فرار از بدنام ترین زندان سیاسی جهان، اوین
در دامنه کوهپایههای البرز جنوبی در شمال تهران، بدنامترین و مخوفترین زندان سیاسی جهان، اوین قرار دارد.
زندان اوین
این زندان در نیم قرن گذشته، در دو دیكتاتوری شاه و شیخ، قربانگاه هزاران تن از مجاهدان و مبارزان راه آزادی بوده است.
سلولها، بندها و حتی تپه های اوین، شاهد جنایات بیشماری علیه پاكترین و رشیدترین فرزندان ایران بوده است.
یکی از بندهای مخوف این زندان فوق امنیتی، ساختمانی بتونی و پیچ در پیچ است که ۴۰۰ سلول انفرادی را در خود جای داده است.

درباره؛ اوین بیشتر بخوانید
شکنجهگاهی که شکنجهگران با وقاحتی بیحد و حصر آنرا «آسایشگاه» مینامند.
۱۴خرداد ۱۳۶۷ هنگام غروب، سه زندانی سیاسی، در کمال ناباوری با پشت سرگذاشتن همه موانع امنیتی، از زندان اوین فرار کردند.
آنها نزدیک به دو ماه روی طرح فرار کار کرده بودند.
اوایل فروردین ۱۳۶۷ سلول انفرادی آسایشگاه
سه زندانی سیاسی مجاهد، نصرالله بخشایی، اسدالله بنیهاشمی و حسن فارسی
آنها در یکی از سلول های طبقه سوم بند فوق امنیتی آسایشگاه با هم آشنا میشوند.
این اولین ملاقات آنان بود.
نصرالله بخشایی
نصرالله متولد گلپایگان، در بهمن ۱۳۶۴، درحال انجام یک مأموریت در تهران دستگیر شده بود.
اسدالله بنی هاشمی
اسدالله معروف به همایون از سمنان، او از سال ۶۵ دومین دور زندانش را پشتسر میگذاشت.
حسن فارسی
حسن اهل تهران، خرداد سال۶۰ دستگیر و ۶ سال را در زندان های اوین، قزلحصار وگوهردشت گذرانده بود. او در خرداد ۶۶ آزاد و مجددا در دی ماه همان سال در حال انجام یک مأموریت در تهران دستگیر شده بود.
تصمیم برای فرار از زندان و موانع
چند روزی بیشتر طول نکشید که طرح فرار کلید خورد
با بررسی وضعیت سلول و دیوارهای بتونی، به این نتیجه میرسند که تنها راه فرار، پنجره است.
اما دسترسی به پنجره و سپس عبور از حفاظ فلزی پشت آن، در نگاه اول غیر ممکن به نظر میرسد.
آنها ۵ مانع جدی مقابل خود داشتند:
اول: پنجره
دوم: بریدن حفاظ فلزی پشت پنجره
سوم: پایین آمدن از طبقه سوم تا سطح زمین
چهارم: عبور از دو دیوار بلندی که بالای آن سیم خاردارست
و پنجم: برج نگهبانی فعال بین دو دیوار اول و دوم
شروع عملیات فرار از زندان؛ مرحله اول: طراحی
آنها در اولین گام با مشکل زاویه ۴۵درجهیی پنجره مواجه بودند. زیرا زاویه پنجره امکان برش حفاظ فلزی را به آنها نمیداد.
پس از بررسی کامل به این نتیجه رسیدند که باید شیشه پنجره را در بیاورند تا امکان برش حفاظ فلزی پشت آن فراهم شود
دومین مانع، حفاظ پشت پنجره است آنها با اندازه گیری فاصلهها، به این نتیجه میرسند که اگر یکی از حفاظها را ببرند امکان خروج فراهم میشود
سومین مانع ارتفاع طبقه سوم تا سطح زمین است، این سادهترین مرحله کار بود. آنها میتوانستند با ملحفهها و پتوهای خوشان طنابی درست کرده و با استفاده از آن خودشان را به پایین برسانند.
مانع بعدی و شاید مهمترین مانع دیوار بود، این دیوار زیر دید مستقیم نگهبان برج قرار داشت بنابراین باید نقطهیی را انتخاب میکردند که در دید مستقیم نگهبان نباشد. آنها با دیدبانی دقیق و طولانی، توانستند زمان و محل مناسب را پیدا کنند.
آخرین مانع نگهبان برج است. آنها با دیدبانی مستمر و روزانه دریافتند که غروب هر روز موقع تعویض نگهبان، موضع نگهبانی ۱۵ دقیقه خالی میشود و باید در همین زمان خود را به پای دیوار برسانند.
وجود چشمی روی در سلول که نگهبان ها را قادر می کرد هر لحظه داخل سلول را نگاه کنند، کار را برای آنها دشوار می کرد، به همین خاطر تصمیم می گیرند در تمام ساعاتی که مشغول انجام طرح هستند یک نفر از زیر در سلول دیدبانی بدهد تا در صورت نزدیک شدن نگهبان کار را متوقف کنند.
مرحله دوم آغاز عملیات فرار از زندان اوین
آنها بلافاصله کارها را تقسیم کرده و هرکس مسئولیت قسمتی از طرح را بعهده میگیرد.
یک نفر مسئول دیدبانی می شود تا اطلاعاتی از محیط بیرون و عادات منطقه جمع آوری کند.
حسن مسئولیت تهیه وسیله برای بریدن حفاظ پنجره را بر عهده می گیرد.
صدای مورس: تتق تق تق تتق تق تق تق تتق…
او با سلول های مجاور بوسیله مورس تماس می گیرد
محمدرضا نعیم در آن سوی دیوار پاسخ میدهد. او را تنبیهی از بند عمومی به سلول انفرادی آورده بودند و به زودی به بند عمومی بر میگشت.
حسن از او می خواهد که یک تیغ اره آهنبر ده- پانزده سانتی برای آنها تهیه کند.
محمدرضا: تیغ اره را برای چه میخواهید؟
حسن: برای فرار
محمدرضا: چطور تیغ اره را به شما برسانم؟
حسن: ببر سالن ملاقات و بگذار بالای دیواره بین کابینهای ملاقات
در یکی از روزهای آخر فروردین، محمدرضا نعیم تیغ اره آهنبر را تهیه کرده و روز ملاقات، در محل توافق شده میگذارد. سه روز بعد حسن به ملاقات میرود، او تیغ اره را پیدا می کند و با خود به سلول میبرد.
به این ترتیب از اواخر فروردین کار بریدن حفاظ جلوی پنجره با سرعت و دقت شروع میشود.
ادامه دارد…