مصاحبه تیمور مصطفایی با تلویزیون کردکانال
آنچه که در پی میآید خلاصه ای از مصاحبه تیمور مصطفایی عضو رهبری حزب دمکرات کردستان ایران با تلویزیون کردکانال در باره آلترناتیوتراشی است. نظر به اهمیت این موضعگیری در شرایط کنونی توجه شما را به فشرده ای از سخنان آقای مصطفایی جلب می کنیم:
آلترناتیو سازی:
این رژیم مشروعیتی از نظر مردم ایران ندارد و بلحاظ بین المللی هم بشدت منزوی است. هر روز هم این انزوا بیشتر و تحریمها علیه رژیم هر روز بیشتر می شود و سپاه هم که بازوی قدرت حاکم است و عامل بقای رژیم بخشی از آن به دلیل این نیروی سرکوبگر است، لیست گذاری تروریستی می شود که اقداماتی روی آن اعمال خواهد شد. از رفت و آمد و سرمایه ها و … و مجموعه اینها گویای سراشیبی سرنگونی رژیم است بخصوص که ترس مردم از رژیم ریخته و آنچه باقی مانده و مورد بحث ما هم هست، مسئله آلترناتیو است….
رابطه بین آلترناتیو و اپوزیسیون
اساسا تشکیل آلترناتیو و بودن اپوزیسیون به هم گره خورده است. باید اپوزیسیونی باشد تا آلترناتیوی باشد و در این صورت اپوزیسیون هم جدی گرفته خواهد شد…
از روز اول جمهوری اسلامی، اپوزیسیون وجود داشته، از جمله ما حزب دموکرات کردستان ایران، از جمله سازمان مجاهدین خلق و سایر جریانات. البته مجاهدین خلق دو سه سال بعد از ما.
بنابراین اپوزیسیون بوده. اما چرا این اپوزیسیون نتوانسته آلترناتیو و جایگزین جمهوری اسلامی بشود، برمیگردد به چندین فاکتور. از جمله تمامیت خواهی. نوعی تمامیت خواهی در ایران هست که متاسفانه سلسله بعد از سلسله تبدیل به بخشی از فرهنگ شده. فرهنگی در ایران حاکم است که روی تک نفر می چرخد. شاه تبدیل به سایه خدا می شود، خامنه ای هم می شود نماینده خدا.
بیشتر بخوانید
داستان شاهزاده ای که ابوعطا میخواند!
بنابراین ضرورت بودن آلترناتیو در ایران بسیار محسوس است و یکی از ضرورتهاست. این قیام چهار ماه طول کشید در این چهار ماه انواع فدکاری و از خودگذشتگی را شاهد بودیم و مردم به صراحت اعلام کردند که رژیم جمهوری اسلامی را نمیخواهند.
چه کسانی می توانند آلترناتیو باشند؟
تا به حال در فرهنگ مردم ایران بخصوص فرهنگ خارج کشور، گفته میشود که دو جریان میتوانند محور آلترناتیو سازی باشند. یکی مجاهدین خلق و دیگری هم سلطنت طلبان و میگویند بقیه حول اینها باید جمع شوند. چرا که اینها احزاب و.. سابقه گذشته دارند.
اما این اشتباه است. یک جریان سوم هم می تواند باشد که این جریان سوم به نظر من باید از کنگره ملیتهای ایران فدرال و مجموعه یی از سازمانهای چپ و دموکرات، که ما با یکی دو مجموعه آنها تقریبا همپیمانی داریم. میتواند آلترناتیو سوم باشد. چرا که دو جریانی که گفتم دو آلترناتیو که هستند، سلطنت طلبها این روزها در یک برنامه بسیار وسیع و گسترده، نظر خود را اعلام کردند و گفتند که آنها اعتقادی به یک کشور کثیرالمله ندارند. آنها هنوز هم ساز یک ملت را میزنند. در حالیکه سیستم سلطنت از ایران اخراج شده و سیستم سلطنت توسط مردم ایران رد شده است.
مردم ایران علیه رژیم سلطنت مبارزه کرده و سیاست سلطنت شکست خورده است. چرا که سیاستی که سال 57 و قبل از 57 اجرا میشد، همین سیاستها باعث شد که این رژیم را مردم سرنگون کنند. دیکتاتوری بود. مطبوعات آزاد نبود، زندان بود، فساد بود، همه این کارهایی که در جمهوری اسلامی هست، در سیستم پادشاهی بود. برخی می خواهند آب پاکی بر سیستم پادشاهی بریزند و بگویند این سیستم خوبی بود.
شباهت دو دیکتاتوری
آنها در اسم با هم فرق دارند و در محتوا نحوه نگرش و رفتار و کردارشان در قبال سایر ملیتهای ایران، در مورد سیاست، در مورد آزادی و در مورد دموکراسی تقریبا عین هم هستند، اما در بسیاری موارد از جمله سیاستشان در قبال ملیتها مثل هم هستند. یعنی انکار ملیتها در ایران. در حالیکه ملیتها در ایران، اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می دهند و انکار اکثریت جامعه ایران امکان پذیر نیست….
البته همینجا باید تصریح کنم که مجاهدین خلق نظراتشان از سلطنت طلبان بهتر است به نظر من از بابت مسئله ملیتها. مجاهدین حداقل یک سند درباره خودمختاری با کردها امضا کردهاند و نسبت به آن متعهد هستند و بعدش هم یک برنامه 10ماده یی داده اند که در این 10ماده، صحبت از سکولاریسم می کنند. صحبت از آزادی احزاب می کنند. صحبت از برچیدن زندانها میکنند و بسیاری موضوعات دیگر که هر کس بخواهد میتواند آن را مطالعه کند.
