طبقه کارگر ایران هم از حیث کمیت و هم به لحاظ کیفیت نیرویی تعیین کننده در انقلاب آتی ایران است؛ این کیفیت بیش از آنکه در سازمانیافتگی آن متجلی شده باشد ناشی از شرایط آن است؛ حرکتی میان مرگ و زندگی.
جمعیت طبقه کارگر ایران چگونه افزایش یافت؟
انقلابی که در ایران رخ خواهد داد و مقدماتش از دههها پیش فراهم شده است نمیتواند بدون حضور فعال طبقه کارگر به سرانجام برسد. این طبقه دارای جمعیتی ۱۳ میلیون نفریست که به همراه خانوادههایشان ۴۳ میلیون نفر از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران را تشکیل میدهند.
کارگران عموما در محلههای فقیرنشین شهرها یا حاشیه شهرهای بزرگ زندگی میکنند. بسیاری از آنها بلاواسطه و بدون انقطاع نسلی ریشه در روستا و کار کشاورزی دارند.
فروپاشی روستاهای ایران و مهاجرت گستردهای که در سالهای پس از انقلاب ۵۷ به سمت شهرها صورت گرفته، عموما بر جمعیت طبقهی کارگر افزوده است. خشک سالی گسترده، کمبود آب، کشاورزی غیر علمی و بیبازده از جمله دلایل رها کردن روستاها در دوران نظام ولایت فقیه بوده است.
جنگ هشت ساله در مناطق مرزی با عراق به خصوص در خوزستان یکی از عوامل جدی مهاجرت پس از انقلاب ضدسلطنتی از روستاها به سمت شهرها بوده است.
همچنین سیاستهای اقتصادی نظام را نباید از یاد برد که در تغییر بافت مناطقی از کشور اثرات تعیین کننده داشته است. سیاستهای اقتصادیی که به طور حتم در خدمت سیاستهای نظامی و در جهت تحکیم نظام حکمرانی ولایت فقیه بوده است.
این روند در خوزستان بهخصوص بسیار ملموس است. سد گتوند که با وجود همهی هشدارهای صورت گرفته توسط کارشناسان بر روی بستری نمکی ساخته شد موجب شور شدن زمینهای کشاورزیی شده است که در مسیر آب آن قرار دارند. [آب گیری سد «گتوند» و منافع سپاه در شوری آب کارون]
همچنین گسترش پروژه نیشکر هفتتپه در دورهی ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی منجر به از بین رفتن زمینهای کشاورزی و آسیب رسیدن جدی به تالاب شادگان شد. [تالاب شادگان چرا و چگونه خشک شد؟؛ روایتی از یک پروژه شکست خورده به اسم سازندگی!]کشاورزان و دامدارانی که به این ترتیب شغل خود را از دست دادند به ناچار به صورت کارگر جذب نیشکر هفتتپه شدند.
در تعاریف کلاسیک از شکلگیری طبقه کارگر با این تعریف مواجه میشویم که رشد مراکز صنعتی در شهرها و مکانیزه شدن کشاورزی در روستاها بستری تعیین کننده برای تبدیل کشاورزان خردهپا یا روستاییان بیزمین به کارگران کشاورزی در روستاها، یا کارگران صنعتی و خدماتی در شهرها میباشد.
در ایران البته تجربهی دیگری موجب رشد کمی طبقه کارگر شده است. اقتصاد ایران مبتنی بر فروش نفت است. به طور سنتی بخشی از طبقه کارگر ایران، کارگران بخش صنعت نفت بوده و هستند. براساس آمار انتشار یافته در سال ۹۴ حدود ۲۳۰ هزار نفر در صنعت نفت ایران شاغل بودند. [همرده ۱۵ مهر ۹۴] که به طور طبیعی همهی این شاغلان جزء طبقه کارگر محسوب نمیشوند و این آمار دربرگیرندهی مدیران و کارمندان ارشد با حقوق و مزایای بالا نیز میباشد.
بخش وسیعتری از کارگران ایران در کارخانههایی کار میکنند که یا زیر ظرفیت خود کار میکنند یا در آستانهی ورشکستگی هستند یا با تعطیل کارخانه به خیل بیکاران پیوستهاند.
