرستی جلاد بزرگ لاجوردی و سایر هم باندیهایش، به شدت این شکنجههای قرون وسطایی بر زندانیان بخصوص جوانان و بویژه زنان و دختران اعمال میکردند، ولی متاسفانه علیرغم همه افشاءگریهای که در این زمینه شده بدلیل حرمتهای اخلاقی و مسائل انسانی خیلی از شکنجهها بخصوص در مورد دختران و زنان جوان شاید قابل گفتگو نباشد. ولی در مجموع این شکنجههای بیرحمانه اعم از قپانیکردن و شلاقزدن به اعضاء بدن که از کف پا تا جاهای دیگر شروع میشود این شکنجهها به نحو فاحشی اجرا میشد تا زندانی به زندانهای قزلحصار منتقل میشد و داستانهای معروفی که شنیدید و میدانید. بحث قیامت و تابوت، قبر که باز بخصوص در مورد زنان و دختران جوان اعمال میشد، تا حدی که زندانی را در حد بریدن و یا از تعادل روانی خارج کردن میبردند و زیر سقف این شکنجههای مرسوم خیلی متداول بود یعنی هر کسی که در زندانهای ایران بود محال است که این شکنجهها را ندیده و یا بر روی او اعمال نشده باشد. بیحرمتی و اهانتها که قابل گفتن نیست در بسیاری از مقاطع مقاومت ایران و بخصوص مجاهدین اینها را تا توانستند افشاءکردند، و در مجامع بینالمللی باعث شد بیش از ۶۰ بار سازمان ملل رژیم ایران را محکوم کرده عمدتا بر روی شکنجه و قتلعامهای فراقانونی بوده است . من روز اول که وارد زندان شدم شب اول دیدم در اتاقی که بودیم و بیش از ۹۰ نفر آنجا بود افراد ساکت شدند و شروع به شمارش کردن ۱، ۲، ۳، ۱۰، ۱۵، و ۹۰ و خوردهای که شد قطع شد من پرسیدم این صداها چی بود گفتند صدای تیر خلاص بود، یعنی در شبهای که ۶۰ یا ۷۰ یا ۹۰ نفر اعدام میشدند و تیرخلاص زده میشد و زندانیانی که در بندهای اوین بودند تیرهای خلاص را میشمردند.
من در زندانهای اوین و گوهردشت و قزلحصار و کمیته مشترک ضدخرابکاری بودم و در این ۴ زندان مراحل مختلف بازجوییهای خودم در این زندانها بوده، اما سالها در هر کدام بودم، کمیته مشترک ضدخرابکاری در زمان شاه برای دستگیری مجاهدین و نیروهای انقلابی برپا شده بود و در دهه ۶۰ و ۷۰ برقرار بود و خودم در دهه ۷۰ آنجا بازجویی شدم، بعد آنقدر زبانزد عام و خاص شد که به موزه تبدیل شد. در مورد قیامت، شیوههای آزارهای جسمی و جنسی و بیحرمتیها و هتک حرمتهای بود که در قسمتهای از زندان قزلحصار و واحدهای مسکونی بخصوص در مورد خواهران و دختران جوان و زنان اعمال میشد، یک قسمتی را به شکل قبر جدا میکردند زندانی شب و روز در آن قسمت بود، زندانبان این عناوین را برای ایجاد ترس و وحشت به آن میداد مثل قیامت، تابوت، که زندانی با چشمبند در جای بسیار محدود شبیه قبر و شبیه قیامت به اصطلاح خودشان زندانی را در حد شکنجه جسمی و روحی میبردند اگر در زیر این شکنجههای قرون وسطایی و طاقتفرسا زندانی میبرید و یا اگر تعادلش را از دست داد که خوب!! بعضی از زندانیان بودند بدلیل مقاومت شدید نتوانسته بودند آن شرائط را تحمل بکنند و تعادلشان را از دست داده بودند . به هر حال همه اینها گزارش شده و سند شده بخصوص در زمانی که آقای منتظری نمایندهای در زندان داشت همه اینها با فیلم و عکس و اسلاید و گزارشات مکتوب دادند و اتفاقا همین داستانها سرآغاز یک شکاف در حاکمیت شد که اگر اینها اسلام است پس کفر چی است؟ که بعدها گوشهای از این اسناد از دست رژیم خارج شد و سر از مجامع بینالمللی درآورد و مقاومت تلاشهای بسیاری کرد که این شواهد را بدست بیاورد، خوشبختانه خواهرانی در مقاومت هستند و حضور دارند که خودشان شاهد و ناظر این اعمال بودند ولی شرح جزئيات فرصت دیگری میخواهد.
