آیا مبارزه خشونت پرهیز در ایران امکان پذیر است؟ – شماره ششم
ح.ر. فروغ، پژوهشگر اجتماعی
اتاق فکر سرکوب در حکومت به میزان خطری که احساس میکند از ابزارهای متنوع در داخل و خارج از کشور استفاده میکند تا جنبش را به شکست و یا به انحراف بکشاند که به تعدادی از این روشها ذیلا اشاره خواهیم نمود:
در خیزش انقلابی اخیر تمام تلاش و تمرکز رژیم پس از عبور از ماههای پرتنش ، بر آن بوده و هست که خواست مردم را بر روی موضوع حجاب اجباری که یکی از پایهایترین خواستهای برحق جامعه هست محدود کرده و با به حاشیه بردن خواست اساسی که نفی کلیت حکومت ولایت فقیه است، انرژی جنبش را کاسته و در نهایت سرکوب کند.
رویکرد خشونت پرهیز در خدمت بقای حکومت
سرخط موضوع، اشباع نمودن جامعه زنان با موضوع حرکت آزادانه در خیابانها بدون روسری و ایجاد غرور کاذب پیروزی در این باب است. به این ترتیب حرکتی که در ماههای اول با شعارهای کوبنده مرگ بر خامنهای، مرگ بر دیکتاتور در خیابانهای سراسر کشور آغاز شد و بیش از ۸۰۰جوان پاک به خاطر آن در خون خود غلطیدند، اکنون در جلوی چشم عامه به مبارزه از طریق رقص و پایکوبی خیابانی و حرکت شجاعانه دختران ایران بدون روسری در مخالفت با حجاب اجباری در خیابانهای ایران محدود شده است.
از آن سو حکومت عمدا فقط اخبار مرتبط با بی حجابی را با کد فساد اخلاقی بازتاب داده و تمام تلاشش را برای رسانهای نشدن حرکتهای انقلابی مداوم کانونهای مقاومت در سراسر کشور و اعتصابهای گسترده اقشار مختلف به کار بسته است. اگر چه حکومت ظاهرا وانمود میکند که از فضای موجود خشمگین است اما فی الواقع در پوست خود نمیگنجد و روشن است که مصداق از مرگ گرفتن و به تب راضی شدن است.
شگردهای انحرافی خشونت پرهیزان برای انحراف قیام
یکی از عواملی که به طرز عجیبی در کاهش انرژی مردم تاثیر گذار بود، فراخوانهای “چهارشنبه ها” توسط جریانی به نام بچههای محلات تهران و شهرستانها بود که علیرغم نقش ظاهری آن در انگیزش مردم عملا باعث ضربه هولناک به پیوستگی اعتراضات و تقویت نیروهای سرکوب گردید. این درحالی بود که در بسیاری از شهرها مطابق تمام شواهد عینی با حضور پیوسته مردم در خیابان عملا کلیت سازمان سرکوب علیرغم همه تجربه در ایجاد رعب و وحشت و کشتار دچار فرسودگی شده بودند با انقطاع حرکت مردم توانستند نیروهای خود را احیا کنند.
نکته دیگری که به صورت خواسته یا ناخواسته به عنوان استراتژی غلط در رسانه ها تشویق شد خالی کردن کف خیابان و راضی شدن مردم به شعارهای پشت پنجره بود که در سکوت تدریجی مردم تاثیر به سزایی داشت . به عبارت دیگر حکومت مسیری را پیش پای مردم طراحی نمود تا از آن طریق نفرت و خشم خود را با کمترین تعارض با حکومت تخلیه کنند تا بدین ترتیب جامعه وجدان خود را آسوده ببیند که وظیفه انقلابی خود را انجام داده و ظرف مسئولیت اجتماعی خود را لبریز از کنشهای بی خطر برای حکومت کند.
حکومت حیلهگر آخوندی با بهره گیری از کد خشونت پرهیزی از زبان اپوزیسیون و القای آن در جامعه از طریق جنگ رسانهای عملا در یک قدمی سقوط موقتا خود را نجات داد . پیام مشخص جنبش خشونت پرهیز برای حکومتی که تمام راههای پیوستگی و گستردگی جنبش را بسته و تحصنها و اعتراضات گسسته را به راحتی سرکوب ، کنترل و به انحراف میکشاند ، دور شدن تمام عیار از خط قرمز حکومت یعنی براندازی است.
