مسیری که آخوندها برای مفتخوری و رسیدن به قدرت طی کردند
آخوندها از با نفوذترین گروههای اجتماعی در ایران بودهاند. و امروزه تردیدی از تأثیرمنفی آنان درتاریخ معاصر ایران نیست. تأسیس حکومت استبداد دینی و تجربه ی چهل ساله پس از آن و بحران فزایندهای که جامعهی ایران را درخود فروبرده، اثرات این گروه را حتی برای آنانکه پیش از آن اهمیت آنها را نادیده میگرفتند، روشن کرده است.
تجربه انقلاب ۱۳۵۷ و تبعات آن، دستگاه آخوندی و ایدئولوژی آنان در ایران را به اندازهای ضعیف کرده که باید از دوران افول آن سخن گفت . برخی همچنان نگران قدرت تأثیرگذاری آنان در میان مردم هستند. برای فهم بن بستهای تاریخی این افراد، فارغ از نفرینها، شناخت تاریخ تکوین این صنف، ضروری است.
اگردرآینده، حکومت دینی و امکانات آخوندها گرفته شود، بدیهی است همه چیز تغییر خواهدکرد. آخوندها در ایران درهم شکسته شده و دیگر ابداً به جایگاه قبل ازحکومت ارتجاعیشان بر نمیگردند. و چه بسا از تاریخ ایران حذف شوند. پیدا شدن واژه «آخوند» در کتاب کوچه شاملو و طبق فرهنگ عامیانه به کسانی گفته می شد که در ازای پول روضهخوانی میکردند. به مرور زمان واژه «آقاخوند» به آخوند تبدیل شده است.
سلسهبندی رتبه ای و لقبی آخوندی
بطور کلی بکار بردن لفظ روحانیت به قشر آخوند، ملا، و شیخ کاربرد نادرستی است. چون واقعیت زندگی و گذران این قشر با واژه روحانی بسیار فاصله دارد. لفظ روحانی تاقبل ازمشروطه جایی پیدا نیست و در این شصت، هفتاد سال به علمای دین، روحانیون گفته میشود. این اقتباسی از مسیحیت است. مسیحیها به حساب اینکه روح از تن جداست، و آخرت از دنیا جداست، به عالم دینی که به اصطلاح تارک دنیا است، میگفتند روحانی. بعد از مشروطیت این واژه در ایران شایع شد. اسلام برای علمای دین اسم بخصوصی انتخاب نکرده. همچنان که لباس مخصوص هم انتخاب نکرده است.
لقبهایی نظیر ولی فقیه یا آیت الله و آیت الله العظما و… این سلسهبندی رتبهها و لقبهایی است که آخوندها به خود دادهاند. نخستین بار برای حاج ابوالحسن اصفهانی مرجع شیعه، لقب آیت الله را به کار بردند. لقب تمام فقها یا شیخ بوده یا آخوند. مثل شیخ صدوق یا آخوند خراسانی. روحانیت یک صنف است که کارفرمای آن حکومت است. مسئله آنان دین نیست چون با ظلم و ستمی که به مردم میشود و اتفاقاتی که امروز در ایران میٰافتد. باید عمامه را از سر برمیداشتند و به خیابان میریختند، اما هیچ نشانه اعتراضی درآنها نیست.
ملاگری اززمان صفوی
بعد ازاسلام مذهب حاکم در ایران مذهب اهل سنت بود. غلبه شیعه از دوران صفویان بوده است. برخلاف اهل سنت که امام نداشتند و فقیه و عالم و قاضی یا قاضیالقضات داشتند، شیعه چیزی از این دست نداشت. اولین شکلگیری آنها از دوران صفویه است. شاه اسماعیل صفوی میدانست درصورتی موفق خواهد شد قدرت سیاسیاش را در سراسر کشور گسترش دهد، که آنرا ناشی از یک نیروی مافوق طبیعی قلمداد کند. از اینرو تصمیم گرفت قدرت سیاسیاش را با نیروی مذهبی توام و سلطان را به صورت مقامی درآورد که نه تنها امور دنیوی بلکه وظیفه ارشاد معنوی و روحانی مردم را نیز دراختیار داشته باشد.