با این همه رشد کمی طبقه کارگر در ایران بیش از آنکه معلول رشد صنعت و کشاورزی مکانیزه باشد نتیجه فروپاشی روستاهای ایران است. رشد حاشیهنشینی در ایران پس از انقلاب ضدسلطنتی یکی از شواهد مهم بر تأیید این واقعیت است که جمعیت کارگران بالقوه از روستاها به طور هدف مند به سمت شهرها نیامدهاند بلکه از آنجایی که در روستا امکان زیستن وجود نداشته است آنها برای ادامه حیات به سمت شهرها گریختهاند. براساس آماری که طی نزاعهای جناحهای درونی نظام ولایت فقیه به هنگام انتخابات ریاست جمهوریشان بیرونی شد در ایران ۱۶ میلیون حاشیه نشین وجود دارد. [دو دختر با یک چادر]
عدم امنیت شغلی
کارگرانی که در شهرها به شغل تولید و صنعتی اشتغال پیدا کردهاند نیز از امنیت برخوردار نیستند. آمارهای ارائه شده دربارهی تعطیلی یا نیمه تعطیل شدن کارخانهها در سالهای اخیر به وضوح نشان میدهد که طبقه کارگر ایران شانه به شانه بیکاران حرکت میکنند.
براساس گزارشهای رسمی مرکز آمار ایران از تعداد کارگاههای صنعتی با بیشتر از 10 نفر کارکن در فاصله سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۲، ۲۹۰۶ واحد تعطیل و از چرخه تولید خارج شدهاند. این آمار البته تنها به کارگاههای صنعتی مربوط میشود و باید هزاران بنگاه تولیدی و اقتصادی در سایر بخشها مانند خدمات، بازرگانی، کشاورزی و… را نیز به آن اضافه کرد.
همچنین طبق گزارشهای مرکز آمار، شمار کارخانههای متوسط و بزرگ از ۱۷ هزار و ۶۰۳ واحد در سال ۱۳۸۶ به ۱۴ هزار و ۷۸۷ واحد در سال ۱۳۹۱ رسیده که افت ۱۶ درصد نشان میدهد. بر این اساس در سالهایی که درآمد فروش نفت کشور به ارقام افسانهای رسیده بود، به طور متوسط سالانه ۴۸۰ کارخانه تعطیل شده است. [اقتصاد آنلاین ۳۰ فروردین ۹۶]
براساس آمارهای غیررسمی در بازه زمانی ۹۲ تا ۹۶ تعطیل شدن بیش از ۳۰ کارخانه معروف و قدیمی به بیکار شدن حدود یک میلیون نفر منجر گشته است. [کیهان ۲۶ فروردین ۹۶]
در مناطقی از کشور نیز افزوده شدن به تعداد کارگران به معنی حضور آنها در یک واحد صنعتی، تولیدی یا خدماتی نبوده است. براساس آمارهای رسمی ۸۰ هزار نفر در مرزهای کردستان ایران از کولبری امرار معاش میکنند. [رادیو فردا ۳۰ فروردین ۹۷] کولبری یکی از پرمشقتترین کارهاییست که بخشی از طبقه کارگر انجام میدهند. کولبر ناچار است برای دستمزدی ناچیز بدون هیچگونه امنیت جانی مسافتهای طولانی در مرز را طی کند در حالیکه باری سنگین بر دوش میکشد.