اما جریان سوم که من اشاره میکنم. این جریان سوم می تواند بخشی از آن در داخل کشور باشد. الان در داخل کشور، آن تفکر شووینیستی که بطور خاص بر سلطنت طلبها حاکم است، در داخل کشور این تفکر ضعیف است و بسیار ضعیف است. اما باید بدانیم که دارند با طرح و برنامه مشخص از طریق تلویزیونهای خارج کشور …، مشغول این هستند که جریان سلطنت، جریان رضا پهلوی را برجسته کنند. و به همین منظور جریان سلطنت طلب برای خودشان یک برنامه گسترده دارند. برنامه شان این است که تا می توانند در این تلویزیون ظاهر شوند و از سلطنت و مثبتات سلطنت می گویند.
در حالیکه ما یعنی جریان سوم و حتی مجاهدین خلق هم در این رابطه ضعیف عمل میکنند. البته مجاهدین توسط این تلویزیون ها، پذیرفته نمی شوند. چرا که هم خود مجاهدین بخشی از این تلویزیونها را بایکوت کرده اند، و هم تلویزیونهایی که گفتم راه نمی دهند که مجاهدین ظاهر شوند.
اما جریان ما یعنی کنگره ملیتهای فدرال و جریانات دموکراسی خواهی در ایران، باید حضور فعال داشته باشند. تا این حرکت سلطنت طلبان را خنثی کنند. چرا که آمدن سلطنت در واقع یک حرکت و یک دور باطل است. مثل یک دایره است که انگار دور خود می چرخیم یعنی برمیگردد به عقب. بنابراین ما هم باید نفرات خود را سازمان بدهیم که در این تلویزیون ظاهر شوند و حقوق ملیتها و بحث دموکراسی و … را مورد بحث قرار دهند.
کشورهای خارجی و آلترناتیو در ایران
به نظر من آنها موضوع را تعیین تکلیف نکرده اند که کدام جریان را تقویت کنند. به این بستگی دارد که در آینده کدام جریان خود را بیشتر ظاهر کند به عنوان یک وزنه. البته کشورهای خارجی نظرات خاص خودشان را هم دارند.
آنها می خواهند رژیمی سر کار بیاید که علیه منافع آنها نباشد. خیلی ها می گویند به سمت سطلنت طلبان هستند. بسیاری هم می گویند که با مجاهدین در ارتباط هستند. اما هنوز تعیین تکلیف نیست.
اما به نظرم دنیای خارج، چشم انتظار آلترناتیوی است که فراگیر باشد. جریان سلطنت که نمیتواند بیاید در ایران حکمرانی کند. بدون حمایت ملیتها و دیگران. هر جریان آلترناتیو، فراگیر نباشد و ملیتهای ایران را راضی نکند و مردم ایران را راضی نکند نمی تواند به پیروزی برسد و در محافل جهانی هم جایگاهی نخواهد داشت.
کشورهای خارجی زمانی وارد مسئله می شوند که بدانند احتمال پیروزی این آلترناتیو هست. سلطنت طلبان وقتی که ملیتها را همراه خود نداشته باشد و مجاهدین هم دشمن آنها باشند، بنابراین سلطنت خیلی شانس ندارد. بخصوص که در گذشته امتحان خود را پس داده اند.
آنها حزبی تشکیل دادند به نام حزب ایران نوین. حزب ایران نوین همان ایران نوین قدیمی است. در گذشته حزب ایران نوین یک حزب پان ایرانیست و نژاد پرست و علیه همه ملیتها بودند و مستمر سرکوب می کردند و الان هم آمدند حتی نتوانستند نامش را تغییر بدهند. همان را آوردهاند. در حالیکه شاه این اواخر به حزب ایران نوین راضی نبود و آنها را هم منحل کرد و گفت باید یک حزب باشد حزب رستاخیز که حزب شاه بود.
به اعتقاد من قدرت سلطنت طلبها در خارج کشور است. علتش هم این است وقتی که رژیم پادشاهی سرنگون شد، تمام وابستگان به آنها به خارج رفتند و این سالها زاد و ولد هم داشتند و خودشان را حفظ کردند. در تظاهرات اروپا، جریان سلطنت طلب تقریبا جمع زیادی هستند. اما در داخل کشور به اعتقاد من سلطنت نفوذ آنچنانی ندارد.
مثلا سلطنت طلبها این را برجسته میکنند که می گویند شعار داده اند: رضا شاه روحت چه باد. در حالیکه مردم مرگ بر ستمگر چه شاه باشد چه رهبر را هم گفته اند. یعنی موضوع این نیست که مردم خواهان رضا شاه یا محمدرضا شاه باشند چرا که اینها یکبار شکست خورده اند و خیلی تیز و خلاصه باید بگویم که امتحان خود را پس داده اند.
نظر حزب دمکرات در مورد آلترناتیو
از نظر ما این آلترناتیو باید یک آلترناتیو دموکراتیک باشد، باید حقوق ملی را به عنوان یک حق مسلم تضمین کند، باید به دموکراسی اعتقاد داشته باشد. باید به حقوق بشر اعتقاد داشته باشد. باید علیه تبعیض نژادی و جنسی و مذهبی و ملی و … باشد. این آلترناتیو به اعتقاد من، ما در این چارچوب ارزیابی می کنیم و معتقدیم که باید این موارد را تضمین کند.