واردکردن آخوند به ایران
سلاطین صفویه برای اشاعه اصول شیعهگری در ایران که هدفش بسط و تحکیم قدرت سیاسی بود کوشش فراوان کردند. چون حکومت ایران شیعی شد. اینها مجتهد نداشتند، برای تبلیغات شیعه رفتنند از جبل عامل در سوریه و
همین طور از بحرین مجتهد شیعه آوردند. این ملاها تنها در اصول مذهب شیعه دارای اطلاعاتی بودند و از فلسفه و سیاست چیزی نمیدانستند. برای تقویت و حمایت این افراد امکانات وسیع ایجاد شد. معروفترین این آخوندهای وارداتی شیخ علی بن حسین کرکی العاملی محقق ثانی است. او مؤثرترین فرد بود. تا جاییکه نقل است شاه طهماسب صفوی به کرکی میگوید که شما را بیش از خودم مستحق پادشاهی میدانم چون شما نائب امام هستید.
سلسله صفویه درقرن دهم هجری برابر با ۸۸۰ خورشیدی تشکیل شد و به مدت ۲۳۵ سال فرمانروایی کرد. وآخوندها حربه ای کارآمد برای حذف مخالفان شاه و علیه آزادی فکر و آزاد اندیشی بودند. ازهمان زمان با استفاده ازسورههای قرآن تکفیر را بکار میگرفتتد.
البته شیعیان قبل از آن دوره در جاهای دیگری از ایران بودند. مثلاً آل بویه هم شیعه بود، اما تشیع مذهب مسلط نبود.
آخوندها بعد ازصفویه
بعد ازصفویه نادرشاه به روحانیون شیعه اهمیت نمیداد ومجتهد معروف اصفهان، بنام «صدرالصدور» را احضارکرد. ازاوپرسید به چه علت علما و طلاب باید درآمدهای هنگفت اوقاف را بخود اختصاص داده و بدون داشتن کار و پیشه مثبتی با این درآمد زندگی پررفاه برای خود ترتیب دهند. «صدر» پاسخ داد دلیل آن دعاگویی به قبله عالم بوده وهر ساعت در مساجد برای بقا و نصرت پادشاه دعا میکنیم. نادرشاه جواب می دهد که پس معلوم است که دعای شما هیچگاه اجابت نشده وگرنه گروهی افغانهای پاپرهنه این فاجعه را برای ایران بوجود نمیآوردند.
نادر دستور داد «صدر» را اعدام کردند. سپس درآمدهای اوقاف و غیره که در اختیار آخوندها بود را به دولت منتقل کرد. مواجب و مقرریهای آخوندها که بدینوسیله کسب می کردند قطع شد. دهقانان هم از این مسئله استقبال کردند چون درآمدهای آنها توسط ملاها به اسم اوقاف به تاراج میرفت. نادر شرایط سختی برای روحانیون شیعه گذاشت که از جنگ با سنیها که سبب خونریزیهای زیادی میشد دست بردارند. ملاها کوشش کردند قشون و رعیت را برضد نادرشاه بشورانند. ولی نیم بیشتر از قشون نادر سنی بودند و به تحریکات ملاها وقعی نگذاشتند. نادر به روسای دولت گفت: من ملا لازم ندارم اگر ملا میخواهید باید مصارف ایشان را خودتان بپردازید.
آخوندها در دوره قاجار
کریمخان زند( ۱۱۹۳ ـ ۱۱۶۳ ) خود را وکیلالرعایا نامید و بین سیاست مذهبی صفویه و نادرشاه، راه میانه را انتخاب کرد.آغا محمدخان قاجار مجدداً ایران را به سیاست مذهبی صفویه برگردانید، چون دارای دودمان اصیلی نبود و درصدد اتکا به عاملی بود که پایههای قدرتش را تحکیم بخشد. او قدرت مذهبی را کاملاً در سازمان سیاسی دولت خود وارد کرد. قاجارها چون می دانستند مردم ایران پادشاهی ایشان را مشروع نمیدانند روحانیون درباری را بر مردم چیره کردند. فتحعلی شاه مخصوصاً در دو جنگی که با روسها داشت مرتباً از روحانیون درباری حکم جهاد می گرفت.