مجید صاحب جمع: موضوع قتلعام با کمک مردم و سازمان مجاهدین و نهادهای بینالمللی قصد این را داریم رژیم و سران آن را در یک دادگاه بینالمللی به محاکمه بکشیم. از جامعه بینالمللی میخواهیم با ما همکاری کنند تا جنایات رژیم را در یک دادگاه علنی و بینالمللی به محاکمه بکشیم . اما آنچه مهم است افشاء حقائق است، چند سال قبل از قتلعام و شاید از زمانی که زندان تاسیس شد رژيم و زندانبان چشم دیدن زندانی را نداشت، زندانی خوب زندانی بود که مرده بود، ولی بنا به ملاحظاتی حکمهای به زندانی میدادند از سر استیصال و ناچاری بود مثلا نگویند همه را قتلعام میکنیم ولی بعدها در سال ۶۷ همین آرزو را محقق کردند. همه بدانند اگر کسی در سال ۶۷ زنده مانده در پرونده این فرد هیچگاه اقدام مثلا مسلحانه و هیچ اقدام غیر سیاسی نبوده، هیچکدام حتی الان هم هیچ اقدامی فراتر از سیاسی مثلا در مورد خود من پخش و فروش نشریه و شرکت در تظاهراتها و متینگها، در انتخابات، غیر از اینها نبوده، علتش اگر هر کسی اقدامی فراتر از اینها کرده بود همان سالهای اول و روزها و ساعتهای اول یا اعدام میشد و یا در زیر شکنجه کشته میشد. مثل الان اینها فعالیتهای مدنی و سیاسی میکردند.
مجید صاحب جمع: در سالهای ۶۵ و ۶۶ رژيم با معضلی مواجه بود خمینی در حال مرگ بود قبلا چند بار مرده بود و او را زنده کرده بودند چند بار سکته کرده بود ولی با آن مکانات پزشکی مدرن او را زنده کرده بودند ولی میخواستند قبل از اینکه خمینی بدرک واصل بشود سه چهار موضوع را باید تعیین تکلیف میکرد از جمله جنگ را، اگر خمینی میمرد و جنگ ادامه داشت کی میخواست جنگ را به پایان برساند، هیچکس جزء خمینی نمیتوانست جام زهر را بخورد.
دوم مسئله جانشینی خمینی بود، بدلیل شکافهای که در حاکمیت وجود داشت از جمله بحث قتلعام که برایتان توضیح خواهم داد و اختلافاتی که با منتظری داشتند طبعا جناحهای سرکوبگر در رژیم منتظری را نمیخواستند.
