سلامی بازهم به خودی گل زد!
بادکنک از سادهترین وسایل اسباب بازی برای تفریح کودکان هست. پدران همیشه به کودکانشان میگویند، بادکنک را به اندازهای باد کن که منجر به ترکیدن آن نشود. افاضات پاسدار سلامی در مدح بسیج و تعریف و تمجید از این موجوداتی که تفکر بر آنها جایی ندارد، این روزها آنقدر زیاد شده است که توصیه پدران به فرزندانشان را تداعی میکند، با این تفاوت که بادکنک بسیج به دلیل وارفتگی و پوسیدگی قابل بادکردن نیست که منجر به ترکیدن آن بشود و به همین دلیل پاسدار سلامی، جهاز هاضمه بسیج را به رخ کشید چون این موجودات از هاضمه قوی برای بلعیدن برخوردار هستند.
چرا بسیجیها نیاز به تعریف و تمجید دارند؟
درهفته گذشته خامنهای با فرهنگ شیره و مسکه وارد صحنه شد تا دستی به سر بسیجیان خود بکشد. اسناد درونی حکومت که اخیرا فاش شده است، حاکی از وارفتگی، بیانگیزگی و ولو شدگی و ترس این موجودات میباشد. عوامل سرکوبگر حکومتی سعی بر این دارند که این نیروی وارفته در مقابل خشم مردم را در صحنه نگهدارند اما آنها که شرایط رادیکال حاکم بر جنبش آزادیخواهانه مردم را به خوبی دیدند و چه بسا که در معرض خشم و خروش جوانان هم قرار گرفتند، دیگر هیچ توان و انگیزهای برای ماندن در زیر بیرق خامنهای را ندارند و سعی میکنند که گذشته نفرت بار خود را کنار بگذارند و در مقابل سیل خروشان مردم قرار نگیرند.
اما سردمداران سرکوبگر با نیت نگهداشتن آنها در مقابل مردم برای سرکوب به تعریف و تمجید روی آورده اند. تعریف و تمجیدهایی که خامنهای کرد البته بیشتر به نیت خامنهای پی بردند که چه هدف و غرضی را دنبال میکند، خصوصا آنجا که خامنهای به فرافکنیهای بلاهت بار روی آورد و تلاش مذبوحانهای کرد که بر قامت رجل تاریخ مبارزات مردم ایران، شولای مندرس بسیج را بیندازد، اما نه تنها این وصله به آنها نچسبید، بلکه باعث بیآبرویی و رسوایی بیشتر برای خامنهای گردید.
درهمین رابطه
ادعاهای خامنهای توسط خودیها به چالش کشیده میشود
فوت کردنهای سلامی در بادکنک بسیج
یکی از سرکردگان جنایت که برای باد کردن بادکنک سوراخ شده و مستهلک بسیج به میدان آمد پاسدار سلامی بود. این پاسدار که به چاخانگویی مشهور است، آسمان و ریسمان را بهم بافت تا شاید به بسیجیان وارفته دلگرمی بدهد، اما گفتههای هیولای پاسداران، حال و احوال بسیجیان را بیشتر تشریح کرد. او در قسمتی از حرفهای خود گفت «وارثان آن نسل بزرگ هستید که بیرق را بدست گرفت در مقابل دشمن ایستاد ترس و وحشت را به درون سنگرهای دشمن فراری داد…».
از بیان این حرف سلامی هر انسان فهیم و منصفی میتواند بفهمد که غیر مستقیم به بسیجیان میگوید که ترس را کنار بگذارید و بیائید واردصحنه شوید تا ترس وارد سنگرهای دشمن شود که البته سنگر های مردم که از کوه پرصلابت اراده هایشان درست شده است با چند مزدور وارفته دستخوش هیچ حادثهای نخواهد گردید.
هاضمه بزرگ بسیج
پاسدار سلامی که تا اندازهای نسبت به فهم و شعور بسیجیان علی خامنهای اشراف دارد و اگر اشراف هم ندارد به دلیل مبتلا بودن خود وی به بی بهره بودن از فهم و شعور انسانی است، برای نشان دادن ابهت این موجودات فاقد شعور انسانی جملاتی را بکار برد که با ماهیت این آدمها سنخیت دارد. البته سلامی خودش هم متوجه نبود که با طناب پوسیده به ته چاه تعریف و تمجید از بسیجیان میرود.
او گفت «وسعت عرض و طولش به اندازه یی ست که هر دشمن بزرگی هر چقدر بزرگ به اندازه امریکا یا بزرگتر از او به اندازه امریکا و متحدان او به اندازه امریکا انگلیس فرانسه آلمان و… به اندازه همه اینها بسیج هاضمه بزرگی برای در هم شکستن این صفهای فشرده دشمنان بزرگ را ایجاد کرده است».
از اینکه بسیج هاضمه بزرگی دارد جای هیچ تعجب و شکی نیست، اما آنچه که قابل تامل است اینکه آیا این هاضمه بزرگ توان پذیرش آتش قیام را هم دارد یا خیر؟ واقعیتهای موجود نشان میدهد که سوزندگی آتش قیام که هر روز هم بر شعلههای سرکش آن افزوده میشود، آنقدر دردناک است که منجر به ذوب شدن هیبت پوشالی بسیج شده است و همچون برف در مقابل آفتاب تموز در حال آب شدن است و به این دلیل است که هر روز یکی از سرکردگان جنایت وارد صحنه میشود تا به این کالبد بیحس، روح و نفس تازه بدمد.
البته دیگر دیر شده است و هرچه شرایط رادیکال تر میشود، عمق وارفتگی را هم در بسیج و هم در سپاه و سرانجام در هرم قدرت حکومت بیشتر میکند.
حرف و زیاده گویی که مالیات ندارد
پاسدار سلامی که در زیاده گویی تابع صرفه جویی نیست برای سرحال آوردن بسیج در صحرای کلمات جولان میدهد و دغلکارانه آنگونه از بسیج میگوید که انگار مردم ایران یا در خواب هستند یا بی هوش و دچار زوال عقل شدهاند یا اینکه چشمانشان چیزی را نمیبیند.
مردم در این ایام چند ماهه انقلاب به چشم دیدند که وحوش بسیج دست به هرجنایتی زدند. با تمام وجود ماهیت ددمنشانه شان را دیدند که چگونه وقتی جوانی را در محاصره قرار میدادند با قساوت تمام برخورد میکردند. با گوشت و پوست و استخوان، با زخمهای تن خود، با خونهای ریخته شده در کف خیابان، با بدنهای له شده، چهره این گرگ صفتان را دیدند و دیگر هیچ نیازی به توصیف آنها وجود ندارد.
ولی از آنجایی که جنایتکاران دچار آفت بیشرمی و بقول مردم بیشرفی هستند، برای یقه درانی و سینه چاک دادن برای منافع حاکمیت فاسد و تبهکار هیچ کم نمیگذارند. ازجمله پاسدار سلامی که میگوید«بسیج نقش فرشتگان امدادگر الهی را روی زمین بازی میکند، تصویری است زمینی از ملائک آسمانی که در شرایط سخت به کمک مومنان میشتابند».
در رابطه با شتابشان به سمت مومنان که همه مردم در این ایام خیزشها دیدند که این دیوهای خونخوار چگونه با چاقو و قمه و باتوم و دیگر وسایل سرکوب به جان مردم افتادند و دیگر هیچ نیازی به توصیف پاسدار سلامی نیست. آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است.