تحریم های آمریکا و تحولات بین المللی پیش روی نظام آخوندی ازجمله : اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد که روحانی در آن شرکت میکند ، نهم مهرماه پایان مهلت FATF که هنوز وضعیت آن تعیین تکلیف نشده است ، نشست شورای امنیت به ریاست دونالد ترامپ برگزار میشود و یکی ازموضوعات اصلی آن رژیم ولایت فقیه میباشد و مرحله دوم تحریمهای آمریکا همه این موارد درمهرماه به جریان می افتد در ورای این ها وضعیت جوشان جامعه و قیامی که بیش از هفت ماه استمرار پیداکرده است . سئوالاتی حول این موضوعات مطرح شده به همین دلیل آقای علیرضا معدنچی طی گفتگویی با شبکه تصویری ایران آزادی ضمن بررسی آن به سئوالات پاسخ میدهد.
علیرضا معدنچی: در حال حاضر قطعی شده و رسماً اعلام شد که روحانی به عنوان نماینده و رئیس جمهور رژیم در اجلاس مجمع عمومی شرکت میکند. بهرام قاسمی همچنین در مورد چگونگی حضور رژیم در نشست شورای امنیت سازمان ملل که قرار است یکی از محورهای آن ایران باشد و سطح حضور تهران در این اجلاس خاطرنشان کرد: پس از اتمام بررسیهای لازم، نحوه حضور در این جلسه اعلام خواهد شد».
در همین حال جدال بر سر این حضور روحانی در جلسه شورای امنیت ملل متحد ادامه دارد؛ باند روحانی اغلب میگویند باید شرکت کنیم و این یک فرصت است و باند خامنهای اغلب میگویند نباید شرکت کنیم.
فلاحت پیشه رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس رژیم، حتی اگر در شورای امنیت سازمان ملل هم موضوع ایران مطرح شود، ایران میتواند شرکت کند، اما بهتر و به صلاح این است که آقای ظریف، وزیر امورخارجه شرکت داشته باشد».
علی خرم از دیپلوماتهای سابق باند اصلاح طلب با اذعان به این که سفر روحانی به نیویورک نمیتواند معجزه کند و نبایستی از قبل یک امید واهی و رؤیایی برای سفر آقای رئیسجمهور تعیین کرد.، اما تأکید کرد: «حضور روحانی در نشست شورای امنیت سازمان ملل درباره ایران ضروری است/ غیبت روحانی مساوی است با تصویب اقداماتی علیه ایران».
من خودم فکر میکنم روحانی در اجلاس شورای امنیت شرکت نمیکند و در سطح پایینتری مثلاً ظریف یا حتی پایینتر از ظریف شرکت میکند، چون روشن است که در آنجا ترامپ علیه رژیم و بخصوص دخالتها و صدور تروریسم رژیم صحبت خواهد کرد. اگر روحانی و ظریف در آنجا باشند، خیلی در بنبست قرارمیگیرند، اگر بخواهند جوابگویی بکنند که تضاد را با آمریکا خیلی تشدید میکنند که نمیخواهند چنین کاری بکنند و اگر هم جواب ندهند که بدتر است. اما در سطح پایینتر مثلاً نمایندة رژیم در سازمان ملل میتواند به عنوان اعتراض جلسه را ترک کند که امر معمولی است.
علیرضا معدنچی: با این وضعیت اقتصادی و با این شرایط انفجاری جامعه رژیم چه مقابلهیی میتواند بکند. امید رژیم به این است که شاید اروپا بتواند برجام را نجات دهد. اینها یک طیف هستند که بیشتر از باند روحانیاند، اما در باند خامنهای هم هستند کسانی که به بسته اروپایی و در مجموع به رابطه با اروپا برای نجات برجام دل بستند در حالی که ممکن است خیلی صریح این آرزو را به زبان نیاورند.
برای نمونه: کمال خرازی که مشاور نزدیک خامنهای در امور سیاست خارجی است میگوید«امیدواریم بسته اروپا حقوق ایران را تضمین کند».
یا عراقچی میگوید: اروپا نباید در نجات برجام تعلل کند، منظورش را میرساند که دل به اروپا برای حل این ابرچالش رژیم بسته است.