سومین و مهمترین کار این بود که این ۳۰ هزارزندانی اگر جنگ میخواست به پایان برسد و جانشینی خمینی تعیین تکلیف نشود ما با اینها چه باید بکنیم؟ اگر میخواستند از زندانها آزاد بشوند یک نیروی عظیم و بی جایگزین در جامعه، به نفع آرمانهای آزادیخواهانه منتشر میشد. بنابراین به قول آقای منتظری از چند سال قبل آقای احمد خمینی میگوید ما باید روزنامه خوانش را متینگ رفتههایش را همه را باید بکشیم تا از شر این زندانیها خلاص بشویم، اینها کلماتی است که در حرفها و مراودات این افراد صورت گرفته و من اسنادش را دارم. آقای منتظری اینها را در فایلهایش مطرح کرده، همه اقدامات را از سال ۶۶ انجام دادند و زندانیان را طبقهبندی کردند و بر اساس موضعشان که چه کسانی فعال و یا سرموضع هستند. در سال ۶۷ بهانههای خوبی پیدا کردند که مثلا وقتی مجاهدین عملیات فروغ جاویدان را انجام دادند حالا میرسیم برای قتلعام زندانیان، بهانه چه بود؟ زندانیان اسیر و زندانیانی که در انفرادی و زیر شکنجه هستند، کسانی که حتی برای رفتن به ملاقات از چندین محل بازرسی باید رد بشوند اینها بعدها رژیم مدعی بود با سازمان مجاهدین ارتباط داشتند، زندانی اسیر در سلول میخواهد با مجاهدین در آنطرف مرزها ارتباط داشته باشد، حکم خمینی صریحا بر سر موضع بودن تاکید دارد و میگوید زندانی سرموضع مجاهدین را بکشید. وقتی از او سوال میکنند چطور بکشیم میگوید هر طوری که سریعتر است، به دشمن مجال ندهید، سر موضع بودن تنها موضوعی بود که برای اینها اهمیت داشت، سرموضع چی بود؟ زندانی که ۱۰ سال و ۱۵ سال و ابد حکم دارد حکمش را میکشد، در انفرادی و سلولهای در بسته است، هیئتهای مرگ از رئيسی جنایتکار تا نیری شرکت داشتند، اولین سوال از زندانی این بود که شما هوادار کی هستید؟ اگر شما کلمه مقدس مجاهدین را اعلام میکردید و اگرمیگفتید من هوادار مجاهدین هستم تماما حکم مرگ شما اجرا میشد، چون در آن مقطع هویت زندانی بنام آن سازمانی بود که بخاطر آن دستگیر شده بود. بنابراین برای رژیم کلمه مجاهد خلق بود، اگر شما میگفتید هوادار مجاهدین هستم بقیه سوالات منتفی بود، یعنی این موضع شما است، برای همین برای آنها مهم بود از زبان زندانی بشنونند مجاهدین، یعنی با بکار بردن اسم مجاهدین حکم اعدام خودت را صادر کردی!! ولی مهمتر این بود حتی زندانیان نمیدانستند که اینها این معیارها رادارند، سعی میکردند در مخفیکاری زندانی را اعدام کند.
مجید صاحب جمع: اینها در گزارش عفو بینالملل است، عفو گزارش کرده این اعدامها ،اعدامه های فراقضایی در پنهانی ترین و مخفیانهترین شگردها صورت گرفته،درهمان مکالمهای که هئیت مرگ با منتظری میکند وقتی منتظری از هیئت مرگ سوال کرد آیا زندانی میدانست اگر بگوید مجاهد شما اعدامش میکردید؟ نیری گفت نه، بنابراین در مخفیانهترین و پنهانترین شرایط اینها این کار اجرا میکردند، سعی میکردند زندانیان سر موضع را سریعتر بیاورند و اول اعدام کنند، یا از زندانی سوال میکردند اگر از سازمان بخواهی برگردی، آیا حاضری روی مین بروی؟ آیا حاضری دوستان خودت را اعدام کنی؟ تیرخلاص بزنی؟ معیارها این بود و هیچ زندانی با شرفی تن نمیداد. بعدها متوجه شدند این کار خیلی غیرانسانی است و مجامع بینالمللی از اینها میپرسیدند اینها به چه اتهامی اعدام شدند؟ میگفتند با سازمان ارتباط داشتند و این اتهامات سند میخواست، میگفتند زندانیان آماده میشدند همزمان با عملیات فروغ جاویدان شورش کنند!! سندش کجاست؟ مدرکش کجاست؟ چرا بعد از سالیان یک برگ سند ارائه نمیدهند؟ زندانی در زندان چگونه میتواند در زندان آماده و با مجاهدین ارتباط داشته باشد، اینها حتی از دادن اسم که ما چه تعداد اعدام کردند خودداری میکنند.
