چرا توان حکومت ولایت فقیه برای قدم برداشتن ته کشیده است؟
در جازدن در کوچه بن بست شاید عبارت رسایی برای وضعیت کنونی حکومت ایران نباشد. به نظر میرسد که وضعیت وخیمتر از این باشد.
روزنامه کیهان که به نوعی زبان خامنهای محسوب میشود، در سرمقاله روز چهارشنبه۱۸ مرداد به قلم حسین شریعتمداری خواستار تشکیل دادگاه ویژه برجام شده و نوشت: «پیشنهاد میشود که افراد شاخص این جریان در یک مرکز مسئول، نظیر بازرسی کل کشور و یا دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم مدیران دولتی، مورد مؤاخذه علنی قرار گیرند تا خلافگویی و وارونهنمایی آنها با ارائه اسناد غیر قابل انکار موجود بر همگان آشکار شده و زمینه سوءاستفاده بیشتر آنان که در بسیاری از موارد همسو با دشمنان تابلودار نظام بوده است از میان برداشته شود. به عنوان مثال، از آنها بخواهند فقط به یکی از دستاوردهای برجام برای کشورمان اشاره بفرمایند!!»
بن بستهای اصلی خامنه ای کدامند؟
این جهتگیری کیهان در حالی صورت میگیرد که در همان زمانی که شریعتمداری در حال نگارش این سطور بود، هیات مذاکره کننده اتمی که در حال مذاکره بر سرجام بودند، به تهران بازگشته بودند تا آخرین مشورتها را با خامنه ای انجام بدهند. برای داشتن تصویری از بن بست همه جانبه خامنه ای در شرایط کنونی برخی از تحولات روزهای کنونی را مرور میکنیم؛
۱. اتمی: بن بست در پرونده اتمی اکنون بیش از هر زمانی خود را نشان داده است. روزنامه حکومتی شرق۱۸مرداد بن بست در مذاکرات اتمی را این گونه شرح میدهد: «تهران با دو هدف تعدیل فشارهای جهانی درباره مواضع داخلی برای رسیدن به نقطه گریز هستهیی و نیز رشد سریع فعالیتها در این حوزه و همچنین خرید زمان، این دور از مذاکرات را در وین آغاز کرد؛ تا خود را از مظان اتهام در خصوص تمایلنداشتن برای ازسرگیری گفتگوها و نبود تمایل برای احیای برجام خارج کند. از اینروست که توقف مذاکرات روی نقاط پادمانی میتواند معنای خود را بیابد.»
روزنامه ایران که ارگان رسمی دولت رییسی است همین بن بست را با زبان دیگری شرح میدهد و تلاش میکند دولتش را با این عبارت دلگرم سازد که: «زمان به نفع ایران می گذرد» و چنین استدلال میکند: « بایدن به شدت نیازمند یک دستاورد برای ارائه در انتخابات پیش روی آمریکاست» این در حالی است که ناظران میگویند به علت آغاز فعالیتهای انتخاباتی تا دو سه ماه دیگر، مانور دولت آمریکا برای نرمش نشان دادن بیشتر به پایان رسیده و این حکومت ایران است که باید خود را تعیین تکلیف کند.
۲. اعتراضات: با پایان روزهای تاسوعا و عاشورا بار دیگر اعتراضات خیابانی در ایران در حال اوج گرفتن است. روز سه شنبه و چهارشنبه بازنشستگان و کارگران در ادامه اعتراضات به خیابان آمدند و دولت رییسی را دروغگو خواندند. شعارهایی مثل « مرگ بر رییسی»،« رییسی دروغگو حاصل وعدههات کو»، « هر سه قوا ماکته رهبر چرا ساکته؟» و«این مخبر کره خر اعدام باید گردد» در تجمعات اعتراضی بازنشستگان و کارگران شنیده می شود.
دولت و حکومت تاکنون در برابر مطالبات عمومی جز وعده و وعید کاری نکردند و تجربه نشان داده است که توان انجام کاری را هم ندارند.