در مورد این که رژیم نهایتاً چه کار خواهد کرد، اجازه بدهید که به جای پیشگویی به سابقه امر اشاره کنم که در بهمن ۱۳۹۰ آمریکا رژیم را تحریم بانک و نفتی کرد. از این نقطه شرایط برای رژیم آنچنان سخت شد که خودشان در رسانههای نظام از آن وضعیت با عنوان «خفگی اقتصادی» نام بردند.
آنجا بود که خامنهای که سالهای سال تاکید میکرد یک گام از پروژه اتمی عقب نمینشینیم، یکباره در سال ۹۲ گفت «نرمش قهرمانانه» و خودشان گفتند که «بر روی زانوان خونین» پشت میز مذاکره رفتیم». مذاکرهای که به برجام ختم شد. پس برجام برای رژیم نجات از «خفگی اقتصادی» بود.
الان هم که آمریکا از برجام خارج شده و تمامی تحریمهای ثانویه در حال بازگشت است و یک ماه و ۱۸ روز دیگر تمامی تحریمهای نفتی و بانکی هم بر میگردد، پس رژیم با شتاب دارد در مرحله «خفگی اقتصادی» وارد میشود.
البته به گفته رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا حتی این بار تحریمها از سال ۹۰ هم بسیار سنگینتر خواهد بود. یک قلم تحریمهای کاتسا هم به آن افزوده شده است.
علیرضا معدنچی: بله چنین حرفهایی مطرح است؛ صحبت از تأسیس یک بورس مبادلاتی است که میتواند داد و ستد مالی میان شرکتهای اروپایی و ایرانی را انجام دهد. به عنوان مثال اگر رژیم به فرانسه نفت صادر کند، در ازای آن از بورس یادشده حق خریدی دریافت میکند که به واسطه آن میتواند فرضاً از شرکتهای متوسط انگلیسی جنس بخرد. به این صورت موضوع انتقال پول از فرانسه به ایران و از ایران به انگلیس منتفی میشود و فرانسه پولی را که قرار است به رژیم بپردازد، به انگلیس میپردازد.
گفته میشود که این ایده از فرانسه بوده است، اما از همان آغاز طرح آن بریتانیا و آلمان نیز در جریان قرار گرفتهاند.
حالا اگر به این ساز و کار این بورس دقت کنیم، میبینیم که هیچ پولی به دست رژیم نمیرسد. حتی یک دلار.
آنچه میرسد تنها کالاست. یعنی این طرح دقیقاً همان طرح «نفت در برابر غذا» است که در دهه ۱۹۹۰ برای عراق اجرا میشد. یعنی یک طرح بسیار تحقیرآمیز که به صورت قطرهچکانی به رژیم تنها کالا میدهد. اما چند نکته:
اول: همین طرح هم در صورتی اجرا خواهد شد که رژیم به شروط اروپا (موشکی-دخالت منطقه و…) تن دهد.
دوم: حتی اگر این طرح اجرا شود، معلوم نیست کدام شرکت حاضر به خرید نفت رژیم خواهد شد، با توجه به ریسک بسیار بالای تحریم شدن توسط آمریکا.
این را هم در نظر داشته باشید که حتی اروپا نتوانست بزرگترین بانک سرمایهگذاری خود را راضی کند که با رژیم وارد معامله شود.
حتی سولانا رئیس سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا و مماشاتگر دو آتشه گفت: «اروپا هیچ چارهیی جز تبعیت از تحریمهای آمریکا ندارد!»
سوم: حتی اگر این چرخه راه بیفتد، مگر مسئله اول رژیم از فروش نفت و درآمد آن کالا و غذاست؟ اصلیترین محل هزینه رژیم تغذیة مزدوران خارجیاش مثل حزبالشیطان و حوثیها و… است. گواه این هم همین که تا امروز با توجه به خطر جدی اف.ای.تی.اف نتوانستند آنرا امضا کنند.
به همین جهت امروز «دهقانی» معاون کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس در رابطه با همین طرح اروپا با ناامیدی گفت: «هدف اصلی ما از امضای برجام برداشتهشدن تحریمها آن هم در جهت تأمین منافع ملی و برقراری روابط باثبات تجاری – بازرگانی، پولی و مالی با دنیا بود!»