در سال ۶۷ سازمان مللل از اینها میپرسد تعدادی از زندانی اعدام شدند پاسخ میدهند نه ما اعدامی نداریم!! این سند محلاتی است نماینده رژيم در سازمان ملل بوده از او میپرسند شنیدیم تعدادی زندانی اعدام شدند، میگویند اسامی بدهید اسامی تعدادی اززندانیان را میدهند، میگوید این اسامی قابل خواندن نیست، تعدادی در خارج کشور هستند که تحصیل میکنند. بعد میگویند ما شواهدی داریم اینها اعدام شدند و شما آدرس قبر اینها راباید میدادید، پاسخ میدادند نه ما خبری نداریم. دلیل انکار رژیم این بود سازمان ملل جدی نمیگرفت و پیگیری نکرد، داستان گالیندوپل و مماشاتی که سازمان ملل داشت که یک دفعه رژیم دید خیلی خوب میتواند اینکار را بکند، خیلی خوب میتواند تکذیب کند، خمینی گفت جند نفری اعدام شدند شما آن را به الاف و الوف رساندید!! یعنی از نظر خمینی ۳۰هزار نفر الاف و الوف هستند، باید ۳۰۰هزار نفر کشته میشدند تا قابل توجه میشدند.
بنابراین از آن مطقع شروع به سناریوسازی کردند، من یکی از آنانی بودم که در دادگاه بودم و در زندان بودم هیچوقت از ما سوال نکردند شما شورش کردید؟ آیا شما با سازمان ارتباط داشتید؟ فقط میخواستند بدانند چه کسی سر موضع است، زندانی که نمیتواند به ملاقات برود و یا غذای خودش را تامین کند تصوری میسازند که انگار این تعداد زندانی در کلوپی یا اردوگاهی هستند هر موقع خواستند با هر کسی در دنیا ارتباط برقرار کنند. سندهای دارم کیهان خامنهای در تاریخ نهم شهریور ۹۸ میدانند جنایت است و جنایت را مرجع تقلید شیعیان جهان کرده است، جنایت را کسی کرده که استاد اخلاق و فلسفه است، اینها کسانی هستند که میگفتند ما سینه نمیزنیم چون بدن شیعه حرمت دارد، همینها میگوید زندانیان را سریع به هر نحو ممکن اعدام کن، حالا بعد از ۴۰ سال میگویند چطور زندانی که به او حکم دادی میخواهی اعدام کنید؟ کیهان میگوید اینها با سازمان مجاهدین ارتباط داشتند. همین را پورمحمدی میگوید، رازینی هم میگوید، میگوید از نظر فقهی در روایت هم آمده امیرالمومنین در جنگ صفین با مخالفینش این کارها را کردند ما هم عین جنگ صفین زندانی که گفته موضعم هواداری از سازمان است، کشاندن به جنگ صفین و جمل و نهروان تا از دل آن چیزی در بیاورند چون رهبرانشان در خارج بودند با هم ارتباطاتی داشتند بنابراین باید اینها را اعدام کرد یعنی محارب!! خودشان میگویند محارب نمیشود محارب باید جنگی کرده باشد زندانی که ۵ و ۷ سال در انفرادی بوده چطوری جنگ کرده میگوید خوب بلاخره حتما ارتباطاتی داشتند، یک حدیثی میآوردند میگوید یکسری از زندانیان که حکم یک ساله داشتند به این دلیل که همچنان با منافقین در ارتباط بودند از زندان آزاد نشده بودند و حرف لاجوردی این بود که اگر اینها را آزاد کنیم با صرف هزینهای اینها دوباره وصل به سازمان میشوند، تعدادی فعالیتهای گروهی داشتند و در زندان بودند. مثلا در همان زمان که در زندان بودند اعلامیه پخش میکردند، شما تصور کنید زندانی در انفرادی دستگاه چاپ دارد و اعلامیه پخش میکند، زندانی که به او غذا نمیدادند و در قیامت و تابوت بوده اعلامیه پخش میکرده، و زندانیان دیگری را تحریک میکرده است، ما گفتیم دوباره اینها را دادگاهی کنیم ببینیم این را قبول میکنند آیا اینها کسانی هستند که دوباره توبه کنند، بعد گفته بعضی توبه کردند و بعضی توبه نکردند. نکونام دادستان وقت انقلاب در کرمان بوده میگوید بطور قاطع میتوانم بگویم در قالب و شکل دادگاه محاکمه شدند از آنان سوالاتی کردیم، برای چه در زندان هستی؟ چند وقت در زندان هستی؟ محکومیتتان چقدر است؟ در کجا دستگیر شدی؟ اتهام قبلی شما چه بوده؟ موضع شما نسبت به منافقین چیست؟ تا به موضع فکری میرسیدیم معلوم میشد این منافق است!! .