۳. نوشته میر حسین موسوی: نوشتهای که میرحسین موسوی به بهانه انتشار کتابی بیرون داده است، بیانگر تعادل قوای جدیدی است که بر جامعه حاکم شده است. او که بعد از ۱۳ سال سکوت و یا موضعگیریهای دو پهلو حرفی نزده بود، اکنون یک باره هم از شاهنشاهی شدن ولایت فقیه اظهار نگرانی میکند و هم به کشتن دادن پاسداران در سوریه را زیر سوال میبرد و هم گناه بزرگ خامنه ای را «دست بردن در حقیقت معانی» معرفی میکند. این اظهارات از سوی میرحسین و البته برخی تحرکات از سوی باند مغلوب بیانگر ضعف خامنهای و بن بست گریزناپذیری است که حکومت به طور همه جانبه به آن گرفتار شده است.
۴. تضاد دولت و مجلس: در سالگرد تنفیذ و بر کرسی نشاندن رئیسی شاهد بودیم که دیگر نه از تبلیغات و هیاهوی معمول در مورد بهاصطلاح دستاوردهای یکساله دولت رئیسی خبری بود و نه از تعریف و تمجیدهای چندش آور مجلسیان از «آیت الله رییسی!»، بلکه شاهد معکوس آن بودیم و هستیم. به این معنی که حتی در مجلس یکدست شده خامنه ای نیز، صدایی که میشنویم، نه ستایش و تمجید از رئیسی و دولت او، بلکه اعتراف به شکستهای وی در زمینههای مختلف است.
معنی این وضعیت، شکست استراتژیک پروژه آوردن رئیسی توسط خامنهای، بهعنوان تیر آخر ترکش او برای مهار همین وضعیت است. تا جایی که اکنون شعار «مرگ بر رئیسی» در جامعه و در هر اعتراضی فراگیر شده است و این وضعیت خودبخود شامل مجلس هم شده است.
۵. وضعیت فلاکت بار اقتصادی: یک کارشناس بازار سرمایه در یک سالگی دولت رییسی میگوید: اگر در طول یکسال گذشته بیش از ۶۳ هزار میلیارد تومان از بازار سرمایه خارج شده به دلیل احتیاط بیش از حد سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در این بازار بوده، اما در این مدت موضوعات دیگری مانند تورم و نوسانات ارزی نیز مطرح بوده که در خروج این منابع از بازار سرمایه بیتاثیر نبوده است.
از سوی دیگر روزنامه فرهیختگان در مطلبی باعنوان « اعداد ترسناک متناقض» مینویسد؛ «نرخ جوانان ۱۵ تا ۲۴ساله فاقد شغل، تحصیل و مهارت شغلی، به رقم ترسناک ۷۷درصد در سال۱۳۹۹ رسیده و ایران را در سطح جهان به رتبه اول رسانده که کشورهای آفریقایی مانند نیجر و بورکینافاسو و بوتسوانا بعد از ایران قرار دارند!».

بیشتر بخوانید
چه خواهد شد؟!
اکنون اگر بخواهیم سرجمع مولفههای فوق را جمع بزنیم، میبینیم در ایران حکومتی حکمرانی میکند که به معنای واقعی کلمه دست بلند کرده است. نه به لحاظ نظری و اندیشه و نه به لحاظ عملی و استراتژیک تئوری برای رهایی از این بن بست ندارد. حکومت به زمان چشم دوخته است تا در اثر تغییر متغیرهای پیرامونی، بن بستی گشوده شود.
اما در جهان کنونی دیگر وقایعی مثل حمله صدام حسین به کویت یا حمله آمریکا به عراق و افغانستان هم نمیتواند نجات بخش میراثخواران خمینی باشد. چرا که اکنون در کنار همه بن بستهای برشمرده شده در بالا، حکومت ایران از درون با یک مقاومت سراسری و سازمان یافته مواجه است که در همه بزنگاهها جلویش میپیچد و این مقاومت است که بقای حکومت خامنه ای را دشوارتر کرده است.
بنابراین خامنهای چارهای جز چادر زدن در همین کوچه بن بست برای خود نمیبیند. بن بستی که به زودی با خشم خروشان مردم به راه پیروزی و سرفرازی ایران تبدیل خواهد شد.