علیرضا معدنچی: نمیدانم منظور شما از تعیین تکلیف رژیم چیست؟ اگر منظور این است که یک ضربة کاری به رژیم وارد میشود و رژیم یک گام به سرنوشت محتومش که سرنگونی به دست مردم ایران است نزدیک میشود، البته همین طور است و این تحریمها رژیم را به حالت خفگی اقتصادی بدتر از قبل برجام میرساند. اما اگر منظور این است که رژیم این طوری فرو میپاشد و سرنگون میشود؛ نه این طور نیست و هیچ رژیمی با تحریمها به تنهایی سرنگون نمیشود. سرنگونی تنها در عهده و وظیفة مردم ایران و مقاومت سازمان یافتة آن است. میپرسید چگونه و چطور؟ راه حل عملی برای سرنگونی رژیم در گام اول به سازماندهی و تشکل یابی مشروط است. از این رو ما زنان و مردان ایران زمین را به ایجاد کانونهای شورشی در سراسر میهن دربند فرا میخوانیم.
خانم مریم رجوی در این زمینه در سخنرانی گردهمایی بزرگ مقاومت ایران گفت: «امروز، پرسش این نیست که آیا حکومت ولایت فقیه در شرایط سرنگونی هست یا خیر؟ پرسش این است که از چه راههایی میتوان زودتر به این هدف رسید. پاسخ ما، برپایی ۱۰۰۰ اشرف است؛ یعنی هزار کانون نبرد علیه استبداد مذهبی».
علیرضا معدنچی: با این که دو هفته بیشتر به پایان مهلت پیوستن رژیم به کنوانسیون FATF نمانده، پیوستن یا نپیوستن به آن همچنان در هالهیی از ابهام است. موافقان و مخالفان در برابر هم صفآرایی کردهاند. موافقان میگویند تصویب نشدن این لوایح، با توجه به تحریمهای پیشرو مشکلات رژیم را دوچندان خواهد کرد و اقتصاد را در حالت فلج کامل قرار خواهد داد.
مخالفان تصویب لایحه مبارزه با جرائم سازمان یافته فراملی (پالرمو) هم میگویند این کنوانسیون دست رژیم را در تغذیه مالی گروههای تحتالحمایهاش مانند حزبالله لبنان و حوثیهای یمن میبندد و یکی از برگهای قدرت را از رژیم میگیرد. اما بیشتر نشانهها حاکی از این است که رژیم لوایح را امضا میکند چون خامنهای روز 30 خرداد ماه گذشته در دیداری با اعضای مجلس ارتجاع در یک دوگانه گویی از یک سو گفت که معاهدات بینالمللی خلاف مصالح کشور نباید پذیرفته شود و از سوی دیگر گفت که مجلس رشید و بالغ و عاقل است و باید مستقلاً در موضوعاتی مثل مبارزه با تروریسم یا مبارزه با پولشویی قانونگذاری کند».
به دنبال آن، فلاحت پیشه رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس طی مصاحبهیی با اشاره به جلسهیی که کمیسیون امنیت با مدیران عامل بانکها داشته، گفت : نظر بانکها تصویب این لوایح است. او تصریح کرد: «نظر کلی بانکها و همین طور بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و وزارت امور خارجه بود که مطرح شد. اغلب بانکها بر این نظر بودند که باید شرایط برای همکاری با FATF فراهم شود و ما خود را زیر فشار شروط FATF قرار ندهیم».
علیرضا معدنچی: ببینید وقتی میگوییم آمریکا، باید مشخص کنیم که مقصودمان دقیقاً کیست و چیست؟ چون گرایشها و تحلیلهای مختلفی در آمریکا وجود دارد که گاهی این و گاهی یکی دیگر حاکم میشود. این منطقی که اشاره کردید، منطق مماشاتگران و اصحاب سیاست مماشات است که نقطة اوج آن در دورة اوباما بود که آن همه به جیب رژیم ریخت. قبل از آن هم همین سیاست مماشات بود که دست و پای مجاهدین و مقاومت ایران را از سال 76 با غل و زنجیر نامگذاری تروریستی به مدت 13 سال بست و نهایتاً مجاهدین با سختکوشی خودشان و با حمایت وجدانهای بیدار در اروپا و آمریکا توانستند درسال 1389 این لیست را پاره کنند و از آن خارج شوند و طوق تروریستی را به گردن خود رژیم بیندازند. همین سیاست بود که عراق را در سینی طلایی تقدیم رژیم کرد.