علما برای حفظ سلطنت شاه فتوای جهاد صادر کردند. ولی هنگام عقب نشینی سپاه ایران، بجای مجاهدت و حفظ روحیه ی سپاهیان. راه بازگشت را تأیید کردند. دو سال بعدآخوندی به نام میرفتاح ، دروازه شهرتبریز را بروی قوای روس گشود و روی منبر برای تزار دعا کرد. فتحعلی شاه برای تحکیم قدرت به روحانیون استقلال داد و آخوندها با تشکیلات جداگانهای مستقل شدند. به دستور فتحعلیشاه مساجد زیادی ساخته شد. تهران و اصفهان به صورت مراکز مذهبی درآمدند و بر طبق دستور او اهالی ساکن شهر قم از پرداخت مالیات معاف شدند. در عصر او شیخالاسلامها و امام جمعههای زیادی بوجود آمدند. مذهب شیعه خود را از روشی که دین اسلام در سایر کشورها داشت جدا کرد.
آخوندها در سیاست
آخوندها با ایجاد سازمان مذهبی مستقل در برابر دولت به صورت یک قدرت نیرومند سیاسی درآمدند. آخوندها خود را مسئول و نگهبان اسلام اعلام نمودند. جدایی تشکیلات آخوندها از دولت باعث شد هر زمانی به بهانه حفظ شرعیات شیعه در سیاست دخالت کنند و در جهت منافع خود مردم را بشورانند تا از دولتها واستعمارگران باج بگیرند. بنا به نوشته «اعتمادالسطنه» در سالهای آخر سلطنت ناصرالدینشاه تعداد علما به ۳۵۹ نفر رسیدهبود که ۱۷۵ نفر آنها مجتهد بودند. روضه خوانی و شبیه خوانی رونق گرفت. مبارزه برای قدرت طلبی بین روحانیون و دولت در سالهای اول سلطنت ناصرالدینشاه چشمگیر بود.
در این زمان امیرکبیر از نفوذ روحانیون در امورسیاسی جلوگیری میٰکرد. با قتل امیرکبیر، روحانیون مجدداً رابطه خود را بین دولت و مذهب بهبود بخشیدند. استقلال مذهب ازسیاست در زمان سلطنت قاجاریه به بعد آخوندها را بکرات بفکر کسب قدرت در برابر دولت انداخت. آخوندها معتقد بودند نیابت عام امام غائب به مجتهد تعلق دارد و پادشاه نمیتواند در این باره ادعایی داشته باشد.
ملا محمدامین استرآبادی. امت مسلمان را به دو بخش عوام و مجتهدین تقسیم و گروه اول را اجباراً مقلد خود کرده بود. محمد باقر مجلسی پیرو این تفکر بود. با این مثال که: فن ماهیگیری را منحصر به طبقهی علما می دانست، گویی میخواسته آنقدر ماهی در «دریاهای نور» خود عرضه کند که دیگر نیازی به ماهیگیران حرفه ای نباشد. آنها دست بوسی را برای عوام اشاعه دادند.
بیشتر بخوانید
خمینی چگونه ماموریت شاه را تکمیل کرد؟
آخوندها و انقلاب مشروطه
«راوندی» در کتاب «تاریخ اجتماعی ایران» مینویسد. در انقلاب مشروطه ایران، اکثریت عظیمی ازعلمای طراز اول از رژیم استبداد موجود آن زمان طرفداری میکردند. با ایجاد حکومت مشروطه متکی به قانون اساسی مخالفت می ورزیدند. وتنها اقلیت ناچیزی از روحانیون جزء، از ایجاد حکومت مشروطه طرفداری میکردند. احمد کسروی در شرح اتحاد دو «سید محمد طباطبایی و سید عبداله بهبهانی» در آغاز وقایع انقلاب مشروطیت ، کیفیت پشت کردن ملاها به مردم و مخالفت آنها را با ایجاد قانون اساسی بکرات ضمن تشریح وقایع سال ۱۳۲۵ بیان کرده است.
