نگاهی به سرگذشت یک قهرمان جهانی
کتاب تاریخ هر کشور نام افراد مشهور زیادی را در خود دارد، مشهور به دلایل مختلف. در میان این اسامی، آنهایی مشهورتر و بهیادماندنیتر هستند که قلب ملت خود و چه بسا قلب مردمان سرزمینهای دیگر را تسخیر کردهاند. آنها، با فداکاری، با پاشیدن بذر امید، با بر پایی یک حرکت ملی و انسان دوستانه و با از خود گذشتگی و متانت، نام و کردار خود را در قلبها ثبت کردهاند. نام و رسم چنین مشاهیری همواره، برجستهتر از بقیه در ذهن و قلب یک ملت باقی میماند.
تری فاکس که بود؟
تری فاکس، یکی از این نامهاست، نام جوانی است که اگر چه عمری کوتاه داشت اما میراثی به وسعت یک نسل از خود بهجا گذاشت. تری فاکس، یکی از پر آوازهترین ورزشکارانی است که روی این سیاره سبز و آبی دویده است. او پس از ابتلا به سرطان و قطع شدن یکی از پاهایش، به جای بستری شدن و به جای اینکه شاهد سپری شدن بی حاصل روزهای بیماری خود باشد، تصمیم گرفت سراسر کانادا را بدود و برای کمک به تحقیقات سرطان کمک مالی جمعآوری کند تا دیگران امکان معالجه داشته باشند. دویدن در سراسر کانادا راهی بود تا تری فاکس به دنیا نشان دهد که بدون مبارزه، میدان زندگی را ترک نخواهد کرد.
ترانس استنلی فاکس متولد ۲۸ ژوئیه ۱۹۵۸در وینیپگ در کشور کانادا بود. او، فرزند دوم از چهار فرزند خانواده فاکس بود. پدرش در راهآهن ملی کانادا کار میکرد و در وینیپگ با مادر تری فاکس آشنا شد. هر چهار فرزند آنها در همانجا به دنیا آمدند. پدر خانواده که دیگر از زمستانهای سخت وینیپگ خسته شده بود، در سال ۱۹۶۶به ونکوور، بریتیش کلمبیا تغییر مکان داد.
کودکی
تری فاکس از سن نوجوانی بسیار به ورزش، بخصوص بسکتبال علاقمند بود گرچه قد او چندان بلند نبود، اما مصمم بود که تیم بسکتبال مدرسه را خودش تشکیل دهد. مربیاش به او پیشنهاد کرد که به جای بسکتبال، دویدن و کشتی را امتحان کند. فاکس دویدن را شروع کرد اما رویای بازی بسکتبال را رها نکرد. او هر روز صبح قبل از مدرسه و تمام طول تابستان تمرین میکرد. در کلاس هشتم، او در ترکیب تیم دبیرستان خود قرار گرفت اما در تمام فصل فقط یک دقیقه بازی کرد. در کلاس دهم، او و بهترین دوستش، در تیم دبیرستان مری هیل، در پست گارد تیم، بازی کردند و جایزه ورزشکار سال مدرسه را بهطور مشترک از آن خود کردند.
تشخیص بیماری و جراحی
تری فاکس، اولین بار در سال ۱۹۷۶متوجه درد در پاهای خود شد. در نوامبر همان سال، او در حین رانندگی در بزرگراهی، دچار حادثه رانندگی شد و اگر چه ماشینش خسارت زیادی دید؛ اما به خودش آسیبی وارد نشد. اوتنها مقداری درد در زانوی پای راست خود احساس میکرد و به تصور او، این درد حاصل تصادف بود. این درد چندین ماه طول کشید تا اینکه در ماه فوریه ۱۹۷۷، او پس از پایان فصل بسکتبال، مجبور شد به پزشک مراجعه کند و مورد مداوا قرار بگیرد.
در ماه مارس، دردهای شدید و مشکوک زیاد شدند و او را به بیمارستان کشاند. در بیمارستان بهسرعت توسط یک جراح ارتوپد، دکتر مایکل پایپر، مورد معاینه قرارگرفت و بیماری او سارکوم استخوانی تشخیص داده شد؛ نوعی سرطان استخوان که اغلب از زانو شروع میشود. از آنجایی که این سرطان به سرعت در حال گسترش بود، پزشکان شانس زندهماندن او را در قطع شدن پای راست او و شیمی درمانی تشخیص دادند. در ماه ۹ مارس ۱۹۷۷، زمانی که فاکس تنها ۱۸سال داشت، پزشکان پای راست او را ۱۵سانتیمتر بالاتر از زانو قطع کردند.