اما این سیاست پس از این سالها میوههای تلخ خود را حتی برای خود آمریکا و اروپا هم به بار آورد و تروریسمی که از رژیم نشأت گرفته بود امنیت خود آنها را در خاک خودشان مورد تهدید قرار داد. البته سیاست مماشات از بین نرفته و هنوز در آمریکا و بخصوص در اروپا خیلی ها هستند که میخواهند این رژیم وطن فروش آخوندی همچنان در قدرت باشد و به آنها منفعت برساند. اما مهم این است که سیاست مماشات دیگر از قدرت کنار رفته و با تغییر دوران، سیاست قاطعیت در برابر این رژیم در آمریکا روی کار آمده است سیاستی که به میزان بسیار زیادی ناشی از کار صبورانه و سخت کوشانة مجاهدین و مقاومت ایران است. چیزی که خود رژیم آن را نفوذ مجاهدین و حقوق بگیران مجاهدین در کاخ سفید میدانند.
علیرضا معدنچی: بیش و پیش از هر عاملی، عامل اصلی این تغییر سیاست و تغییر استراتژی، مقاومت مردم ایران است که عالیترین تبلور آن در مقاومت سازمان یافتة مردم ایران یعنی مجاهدین است و نمود و بروز عینی آن قیام مردم و بخصوص قیام دی ماه 96 است که همچنان ادامه دارد و ما استمرار آن را در قیام مرداد هم دیدیم و باز هم خواهیم دید.
برای این که حرفم در مورد این که مقاومت تا چه اندازه تعیین کننده است، اجازه بدهید یک مثال از یک کشور دیگر بزنم.
از سوریه: رژیم اسد با حمایت و کمک رژیم آخوندی و روسیه و البته به قیمت کشتار 500 هزار نفر از مردم سوریه و آوارگی 10 میلیون نفر و ویرانی تمام کشور ظاهراً توانست ضربات سختی به مقاومت مردم سوریه وارد کند و همه جا را منکوب کرد به غیر از شهر ادلب که 3 میلیون نفر در آنجا جمع شدند و شمارش معکوس برای در هم کوبیدن این شهر و قتل عامی که به گفتة مقامات سازمان ملل پیش بینی میشد بزرگترین کشتار و قتل عام قرن باشد شروع شد و همه انتظار داشتند که امروز و فردا این کشتار صورت بگیرد و ادلب هم به سرنوشت حلب و حما دچار شود، اما یک عامل صحنه را چرخاند و آن هم مقاومت قهرمانانةمردم ادلب از زن و مرد بود که در شهرهای مختلف این استان تظاهرات کردند و اعلام کردند که میایستند و مقاومت میکنند. و حرفشان این بود که نه مذاکره میکنیم و نه کوتاه میآییم، بشار اسد جنایتکار باید برود.
در مورد سوریه هم نگرانیها در درون رژیم دیده میشود. نمود این نگرانیها را میتوان در رسانهها دید، علاوه بر موردی که در گزارش آمده بود، روزنامة حکومتی جمهوری هم این نگرانی را بارز کرده و با اعتراف به ایستادگی مقاومت در سوریه ازجمله نوشته است: «معارضینی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند ولی با اتخاذ مواضع تحکم آمیز، گوئی به عنوان پیروز میدان جنگ، مایلند شروط خود را بر همه تحمیل کنند.» بعد در مورد پیامد خواستهای مقاومت سوریه افزوده: «با مروری به شروط معارضین و تروریستها بهتر میتوان دریافت که قضیه چیست. سوریه باید روابطش با ایران را قطع کند و نیروهای ایرانی از سوریه خارج شوند. بشار اسد هم از قدرت کنارهگیری کند»
علیرضا معدنچی: من فکر نمیکنم این حرف مردم باشد. حتی رژیم هم که میخواهد از خودش سلب مسئولیت بکند، نمیتواند این حرف را بزند و بگوید همه چیز ناشی از آمریکاست. مگر در دورانی که آمریکا اوباما و سیاست مماشات روی کار بود، رژیم با 700 میلیارد دلار درآمد نفت چه کار کرد. مگر همین دو سه ماه پیش که به اعتراف خامنهای 18 میلیارد دلار را تاراج نکردند؟، پای آمریکا در میان بود؟. نه اینها نتیجة حاکمیت باندهای مافیایی است که بجز به منافع خودشان به هیچ چیز دیگر فکر نمیکنند و این اعترافات باندهای خود رژیم است.
