اندیشههای امام درعمیق ترین گور آهکآلود
از: نادر رئوفیان
روزی کوفته از کار و مصائب روزانه تا به خانه رسیدم بر کاناپه لم دادم و پیچ تلویزیون را باز کردم تا مگر با ترانهای و یا مناظری مدتی هم که شده خارج از این دنیا باشم. اما آنچه در تلویزیون یافت نشد خواست من بود.در مقابل اما برنامهای بود از همان برنامههای حکومتی که میخواست اندیشههای امام را به ما بشناساند.آنقدر خسته بودم که حال خاموش کردن تلویزیون را هم نداشتم. توفیق اجباری بود. و براستی آیا ما آدمیان زمینی که غرق در مادیات خود روزگار می گذرانیم از امام چه می دانیم. نگاهم را به تلویزیون دوختم. برنامه ادامه داشت. لندهور پاسداری را لباس ادمیزاد پوشانده بودند که جسم برآمده اش نیز نشان از فهم او از اندیشه های امام داشت. به فکر فرو رفتم که مبادا به شکار ویروس افتیم و عاقبت اندیشه های امام را ناشناخته رخت از این دنیا برکنیم ، آنهم این ایام که امام دوم از لطفشان به ملک الموت بفرما زده اند.
راستی آن زمان که امام در ظل سفارشات اعلیحضرت در پاریس غنوده بود، هر گاه که زیر ان درخت می نشست و حتی برای عکاسان هم لبخند نمی زد به چه می اندیشید ؟ ایشان با درایت اسلام عزیز خود سالهای دیگرکه نه، همان چند ماه بعد را می دید. او بخوبی دریافت که ایرانیان که درهمان تازگی پوسیده خرقتی را بدر انداخته بودند ملابس متعفن او را که از قرونی قبل با خود دارد بر نخواهند تابید و هکذا که خفتش را خواهند چسبید. لذا وقتی که بازهم سفارشات کارساز شد و ایشان پای به وطن ما گذاشت معطلش نکرد ، ایشان امام بود و ریا در بارگاهش نبود اما ریال را بسیاری در مصاحبت و مراقبت از ایشان یافتند. خود آنرا خوب می شناخت و همه اش را به پای حواریون خود ریخت، و رفت و رفت تا انچه شد سپاه انقلاب اسلامی و شد بسیج. و شد روضه خوانانی که گند گرفته چارق ایشان را به جای اسلام بر بازار مملکت آویختند. الله اکبر از اندیشه های ایشان.
اندیشه های امام کشور ما و فراتر از انرا نیز فراگرفت. در سایه اندیشه هایش آنان که عمری آفتابه دزد بودند حال دکل های برق و کوه و دشت را هم رحم ننموده و همه را قولنامه اسم خود نمودند و با توتال و چانگ چونگ همقرارداد شدند. اخلاقیات ایشان آنقدر اوج یافت که گرچه در مذهب و مرام ما ایرانیان دنائت و دورویی و دریوزگی فعل حرام تبهکاران بود اما در اینجا در آغوش گرم آقا قرار گرفت و گرفتند. در اندیشه امام راست گفتاری «علیه منافع ملی کشور» است و زندان دارد، و دروغ و چاخان شیوه کار بزرگان نظام همچون آقای رئیس جمهور کشورمان است که خداوند چه ظرفیتی از این نظر بدیشان عطا نموده است!
در این مسیر ناگفته نباید گذاشت و حق را ادا نمود آنانی را که در ظاهر دیگری بودند اما همچون رضا خان دوم، در کیفوری از این اندیشه، گونه بر گونه پاسداران انقلاب امام ساییدند. البته انچه دیدگان ما در می یابند تاج و عمامه اختلافاتی را در حجم و ابعاد می نمایانند. اما صاحبان هردویش ما مردمیان را، گر چه میلیونها باشیم، به درهمی نگیرند و حرف خود برانند. و این چنین شد که آقای ولی اقتصاد ایران را دگرگون ساخت. روزی خودش بود و مادیان الاغی که احترام یکدیگر را هم می داشتند، امروز اما میلیاردهایش را جماعتی هم شمارش نتوانند کرد. در این زمانه که ملت گرفتار مصیبت چندگانه است بزرگ و کوچکمان اندیشه های امام را خوب دریافته ایم.
ما اما چه کنیم؟ اندیشگران دربارش ما زمینیان را گفتهاند شما را چکار که در کار آقایان دخالت کنید، اوج مسلمانی ما آن دانستند که مزاحم صبحانه و فطور و تنعم آنان نشویم. و چقدر حزن انگیز است یاران افتادهای که حتی تشییع جنازه معمولشان هم نتوان کرد. چه کنیم که عمری است آقا با دست خودش ما را دفن کرده و می کند؟ آیا آخرش است؟ اما چگونه است که تا بخود می آییم و جنب و جوشی می کنیم رئیس جمهور اسلامی کشورمان چون صغیر مار دیده، نفس شماره می کند و هردنبیلات خود می بافد؟.چگونه است که جدای از تبلورات همان اندیشه امام، ایشان را حتی با تقلبی نگاه کردن به واقعیات روز تنگی نفس می افتد. ما شورشیان هم دنبال گرفتن همان نفس نا مبارکش هستیم که هر بازدمش تریلیون ویروس مرگ زا در ایران ما دمیدهاست. باید خفتشان را چسبید و آنقدر فشرد تا کرونا برود، تا سیل جمع شود، تا مرض وسیاهی برود، تا رودها و دریاچه هامان پر شود …. تا اندیشه های امام در عمق عمیق ترین گور آهک الود دفن شود، و تا ایران ایران شود. نام شورشی، فامیل شورشگر، مسیر ما حساب آقایان را رسیدن. این است و باشد شغل ما.
بیشتر بخوانید:
آقا ولی کوچولو؛ روایتی از خامنهای و بیمسئولیتیهایش