ما ایرانیها عادت کردیم که آخوند را با مسجد و حسینیه بشناسیم. از روزی که چشم باز کردیم، قیافه آخوند با مسجد و منبر تعریف شده بود. وقتی کمی بزرگتر شدیم تازه متوجه شدیم که مسجد محل کاسبی آخوندهاست. مثل هر صنف دیگری که حجره یا محل کسبی دارد که در آن تجارت میکند، مسجد هم در دوران دیکتاتوری به محلی برای کسب و کار آخوندها تبدیل شده است. هم کسب و کار مادی و هم در آمدهای تبلیغی و… تنها تفاوت محل کسب آخوندها با دیگران در آن است که مال آخوندها نامشروع و حرام است. چرا که مردم معمولا محل کسبشان را با پول و رنج و زحمت خودشان تهیه میکنند اما آخوند این محل کسب را با فریب و ریا و دغل ایجاد کرده اند… بگذریم.
با این وجود در این جهان پهناور که بنا به آمار خود آخوندها بیش از ۴ میلیون مسجد وجود دارد، یک مسجد هست که آخوندها از آن وحشت زدهاند. آیا میتوانید حدس بزنید آن مسجد کجاست؟ به نظر شما این مسجد چه ویژگی باید داشته باشد که آخوندها از آن میترسند؟
برای پاسخ به این پرسش به سراغ یکی از خبرگزاریهای حکومتی میرویم. خبرگزاری شبستان وابسته به کانون فرهنگی هنری مساجد به تاریخ ۱۰بهمن ۱۴۰۱ چنین نوشت:
«مجاهدین خلق بعد از پیروزی انقلاب برای حفظ جایگاهشان بین تودههای مردم بهدنبال مصادره اسم شهیدان و انتصاب آنها به سازمان بودند! اخیراً نیز برای جذب مردم ایران رو به نهادهای دینی آوردند تا با انجام اعمالی مانند افتتاح مسجد در آلبانی، برگزاری مراسم عزاداری برای امام حسین(ع) و گرامیداشت میلاد حضرت فاطمه مردم ایران را به سمت خود جذب کنند تا از این طریق بتوانند نقشههای شوم خود را عملی کنند.»
در همین رابطه
اسلام دمکراتیک از نگاه یک مبارز سوری
چرا این مسجد وحشت ایجاد کرده است؟
از بقیه حرفهای این خبرگزاری میگذرم و فقط به دو نکته اشاره میکنم.
یک اینکه مجاهدین نه برای تبلیغات و جذب کسی بلکه براساس باورهای واقعی خودشان مسجد بنا میکنند.
دوم اینکه آنها از سالها پیش هم که در عراق بودند مسجدی با همین نام فاطمه زهرا داشتند و اصلا این طور نیست که تازه بفکر چنین بنایی افتاده باشند.
این خبرگزاری وابسته به حکومت بعد از لو دادن مسجدی که از بنایش به شدت وحشت کردهاست، از قول یک آخوند بدون عمامه بنام لیالی می نویسد:
«سازمان مجاهدین خلق مظهر و نماد دین داری بود، جوانان مؤمن و مبارزی بودند که علیه رژیم پهلوی فعالیت میکردند. آیه مبارکه «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهدین علَی الْقاعدین أَجْراً عظِیماً» در آرم تشکیلاتی آنها وجود داشت.
سازمان سالها به دلایل مختلف گرایش مذهبی خود را نشان نمیداد. اما در دورههای جدید سعی کرد، نمادهای مذهبی خود را برجسته نماید، مانند برگزاری نماز جماعت، عزاداری امام حسین (ع) و افتتاح مسجد در آلبانی. لذا از آنجا که میدانند، جامعه ایرانی یک جامعه دینی و مذهبی است بر همین اساس سعی میکنند گرایش به دین داری استفاده از نمادهای دینی، حتی توجه به اهل بیت (ع) را در خود برجسته کنند.
واقع قضیه همین است. در جنگ روانی مسجد در مقابل مسجد و هیأت در مقابل هیأت قرار دارد. دشمن میداند برای مبارزه با متدینین باید از نمادهای مذهبی همانند مسجد، هیئت، عزاداری و بسیاری از ایام و مناسبت ها استفاده کند.»
نفوذ مجاهدین در بین مردم عامل اصلی وحشت آخوندها
حتما شما هم وحشت را از میان این سطور احساس کردید. راستی این مسجد چه ویژگیای دارد که از فاصله ۳هزار کیلومتری موجب وحشت آخوندها در قم و تهران شده است؟ خوب است به ادامه توضیحات همان خبرگزاری توجه کنیم:
«احساس میشود، سازمان مجاهدین خلق در این دوران جدید برای نفوذ در میان مردم ایران بهویژه متدینین از نمادهای مذهبی خود استفاده میکند. آنها همیشه کشتهشدگان خود، در جنگ تحمیلی را شهید و شهداء مینامیدند یا بسیاری از رهبران خود را که معدوم و یا کشته شدند را نماد جهاد، مقاومت و شهادت میدانند در حالی که اینها یک سازمان و ساختار تشکیلاتی اند که محصول آنها بیش از ۱۷هزار ترور بود، هست و خواهد بود. اسلام آنها اسلام التقاطی، اسلام لیبرال و اسلام سکولار است.»
به گمانم این حضرت که سطور فوق را نوشته خودش هم نفهمید که قرار است از کدام مقوله حرف بزند. اسلام مجاهدین یک اسلام سکولار است. خب! این درست اما چرا رفتی سراغ تشکیلات و ۱۷ هزار؟
به نظر من وقتی نویسنده یک مقاله یا یک ادعانامه، در جایی از منطق خود به گسست و تناقض میرسد، منطق حاکم بر نوشتهاش را از دست می دهد. این همان اتفاقی است که برای این نویسنده دلسوخته شبستان افتاد. آخر کار همه چیز را قاطی کرد و خودش التقاطی شد!
اما آخرین پاراگراف نویسنده پاسخ اولین سوال ما را میدهد که چرا آخوندها از این مسجد و فقط از این مسجد وحشت کردند:
«سازمان مجاهدین خلق را باید تشکیلاتیترین سازمان و ساختار در میان اپوزیسیون و مخالفان نظام دانست. اما سازمان هرگز توانایی رسیدن به قدرت را ندارد. چون اولاً مخالفان جدی در میان اپوزیسیون دارد. خود سلطنت طلبان مخالفان جدی آنها هستند.»
البته اینکه این آخوند تنها مانع رسیدن مجاهدین به قدرت را سلطنت طلبان میداند خود از عجایب و شگفتیهای تاریخ است. ظاهرا در روزهای آخر رژیم به عنوان تنها راه فرار دست به دامان سلطنت شده است و آدم را یاد همان مثل «پیری عصا کش پیری دگر بود» میاندازد!