داستان کبکهای بریان شدهیی که شهادت دادند!
میگویند در زمان قدیم یکی از سرهنگان قبایل بر سر خوان یکی از ملوک میهمان شد. دو قطعه کبک بریان شده را دید و از مشاهده آنها خندید. حضار مجلس از خنده بیجای او سئوال نمودند. گفت: در ایام شباب به رهزنی اشتغال داشتم، در حالتی که چابک سوار حرص و آز، سمند جهدم را به ربودن طوق قمری و تاج تارک هدهد، در تک و تاز میداشت، به تاجری رسیدم.
شاهباز بلند پرواز طمع، چنگ و چنگال را به هوای طعمه مال و منال او تیز کرده، آن چه از نقد و جنس همراه داشت، از او گرفتم و همت بر قتل او گماشتم تا به مکان آخرتش راهنمایی کنم.
چندین عجز و لابه نمود، سودی نبخشید. پیش از حلول اجل به جانب کوهی که دو کبک در آن میخرامیدند، نگاه کرد و گفت: ای کبکها! شاهد باشید این قطاع الطریق، بیجرم و جنایت مرا به قتل میرساند. حال که کبکها را دیدم، یادم از کشته خویش آمد و به حماقت تاجر خندیدم.
ملک را از این واقعه آتش قهر و غضب مشتعل و خرمن صبر و سکون از یاد رفت. همان دم به شهادت کبکها به تیغ آبگون، برات عمر او را در صفحه خاک شستشو دادند. به این ترتیب سرهنگ تیره بخت با شهادت کبکها! سر به تیغ داد.
در همین زمینه
خوشبختی ما یا نگون بختی آنها؟(طنز سیاسی)
سرهنگ های طبقه هفتم!
حالا داستان آن سرهنگ را که گفتم به یادم آمد که در عصر ما هم سرهنگ هایی دیگر در وضعیتی مشابه ریغ رحمت را تا ته سر کشیدند و اینان نه به خشم ملک که به خشم خلایق مبتلا شدند.
یکی از این سرهنگها که جنایتها همی کردی و باد در غبغب انداختی صیاد شیرازی بود. صیاد شیرازی که از کشتههای خود همیشه سرمست بود وقتی سلاح خشم خلق را بر جبین خود احساس کرد، دیگر فرصت پیدا نکرد به شکار و شکاربانی فکر کند.
سرهنگ دیگری که چون صیاد به تیرغیب گرفتار آمد و از آن پس به حاج کتلت معروف شد، سلیمانی بود.از او هم تنها یک انگشتر کثیف شده برای ولایت باقی ماند و این چنین شد که سرهنگ کشی به یک رسم ممدوح در سراسر جامعه ایران در آمد!
تنها تفاوت این سرهنگکشی با آن یکی در آن است که آن یکی فرصت اعتراف به جنایت خود را داشت اگرچه به بهای از دست دادن سرش تمام شد اما این سرهنگها چنان با جنایات خود عجین شده بودند که آخرالامر تنها حضرت عزرائیل توانست حالیشان کندکه باید بدون نکیر و منکر و سوال شب اول قبر خود را به طبقه هفتم جهنم معرفی نمایند!
البته تفاوت دیگر آنجا بود که اگر چه در آن سرهنگ کشی به ظاهر کبکها شاهد جنایت بودند اما در این جا تمامی خلایق ایرانی و غیر ایرانی از سوریه وعراق مظلوم تا یمن و فلسطین به خون نشسته شاهدان جنایت این سرهنگ بودند و زمانش که برسد، هزاران و چه بسا میلیونها تن به شهادت حاضر شوند.