شروع شیمی درمانی
چند هفته پس از جراحی پایش، تری فاکس شروع به راهرفتن با کمک یک پای مصنوعی کرد و کمتر از یک ماه بعد، با پدرش گلف بازی میکرد. عوارض مصرف داروها، ریزش موها و حالت تهوع بود. بااینحال، علیرغم رنجی که میکشید، همچنان، احساس خوشبختی میکرد.
بسکتبال با ویلچر
در تابستان ۱۹۷۷، به تری فاکس پیشنهاد شد که به تیم بسکتبال با ویلچر ونکوور بپیوندد و او با اشتیاق پذیرفت. فاکس، طبق عادت همیشگی، همه تلاشش را انجام داد و بهسختی تمرین کرد؛ به حدی که دستانش تاول زده و به خونریزی میافتاد. همه اینها درحالی بود که او شیمی درمانی میکرد. حاصل امیدواری، تلاش و غلبه بر مشکلات و نا امیدیها، قهرمانی تیم او در سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹ در کانادا شد.
رویایی فراتر از قهرمانی بسکتبال
اما در واقع تری فاکس هدف دیگری داشت. در طول مدت شیمیدرمانی، او شاهد رنج بسیاری از افراد مبتلا به سرطان بود و دایم در این فکر بود که برای رفاه حال انها کاری بکند .شب قبل از عمل جراحی قطع پایش، او مقالهای در مورد دیک تروم، یک فرد قطع عضو که در ماراتن شهر نیویورک دویده بود، خواند و با الهام از او تصمیم گرفت که او نیز سراسر کانادا را بدود تا به مردم درمورد سرطان آگاهی دهد و برای تحقیقات سرطان کمک مالی جمعآوری کند.
اوبرای دویدن سراسر کانادا در بهار سال بعد برنامهریزی میکرد. تاریخ شروع برنامهاش نزدیک شده بود و دیگر زمان آن رسیده بود که پدر و مادرش را در جریان بگذارد. تا قبل از آن، فقط دو تا از دوستانش از موضوع خبر داشتند. مادرش فکر میکرد او دیوانه شده است؛ اما پدرش فقط از او پرسید که کی میخواهد شروع کند.
بیشتر بخوانید
به یاد نصرالله زرین پنجه، یکی از مشاهیر موسیقی اصیل ایران
ماراتن امید
تری فاکس، ماراتن امید را در ۱۲ آوریل ۱۹۸۰آغاز کرد و پای مصنوعیاش را به نشانهی آغاز این سفر، در ساحل اقیانوس اطلس فرو برد؛ شروعی سرد برای سفری حماسی. او ، بهطور متوسط، حدود ۴۲ کیلومتر در روز را از مسیر استانهای مجاور اقیانوس اطلس، کبک و انتاریو میدوید. دوست قدیمیاش، داگ آلوارد، که با یک ون در طول مسیر رانندگی میکرد، و برادرش، دارل، که در نیوبرانزویک به آنها پیوست، مراقبش بودند.
تری فاکس مجبور شد در ۱سپتامبر ۱۹۸۰، بعد از خلیج تاندر در ایالت انتاریو، دویدن خود را متوقف کند؛ زیرا سرطان به ریههای او سرایتکرده بود. او ۱۴۳ روز دوید و ۵۳۷۳ کیلومتر را پیموده بود . اگر چه فاکس به خودش قول داد ه بود که برگردد و این حرکت خود را کامل کند؛ اما هرگز نتوانست
تری فاکس پس از بازگشت از ماراتن امید
بعد از اینکه فاکس ماراتن خود را متوقف کرد، تلاشها در کشور برای کمک به بیماران سرطانی افزایش یافت. در ۷ سپتامبر۱۹۸۰، در یک برنامه تلویزیونی در مدت پنجساعت، ۶.۵ میلیوندلار جمعآوری شد. کمتر از دو هفته بعد، فاکس جوانترین فردی بود که توانسته بود نشان ملی کانادا، بالاترین نشان افتخار غیرنظامی کشور را بهدست آورد. او، همچنین، نشان داگ وود، بالاترین افتخار غیرنظامی استان بریتیش کلمبیا را دریافت کرد. در دسامبر، همان سال، او جایزه لوو مارش را بهعنوان ورزشکار سال کانادا به دست آورد.