در همین زمینه
خشونت پرهیزی در خدمت خشونت ورزی!
با پیروزی انقلاب ضد سلطنتی ، حکومت ولایت فقیه با لطایفالحیل همه گروهها و سازمانها را به حاشیه راندند و عملا در سایه جنگ تمام مخالفین را یا اعدام کردند و یا مجبور به فرار از کشور کردند و عملا حضور مخالفین در کشور برای ادامه مبارزه صلح آمیز عملا غیر ممکن شد.
حکومت ولایت فقیه حتی تحمل انتقاد خودیترین نیروهای خود را که در به قدرت رسیدن حکومت ولایت فقیه از هیچ خیانتی فروگذار نکردند ، نداشته که از نمونه های آن میتوان هاشمی رفسنجانی ، خاتمی ، موسوی و کروبی را نام برد . بنا براین عملا حکومت از ابتدای انقلاب هر گونه رهبریت و زعامت سیاسی را از هر نیروی بیرون از چارچوب قدرت سلب نمود و بازی خشونت پرهیز نیروهای خودی در زمین حکومت نیز مسیر بیراههای بود، که نهایتا موسوی ناچار به اعتراف آن شد.
به عبارت سادهتر از نظر رفتار خشونت بار ، نمیتوان به هیچ وجه حکومت فاشیستی ولایت فقیه را با قدرتهایی که در مقابل گاندی و مارتین لوترکینگ در نزاع بودند از نظر میزان و حجم خشونت و وحشیگری مقایسه کرد و اساسا استفاده از آن روشها در مقابل حکومت بارها و بارها مورد آزمون قرار گرفته و آزموده را آزمودن خطاست.
علاوه بر این منادیان جنبش خشونت پرهیز درمقابل این سوال قرار دارند که آیا حاضرند برای همراهی مردم در مسیر تهدید شکنجه، اعدام و کشتار با لبخند وارد کشور شوند و در مقابل وحشیگری حکومتی که تا بن دندان مسلح و از هیچ سبوعیتی فروگذار نیست ، نه در نوک پیکان بلکه پشت سر مردم قرار گیرند و جان و زندگی در ناز و نعمت خود را به خطر اندازند. آیا میتوانند مثل مارتین لوترکینگ بلافاصله پس از دریافت جایزه نوبل به خانه برگردند و خود را در نوک پیکان جنبش قرار دهند؟
آیا حاضرند خانههای میلیوندلاری و زندگی لوکس خود را برای مقابله آرام در مقابل خشونت عریان پشت سر بگذرانند؟ آیا حاضرند حتی نه در داخل ایران بلکه در خارج از ایران به طور واقعی بسان گاندی روزه را بر جان خود هموار کنند ، آنطور که مبارزان بی بدیل در سالهای نه چندان دور انجام دادند و دولتهای مماشاتگر را به زانو درآوردند.؟ پاسخ همه این سوالها برای مردم فهیم ایران روشن است .
در جمعبندی این قسمت باید اذعان نمود اگر چه خشونت پرهیزی ایدهآلترین روش تغییر حکمرانی یک حکومت ظالم است، اما در نظام فاشیستی ولایت فقیه که به هیچ اصل اخلاقی در هیچ زمینهای پایبند نیست، غلتیدن در دره ایدهالیسم و دور شدن از واقعیت نظام اجتماعی و سیاسی ایران هزینهای بس گزاف خواهد داشت. ماندن در شرایطی که “قند در دل کسی آب نشود” مستلزم زمان بسیار بسیار طولانی و انرژی نامحدودی است که عملا منجر به نابودی تمام سرمایههای ایران زمین خواهد شد.
بر این اساس مردم آزادیخواه و شجاع ایران با چشمانی باز راه خود را واقع بینانه از مسیر فدای حداکثر و وفای به عهد و پیمان با شهیدان راه آزادی پیدا خواهند نمود.