محمد علیشاه با کمک درباریان و ایادی خود در میان طبقه روحانی در برانداختن اساس مشروطه می کوشید. دولت تزاری روس از دستگاه آخوندی پشتیبانی میکرد. شیخ فضلاله نوری مدعی بود که ایجاد مجلس شورای ملی باعث ترویج آداب و رسومی خواهد شد که کفر و بیدینی را در بین افراد جامعه مسلمان اشاعه خواهد داد. و مجلس سبب تحریف قوانین و مقررات اسلامی خواهدبود.
در۱۳۲۶ ، شاه کالسکه سلطنتیاش را فرستاد که شیخ فضلاله نوری را به قصرسلطنتی بیاورد. نوری با جلال و شکوه خاصی وارد قصر محمدعلیشاه شد و اعلام داشت که بجای مشروطیت باید «مشروطه مشروعه» و یک مجلس محدود بوجود آورد. خمینی، بکرات شخصیت فضلاله نوری را که تاریخ از او بنام مرتجعترین افراد خائن به ملت یاد کرده ستایش میکند.
حرص و طمع آخوندها
در مورد ممر درآمد آخوندها مینویسند، درآمد آنان باید از اوقاف متعلق به مساجد و سایر اماکن مذهبی تأمین می شد. ولی آخوندها بطور مستقیم از مردم نیز اعانههای مالی دریافت میکنند. در باره فتوائی که آخوندها برای مردم می دهند فرض براین بود که نباید از مردم وجهی دریافت کنند. چون به بیطرفی قاضی لطمه میخورد. ولی محمدتقی بروجردی معتقد بود نوشتن حکم قضاوت جزء عمل قضاوت نیست. لذا مستحق مزد خواهد بود. قرآن بطور صریح ربا را منع کرده ولی آنها به رباخواری کلان میپرداختند. آنان شریک غارت رعیتهای زحمتکش توسط فئودالها بودند.
کسروی می نویسد «درنیمه قرن نوزدهم علمای بسیار مشهوری از قبیل حاج ملاعلی کنی و میرزا آقاجواد به احتکار غله میپرداختند. این امر نشان می دهد جمع آوری پول بر مذهب برتری می یابد». با وجود نقاط ضعف شدیدی که علما به جمع آوری ثروت داشتند، نتوانست از قدرت اجتماعی آنها بکاهد. «ریس» قنسول انگلیس در اصفهان نوشته که آقانجفی مجتهد طراز اول قصد داشت بانکی تأسیس کرده با نرخ ۱۸ درصد به مردم پول قرض بدهد. علاوه برآن ملاها درآمد خود را از خمس و زکات و وجوهات کسب می کردند.
شیخ محمد علی بهبهانی در واکنش به قلندران و صوفیان که آخوندها را زاهدان ریایی و طماع میدانستند. درکتابهای خود به تمامی فلاسفه و عرفا، ازغزالی و ابن عربی تا مولانا وشیخ محمود شبستری، ناسزاگفته بود.
آخوندها و پهلوی ها
پس از این که رضاخان پهلوی به روی کارآمد. در ابتدا خواست اختیارات بیحدی را که آخوندها در زمان قاجار برای خود کسب کرده بودند محدود کند. ولی اقدامات ریشهای نبود و هنوز آخوندها در اوقاف سیطره داشتند. و هنوز دست در دست مالکین با فریب دهقانان و رعایا و فقرا دست رنج آنان را غارت می کردند. در ادامه رضا خان هم در بزنگاهها ازآخوندها حمایت میکرد. مثلاً در آزار و اذیتی که ملاها برضد اقلیتها و به ویژه بهائیان میکردند، جانب آخوندها را گرفت. و برای کشف حجاب به دنبال امضای علما بود.