افزایش این جمعیت کارگری از جمله به علت فقدان زمینههای اشتغال در بخشهای دیگر میباشد. قابل توجه آنکه «سهم استان کردستان از صنعتی شدن کشور فقط ۸ واحد صنعتی بالای ۱۰۰ نفر کارکن است و کل شاغلان صنعتی واقعی این استان تنها ۸۵۰۰ نفر میباشند؟» [محسن رنانی ۹ مهر ۹۶]
فقر فزاینده
در حداقل دستمزد کارگران؛ مشخص شده برای سال ۹۷، عدد یک میلیون ۱۰۴ هزار و ۱۴۰ برای کارگران در نظر گرفته شده است. [حداقل دستمزد کارگران برای سال ۹۷؛ فقر فزایندهی کارگران و اعتراضات شتابنده] این در حالیست که خط فقر مطلق در سال ۹۶برای یک خانواده چهار نفره در مناطق شهری ایران حدود ۴ میلیون تومان بود. [چند میلیون ایرانی گرسنه هستند؟؛ تصویری از فقر در ایران]
از سوی دیگر گستردگی قراردادهای موقت که تا ۹۳ درصد از جمعیت طبقه کارگر ایران را در بر میگیرد؛ آماری که شامل قراردادهای سفید امضا و زیرزمینی نمیشود. [۹۳ درصد کارگران قرارداد موقت؛ سفید امضاها در ابهام، ۱۰ درصد عضو تشکلها؛ و واقعیت ماجرا] آنها را از هرگونه قدرت چانهزنی محروم میکند. شمشیر اخراج همیشه بر فراز سر کارگران در حال گردش است در حالی که آنها در اغلب موارد فاقد تشکلهای خود هستند و از سوی دیگر ۱۰ میلیون بیکار در سراسر کشور بهعنوان نیروی ذخیره عمل میکنند. [مفهوم اشتغال در یک نظام اقتصادی تیولداری و راه برون رفت از معضل]
در قیام اخیر ایران آنچه بیش از هرچیز دیگر موجب نگرانی نظام شد، ورود طبقات فرودست به آن بود. [قیام دیماه خطرناکتر از قیام ۸۸؛ جوانان و تهیدستان؛ اوضاعی که از کنترل نظام خارج خواهد شد] شدیدترین مقاومتها از سوی مردمی صورت گرفت که در مناطق محروم زندگی میکنند. همچنین در شهرهای بزرگی مانند مشهد، کرمانشاه، تهران و … اقشار فرودست به قیام ورود کردند. ورود تمام قد طبقهی کارگر به این قیام میتوانست سرنوشت آنرا در همان دیماه تا یک انقلاب بزرگ دگرگون کند.
در تعیین حداقل دستمزد سال ۹۷، نظام افزایش حدود ۲۰ درصد برای حداقل حقوق کارگران را پذیرفت آنچه از طرف سخنگویان کارگری وابسته به نظام بهعنوان یک امتیاز محسوب شد که بالاخره وعدهی داده شده در سال ۸۲ محقق شده است؛ افزایش حداقل حقوق براساس ۱۰ درصد بالای تورم اعلام شده. [خانه ملت ۳ اردیبهشت ۹۷]
این البته در حالی بود که عدد رسمی تورم برای سال ۹۶ که زیر ۱۰ درصد اعلام شده بود [تابناک ۸ فروردین ۹۷] در زندگی اقتصادی مردم اثر ملموسی نداشت. و اعتبار تورم اعلام شده از طرف دولت به طور جدی محل چالش بوده است. [بهعنوان نمونه: عروج توهم تورم تک رقمی به واقعیت دو رقمی؛ روحانی و بحران اقتصادی فزاینده] از سوی دیگر ۲۰ درصد افزوده شده به حداقل حقوق کارگران فایدهای برای آنها نداشته است زیرا دولت در یک بازی چند ماه با نرخ ارز قدرت خرید کارگران را بیش از ۳۰ درصد پایین آورد. [ایلنا ۴ اردیبهشت ۹۷]
ناتوانی نظام در مهار کارگران
این امر به وضوح نشان میدهد که نظام توانایی جلب رضایت کارگران را نخواهد داشت. تجمعات گستردهی کارگری در سال جدید حکایت از آن دارد که خیزشها و اعتراضات کارگری در سال جدید بیش از پیش گسترش خواهد یافت. این درحالیست که تجمعات کارگری بیشترین سهم در سال ۹۶ از میان مجموع حرکتهای اعتراضی پیش از قیام دیماه را به خود اختصاص داده بود.
سه مفهوم حاشیهنشین، کارگر و بیکار، سه مؤلفهی مهم در انقلاب آتی ایران است؛ نظام نیز به طور طبیعی در پی مهار این مؤلفهها برآمده است. گستردگی حرکتهای اعتراضی در سال گذشته در نهایت خامنهای را به این نقطه رساند که اصل اعتراض را بلااشکال بداند. روحانی هم قائل به حق اعتراض شد اما هر دو آنها اعلام کردند که قیام مرز سرخ آنها خواهد بود.
این موضعگیریها به این معنی خواهد بود که نظام ناتوان از حل معضلات گستردهایست که در برابر آن قرار گرفته است در نتیجه با پذیرش اصل اعتراض سعی در مدیریت و چانهزنی با اعتراضات را دارد؛ هدف نظام این است که اعتراضات به قیام و انقلاب فرانرویند و به قول خودشان به مرحلهی ساختار شکنی وارد نشوند. این امر گردنه و گره گاهیست که انقلاب ایران با عبور از آن به مرحلهی عروج خود میرسد.
سال ۹۷ سال عبور از همین گردنه است.