چه کسی ایران را به گروگان گرفت؟
یک تفاوت خیلی اساسی آدمیزاد با حیوانات این است که هر اسبی اسب است، هر گاوی گاو است و هر مارمولکی مارمولک.، اما هر آدمیزادی آدم نیست! این امر بالاتر از هر جای دیگر در کشور ما به اثبات رسیده است.
آخر چطور می شود آنرا که عمری است نانخور سیدعلی است، آنهم نانی که ربوده شده از سفره های ماست، بلانسبت آدم فرض کرد؟! هزاران سال غیر نوری است که آدمیتی در او یافت نشده است. اگر می شد که او به جای بسیحی و پاسدار و …. آدم می شد.
القصه در همین روزها که قیام در جریان است و مردم، از جمله جوانان ما، خفت سید علی را گرفته و ول نمیکنند، حرامیان نیز اندر مقابله برآمده اند؛ از جمله روزی پاسداری چادر به سر در تلویزیون ولایت ظاهر شد و چنین ما را نصیحت نمود؛بانیان این قیام «کیفیت جوانان ما را به گروگان گرفته اند»!! یکی نیست به این یابوی بی مغر بگوید اصلا دعوا همین است. اولا جوانان شما نیست و مال ماست. افکار زنگ زده و مخ های کرم خورده شما که در بدو تولد مردگان بودید کجا و نسل جوان امروز کجا؟
ثانیا جوانی که میغرد که میجنگیم ایرانو پس میگیریم! یعنی از جمله همین هویت انسانی ایرانی خود را که شما در بندش کشیدهاید پس خواهیم گرفت. نمیدانم به حال آن یابوی بی مغز! تلویزیون حکومت باید بر جنایتکاریش بسا گریست یا بر ابله بودنش بسا بسا خندید. این دو خصیصه ای است که او و دیگر دوستان ولایت مدارش در آن اشتراک دارند.
در همین مورد
تعرض؛ یک ابزار سیستماتیک علیه زنان در خدمت ولایت فقیه
دیکتاتوری که کشورش را به گروگان گرفته است!
کجایی آنکه گروگانگیر میجستی؟ مهسا و حدیث و امیر و شروین و لال محمد و … را که وحوش آقا نشان پرپرشان نمودند از جوانان نبودند؟ ریحانه جباری و ریحانه های دیگر که از شرافت خود در مقابل بسیجیهای «اقا» دفاع نمودند، چطور؟
آن سی هزاران ۶۷ را که بنیانگزارتان خبیثانه خود فرمان مرگ داد، و آن هزاران قبل و بعد از آن را ، به کدامین گناه زندگیشان را «گروگان» ماندگاری کثیف خود کردید؟
امثال تو که هورای حمایت کشیدی! انگاه که قهرمان ملی ورزشی نوید و نویدها بر بالای دار رفت، و آنگاه که پاسداران و بسیجیان بی هویت آتش به اختیار شدند تا صحن مقدس دانشگاه را گروگان گرفته، چراگاه خود قرار دهند، و آنگاه که هنر ایرانی را گروگان لجن فیلمنامه و مبتذل برنامه هاتان گرفتید. ای داد از روزی که روضه خوان دوریالی سخن از هنربگوید!
آری،چهل و اندی سال است که تمامی این وطن را به گروکان گرفتهاید، همه چیز را به حلقوم خود ریخته و خود فساد مجسم بودهاید. سالها تجارت خون نمودهاید و تخت سلطنت شیخ اول مملکت را بر پوست و استخوان ما بنا کردید.
حال آمدهایم، همه آمدهایم. زن و مرد، خردسال و کهنسال، از هر رسته و از هر مرام، از شمال و از جنوب و از هرنقطه این وطن. بر شما حرامیان خواهیم تاخت و مزخرف نوحه سلام فرمانده را دگرگونه برایتان خواهیم نواخت. براستی که این سلام فرماندهتان با آن یکی نوایتان « روحت شاد» همسان و همنواست. این از سر یک اتفاق نیست. زیرا که مردگان در واپسین دمان یکدیگر را می یابند.
باشید! ما آمده ایم تا دیگر گروگانتان نباشیم!