علیرضا معدنچی: ما با اینها هیچ دعوا و بحث و جدلی نداریم. جواب ما به اینها همان حرفی است که خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیدة مقاومت ایران در سخنرانی امسال خودشون در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در ویلپنت پاریس داشتند و آنجا گفتند: ««ما رقیب کسی برای رسیدن به قدرت نیستیم. و قطعاً کسی هم رقیب مجاهدین در مسیر صدق و فدا و پرداختکردن نیست». و این سخن مسعود رجوی در جمعبندی قیام دیماه است.
اجازه بدهید قسمتی از سخنرانی ایشان را عیناً بازگو کنم:
«اگر بدون تشکیلات و سازمان رهبریکننده، بدون عبور از کورههای گدازان سنجش و آزمایش، و بدون پرداخت قیمت و فدا و مجاهدت، میتوان بهکار این رژیم پایان داد، ما میگوییم: بفرمایید، درنگ نکنید.
اگر بدون سابقه و پشتوانه جنگیدن با دو رژیم، بدون مرزبندی با دیکتاتوری و وابستگی، بدون مقاومت سراسری و کهکشان شهیدانش و بدون در افتادن با اصل ولایت فقیه و اصلاحطلبان قلابی، میتوان حاکمیت مردم را جایگزین کرد، بفرمایید، درنگ نکنید.
اگر بدون مقابله با خمینی بر سر جنگ ضدمیهنی و گِلگرفتن تنور جنگ و شعار «فتح قدس از طریق کربلا»، بدون تحمیل آتشبس با یکصدرشته عملیات ارتش آزادیبخش ملی، و فتح مهران و پیشروی تا دروازه کرمانشاه، و بدون افشای جهانی برنامهها و تأسیسات اتمی، موشکی، شیمیایی و میکروبی رژیم آخوندی، میتوان آخوندها را بهزیر کشید، بله درنگ نکنید.
اگر بدون افشای جهانی نقض حقوق بشر و جنایتهای رژیم در ۶۴ قطعنامه ملل متحد و بدون جنبش دادخواهی زندانیان سیاسی قتلعامشده در سال ۶۷، بدون کارزار اشرفنشانها در چهارگوشه جهان و پایفشردن بر حقوق ملت ایران به مدت ۴ دهه، بدون برنامه و طرحهای مشخص شورای ملی مقاومت و دولت موقت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران و سرانجام، بدون رهبری آزموده و مشخص که پنج دهه این مبارزه سهمگین را پیش برده، اگر بدون اینها میتوان این راه ۵۰ ساله را یکشبه طی کرد و صرفاً با رویای حمایت خارجی در ایران تغییر واقعی ایجاد کرد، بفرمایید این گوی و این میدان.
اما بگذارید بگویم که این خواب و خیال فقط با الگوی اشغال کشور عراق، یعنی با لشکرکشی خارجی متصور است، که نتیجه آن هم از قبل معلوم است.
در این ۴۰ سال، مدعیانی که اهل قیمتدادن نبودند، همه، شانس خود را آزمودند. ولی واقعیتها و تجربهها، نشان داده که این رژیم تاریک و سیاه، نه استحاله و اصلاح میشود. نه «سبز» و «مخملی».
سرنگونی این رژیم، لاجرم قیمت میخواهد. صداقت و فدا میخواهد. سازمان و تشکیلات و جایگزین مستحکم سیاسی میخواهد. کانون شورشی میخواهد و ارتش آزادی.
[bs-embed url=”http://youtu.be/6ELAo9qYNKA” title=”کلیپ کنفرانس” show_title=”1″ icon=”” heading_color=”” heading_style=”default” bs-show-desktop=”1″ bs-show-tablet=”1″ bs-show-phone=”1″ bs-text-color-scheme=”” css=”” custom-css-class=”” custom-id=””]