سند دیگر، ۱۱ شهریور ۹۸ کیهان خامنهای که جرثومه و رذالت حاکمیت هستند عقلهایشان را روی هم ریختند و میگیویند این جنایت را چگونه توجیه کنیم، گفتند اینها با سازمان ارتباط داشتند در حالیکه در سال ۶۷ بحثشان فقط سر موضع بوده است، کیهان میگوید در باره اعدامهای سال ۶۷ باید وضعیت کشور را در نظر گرفت، شرائط جنگی بوده و یک عدهای از آنان در زندان بسیج شده و میخواهند دست به شورش مسلحانه بزنند انگاری ما در رابطه با یکسری افراد در لندن صحبت میکنیم، ظن و شک این میرود که میخواهند شورش مسلحانه بکنند، شاید سوال شود مگر میشود از داخل زندان با بیرون ارتباط برقرار کرد؟ باید گفت اساس اگر زندانی سیاسی نتواند با سازمانش و یا سازمانی نتواند با زندانی ارتباط برقرار کند باید فاتحه هر دو را خواند، پس چون فاتحه آنان خوانده نشده ، پس لابد با هم ارتباط داشتند، اینها عجوبه های این نظام هستند، که میخواهند جنایت را توجیه کنند.
پس اولین کاری که یاد میگیرند نحو برقراری ارتباط است، بخصوص در ایران که آنقدر مشکل ارتباطی جدی وجود نداشت، و در آن روزها که وضعیت جنگ فرق کرده بود اینها جسارت پیدا کرده بودند، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه آیا همین نظرها راجع به زندانها دارند، بیانیه عفو میگوید این اعدامها با نهایت پنهانکاری و فریبکاری گمراهسازی، و با نهایت اطلاعات غلط و شیطانسازی نسبت به گروه مجاهدین صورت گرفته ما میدانیم این قتلعام فراقانونی و فراقضایی بوده و افراد را بدون هیچ جرمی در زندانها قتلعام کردند، این جنایت علیه بشریت است، برای اینکه بشریت تحت تاثیر قرار گرفته، چطوری ۳۰ هزار نفر را ببرید و اعدام کنید؟ جنایت علیه بشریت است، عفو میگوید من شواهدی نشان میدهم که این مصادیق نسلکشی است، یعنی ما میخواستیم سازمان مجاهدین خلق را از ریشه بزنیم، همان کاری که در سربنیستا کردند، همان کاری که با ارامنه کردند، یعنی مصداق نسلکشی هم میتواند تلقی بشود چون هدف رژیم این بوده چیزی به اسم مجاهدین در ایران بوجود نیاید استمرار پیدا نکند .