با جلوس پهلوی دوم به تخت مجدداً آخوندها وارد میدان سیاست شدند. به ملاها آزادی بیحدی داده شد، تاکار و حرفه خود را از سر بگیرند. پهلوی دوم در مقابل تهدید کمونیسم شوروی به آخوندها میدان زیادی داد. روحانیون در وقایع ملی شدن نفت ایران ابتدا از مصدق حمایت کردند. چون مصدق تفکرات ارتجاعی آنها را قبول نداشت و نایب امام بودن آخوندها را نپذیرفت.
سید ابوالقاسم کاشانی مجتهد معروف که در سیاستهایش، شبیه شیخ فضلالله نوری بود، به مصدق پشت کرد و به مخالفت با او پرداخت. پهلوی دوم مجاهدان، مبارزان، آزادیخواهان و روشنفکران را به بند کشید. به همین خاطر شبکه آخوندی گسترش زیادی پیدا کرد. در واقع پهلوی دوم سنگ را بسته و سگ را باز گذاشته بود. این اقدام زمینه ساز ربودن انقلاب ضد سلطنتی توسط خمینی و آخوندها شده و حاکمیت استبداد آخوندی برقرارشد.
حاکمیت خمینی
خمینی کار را با نیروی مذهبی انجام داد و دیکتاتوری وحشتآور و مخوفی در ایران به وجود آمد. ماکیاولی، پدر علوم سیاسی معتقد بود سیاست باید عاری از وجدان، ایمان و دوراندیشی های اخلاقی باشد. او عقیده داشت که برای اجرای هدفهای سیاسی باید از هر وسیله مشروع و نامشروع استفاده کرد. و وجدان را تابع مرام سیاسی دانست و در بازیهای سیاسی هر نوع عمل و روشی در رسیدن به هدف را مجاز میدانست. در این باره سه صفت «فریب، حیلهگری وظلم» بعنوان فضائل حاکم را برشمرد. رهبران بزرگ سیاسی جهان از قبیل موسولینی و هیتلر از ماکیاولی درس سیاست آموختند هیتلر کتاب «شاهزاده» ماکیاولی را در کنار تختخواب خود نگهداری میکرد.
بنظر می رسد خمینی آنطور که رهبران مذکور از ماکیاولی درس سیاست گرفتهاند توفیق نیافت. ولی سه صفت فریب و حیله و ظلم را بخوبی درسیاست بکار برد. برخی پیروان او معتقدند که خمینی همان امام دوازدهم است که قرار بود، وقتی دنیا از ظلم و گناه اشباع شد ظهور کند. «خمینی حاضر نبود عقاید خرافی پیروانش را مبنی بر اینکه صورت وی را درماه دیدهاند، انکار کند.» این موجود روانی و رذل ضد بشرکه مظهرکفر و ارتجاع بود، خود را ولی فقیه مسلمین میخواند. «اما ایرانی در طول تاریخ خود ثابت کرده است که زنده است و زنده خواهد ماند». به یقین ازخون سرخ شهدایش، ایرانی سربلند و آزاد جوانه خواهد زد.
منابع:
۱ـ اصفهان نصف جهان تألیف اصفهانی « صفحات ۵۷ ـ۲۵ »
۲ ـ وثیقه اتحاد اسلامی نادر، مجله یادگار، شماره ۴ (۱۳۲۶ ) «صفحات۴۳ ـ۴۶ » تاریخ انقلاب مشروطیت ایران تالیف احمد مجدالاسلام کرمانی« صفحات «۵۳۱ ـ ۵۳۶ »
۳ ـ روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه صفحه« ۵۶ »
۴ ـ حقایق اخبار ناصری «صفحات۱۴۷ ـ ۱۴۶ »
قضا در اسلام محمد سنگلجی صفحات ۲ ـ۳ »
زندگانی من احمد کسروی صفحات ۱۷۳ ـ ۲۰۲ »
تاریخ مشروط ایران احمد کسروی
تاریخ اجتماعی ایران تالیف راوندی
تاریخ معاصر یا حیات یحیی جلد اول
خاطرات و خطرات تألیف مخبرالسلطنه هدایت