تا اول فوریه ۱۹۸۱، کمک های مالی به ماراتن امید به ۲۴.۱۷ میلیون دلار رسید و فاکس توانست به هدف خود برای جمعآوری ۱ دلار به ازای هر کانادایی برسد (جمعیت کانادا در آن زمان تقریباً ۲۴.۱ میلیون نفر بود). در اوایل ژوئن، دانشگاه سیمون فریزر، مدال طلای تری فاکس را به او اعطا کرد. این جایزه، هرسال، به دانشجویی که در مواجهه با ناملایمات شجاعت نشان داده و به یک الگو تبدیل شده است، اهدا میشود.
وضعیت سلامتی او روز به روز وخیم تر میشد. پس از ماهها درمان، در ژوئن ۱۹۸۱به ذاتالریه مبتلا شد و در ۲۷ ژوئن به کما رفت. او در بیمارستان رویال کلمبیا در نیو وست مینستر در ساعت ۴:۳۵ صبح روز ۲۸ ژوئن، یک ماه قبل از تولد ۲۳ سالگیاش درگذشت. پرچمهای سراسر کشور کانادا به پاس تلاشهای او نیمهافراشته شد. آن روز، نخستوزیر، پیر ترودو، خطاب به مجلس عوام گفت: «بهندرت، اتفاق میافتد که یک ملت، یکصدا، روحیه شجاعانه یک انسان دیگر را جشن گرفته و در مرگ او همگی سوگوار شوند.» ترودو به نمایندگی از همه کانادایی ها گفت: «همهی ما، عمیقاً، قدردان هدیهای هستیم که تری به ما داد؛ شجاعت و امید بیپایان.»
بسیاری از مدارس، ساختمانها، جادهها و پارکها در کانادا، به افتخار فاکس نامگذاری شدهاند؛ ازجمله، یک پارک و یک کوه در بریتیش کلمبیا. استانهای منیتوبا و انتاریو به افتخار او، سالروز تعیین کردند. در روز ملی کانادا در سال ۱۹۹۹، نام تری فاکس بهعنوان بزرگترین قهرمان کانادا معرفی شد . در آوریل ۲۰۰۵، ضرابخانه سلطنتی کانادا، نیز، یک سکه یادبود یک دلاری را به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد شروع ماراتن امید منتشر کرد.

در کتاب کاروان امید
در کتاب” کاروان امید: سرگذشت تری فاکس” اثر لسلی اسکرای وینر،
ما همه افسون سادگی رویای تری شده بودیم، رویای جوانی که از طرفی آنقدر معصوم بود که باور داشت می تواند دنیای بهتری بسازد و از طرف دیگر آنقدر عاقل بود که نهضت خودش را آرام آرام پیش ببرد. ما از تری قهرمان ساختیم زیرا او آنچه را که لازمهی قهرمانی است انجام داد: او با حضورش دنیای ما را بهتر کرد. ما تری را قهرمان شمردیم زیرا او از میان مردم عادی برخاسته بود و ما تکهای از وجود خودمان را در او می دیدیم.» تری فاکس بعد از این که بر افسردگی ناشی از شرایطش فایق آمد، تصمیم گرفت گامی فراتر بردارد. او که در دوران بستری شدنش از نزدیک شرایط دشوار بیماران سرطانی را دیده بود عزم کرد برای مبارزه با این بیماری کاری بکند.
و این گونه بود که ماراتون امید شکل گرفت. او تصمیم گرفت از شرق تا غرب خاک کانادا را بدود و برای تحقیقات مربوط به مبارزه با سرطان پول جمع کند. تصمیمی که برای هر دوندهی حرفهای اقدامی بسیار بلندپروازانه و دیوانه وار تلقی میشود چه رسد به دوندهای با یک پا. او شش ماه تمام هر روز حدود 40 کیلومتر یعنی مسافتی نزدیک به یک مسابقه دوی ماراتون را دوید و تا آخرین نفس تسلیم نشد. «کاروان امید» داستان مبارزه تری است با ناامیدی و یاس و نمایشی است شگفت انگیز از پیروزی ارادهی انسان.
ح. بیضایی