اما در مورد کانونهای شورشی رژیم کور خوانده، سازمان مجاهدین ریشهش در قلب مردم است باید بدانیم این ریشه خشکشدنی نیست. الان این مقایشهها در تاریح ایران بی نظیر است در چه دورانی از تاریخ معاصر ایران وضع بدتر بوده؟ در دهه ۶۰ اعدامها هزاران هزار بوده، امروزه به یمن پایداری مقاومت و زندانیان سیاسی و افشاءگریها و قطنامههای مختلف سازمان ملل علیرغم کوتاهی های زیاد سازمان ملل امروز شرائط خیلی فرق کرده، امروز اگر یک نفر را بخواهند اعدام کنند مجبور هستند بپوشاندند، مجبور است انکار کند مثل دهه۶۰ ولی دیگر نمیتواند به آن راحتی هر کاری دلش خواست بکند، چون امروز مقاومت گستردهتر شده است. امروز کوچکترین اقدام رژیم زیر ذرهبین است، در دهه ۶۰ و حتی ۷۰ چیزی به اسم رسانه وجود نداشت، اینترنت نبود، رادیویی بود که از شب تا صبح و از صبح تا شب اخبار کشتهها در جبههها بخصوص هزاران دانشآموز و قتلعام شبانه روز در زندانها بود. به قول خواهر مجاهدمان اشرف ،جهان در آن مقطع خبردار نشد، وضعیت زندانیان در دهه ۶۰ خیلی وخیمتر بود، چون نمیتوانستند وضعیت خودشان را بلافاصله اعلام کنند، ولی الان وضعیت زندانیان مقاوم در زندانها هر اقدامی بکنند از اعتصاب تا غیره بلافاصله جهان خبردار میشود.قرار بود ریشه همه زندانیان مقاوم قطع بشود رژیم تصور میکرد بعد از خوردن جام زهر چیزی به نام زندان نباشد، بعد از مجاهدین سراغ زندانیان چپ رفت، از آنان خواست مسلمان هستید؟ که داستان مفصلی دارد و ریشه آنان را میخواست بکند تا آنجا که من خبر دارم ۵۰۰ نفر از آنان را قتلعام کرد و بعد آنانی که زنده ماندند با شکنجه و شلاق وادارشان میکرد نماز بخوانند در جمهوری اسلامی زندانی را در ۵ نوبت میزدند که تو باید نماز بخوانی، ولی هدف این بود که چیزی به اسم زندانی سیاسی باقی نماند، زندانیان سیاسی الان نشان دادند رژیم نتوانست به اهداف خودش برسد، امروز صدها و هزاران زندانی سیاسی بخصوص در میان زنان و خواهران داریم که به مقاومتشان ادامه میدهند، امروز علیرغم اینکه میدانیم در زندانها و کهریزک و اطلاعات سپاه چه میگذرد ولی مقاومت ادامه دارد و تمامی ندارد، و تا روز سرنگونی ادامه خواهد داشت.
ما بعنوان زندانی تا توانستیم اسناد و مدارک را جمعآوری کردیم اما زندانی اطلاعاتش محدود بود، خودش و اطرافیانش را میشناخت، ما زندانیانی داشتیم که در محلهای بودند که زندانیان زیادی را مشاهده کرده بودند، زندانیان قادر نبودند اطلاعات خودشان را منتشر کنند، حتی به خانوادههایشان، بسیاری از مفقود شدهها از زندانیان سیاسی بودند که هیچ اثری از آنان نیست، زندانیانی بودند که در شهرهای کوچک اعدام میشدند بدون اینکه کسی بداند اینها چه کسانی بودند، برآورد ما از مجموع زندانیان ایران بیش از صد زندانی که وجود دارد رقم بسیار زیاد است در همین افشاءگریها بخصوص رازینی در مورد زندانیانی که لب مرز دستگیر میشدند همه از دم تیغ گذراندند، اسامی اینها کجاست؟ خودش هم میگوید نمیدانم او که حکم داده و اعدام کرده نمیداند حالا مقاومت ایران باید بگردد و جستجو کند، ببیند کسانی که اعدام شدند چه کسانی هستند، در کدام گورهای دستجمعی دفن شدند، خانوادههای که الان ۳۰ سال بدنبال بچههایشان هستند و آنها را جزء مفقودین حساب میکنند، سربه نیست شدند، تمام قتلعامهای که در دنیا اتفاق افتاده همه چنین معضلی را داشتند، در قتلعام و نسلکشی هلوکاست بین ۶ میلیون تا یک و نیم میلیون اختلاف است، این ۴ میلیون کجایند؟ در مورد قتلعام ارامنه هم همین است، سالها باید بگذرد پرونده به پرونده باید بررسی کنیم، به مردم و خانوادهها و دوستان کسانی که مفقود شدند و سربه نیست شدند، اسناد را به مقاومت منتقل کنند ما برای تشکیل دادگاه نیاز داریم، از دادن شماره یک قبرتا.. و شما میدانید مقاومت ایران چه میزان از قبرهای ناشناحته در ایران را شناسایی کرده که گورهای مجاهدین و قتلعام شده ها است، در خیابانها و کوچهها در کوه و کمر و جاهای که الان جاده سازی میکنند. رژیم در حال سرپوش گذاشتن بر اینها است و ما چگونه میتوانیم اینها را از قبر دربیاوریم، عفو بینالملل پیشنهاد دی ان آ میکند کجا باید انجام داد؟ وقتی بر روی این اجساد ساختمان ساختند، مرعوب رژيم نشوید و اسناد را جستجو کنید، این داستان تمامی ندارد، جزیی از تاریخ مقاومت ایران است، جزیی از تاریخ نسل بشر است که بر علیه دیکتاتور ایستاد و تا آخرین قطره خونش گفت نه!! .
ما باید این جنایتها را افشاء کنیم. ما آنقدر جابجا شدیم که اگر بخواهیم راجع به جابجای صحبت کنیم باید برنامهای به آن اختصاص داد، هر موقع رژيم احتیاج داشت چند تا از نمایندگان مماشاتگر اروپایی میآورد زندان میآورد، در زندان اوین دارای درخت و باغچه هست اینها را به این درختها میبردند و زندانیان را جابجا میکردند، و ما را در پشت سالنهای درب بسته قرار میدادند آقای گالیندوپل در سال ۶۷ تا پشت درب سالنی که ما بودیم آورده بودند، گفت من میخواهم زندانیان سیاسی را ببینم گفتند ما زندانی سیاسی نداریم ، گفت به من گفنتند در این سالن زندانی سیاسی است، گفتند نه این سالن پتوها است، حالا ما منتظر این بودیم گالیندوپل ما را صدا بکنند ولی ایشان آنقدربی مهری کردند، آنقدر جابجا شدیم که هر نماینده شرکتهای تجاری که قرار بود با رژیم قرارداد ببندند آنها را میآوردند و در زندانها نمایشی راه میانداختند، زندانی هم باید وسائلش را جمع میکرد و به جایی میرفت که مخفیانهتر باشد بعد که میرفتند زندانی به سر جای خودش برمیگشت. از همان دهه ۶۰ زندانبانان بخصوص لاجوردی و باندش مرتب اشاره میکردند شما زنده از زندان خارج نخواهید شد، با انگشت اشاره میکرد که اگر روزی بفهمیم رژیم سرنگون است تیرباری میآوریم و در بند میچرخانیم، و یا نارنجک میاندازیم، کسی از زندان زنده خارج نخواهد شد.
البته اینها آنقدر خبیث بودند که نه احتیاج به نارنجک و تیرباران داشته باشند، بلکه هیئت مرگ تشکیل دادند و همه را حلقآویز کردند، اما در مورد آزادی بعضی از زندانها بله اگر زندانبان و رژیم تحت فشار قرار میگرفت، اگر مقاومت بتواند گامهای بیشتری بردارد طبعا رژیم عقبنشینی خواهد کرد، این عقبنشینی میتواند به نفع زندانیان باشد، چند زندانی آزاد بشوند خیلی خوب است، این خوب بودن بخاطر جواب داشتن مقاومتها است، چقدر خوب ما بتوانیم یک زندانی را از حلقوم رژيم بیرون بکشیم، تا بتواند به مبارزات خودش ادامه بدهد