آیا قیام کنونی مردم ایران راه به انقلاب خواهد برد؟!
در قسمت اول مجموعه «انقلاب تا آزادی» تحت عنوان « دانش انقلاب؛ چگونه انقلاب کنیم؟- قسمت اول» به مفاهیم کلی قیام و انقلاب اشاره کردیم و گفتیم که در سادهترین بیان انقلاب و سرنگونی زمانی اتفاق میافتد که طبقات پایین جامعه دیگر حکومت یا طبقات بالایی را نخواهند و تحمل نکنند و دستگاه حاکم و طبقات بالایی هم دیگر نتوانند خودشان را تحمیل کنند. همچنین اشاره کردیم که برای محقق شدن یک انقلاب، جامعه نیاز به یک شرایط عینی و یک شرایط ذهنی دارد.
در اینجا میخواهیم ابتدا به شرایط عینی لازم برای انقلاب بپردازیم و ببینیم که چرا هر قیامی منجر به انقلاب نمیشود و آیا قیامی که در حال حاضر در ایران جریان دارد راه به انقلاب خواهد برد یا نه. یعنی آیا شرایط عینی جامعه ایران آماده انقلاب هست یا نه؟
شرایط عینی چیست؟
از اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه، از وضعیت معشیت و اشتغال گرفته تا وضعیت درمان و آموزش، امنیت و بیمه های اجتماعی، چرخه تولید، میزان فقر و بیكاری، تورم، گرانی، تبعیضهای جنسی، قومی و دینی و محرومیت های مربوط به آن، همین طور میزان پاكدستی یا فساد دستگاههای اجرایی و قضایی حكومتی، بی عدالتی و …همه این واقعیتها، طی سالیان در جامعه تبدیل به تضادهای عمیق و بحرانهای لاعلاج شده كه خودش را در شكافهای طبقاتی نشون میده.
به برآیند همه این بحرانها شرایط عینی انقلاب گفته میشود كه یكی از مفاهیم مهم هر انقلاب است. شاخص اون هم به نقطه جوشش و غلیان رسیدن این بحرانهاست.
«شرایط عینی» یك پدیده كاملا علمی است. اینطور نیست كه هر جا اوضاع اقتصادی خراب باشه معنیاش این باشه كه پس شرایط عینی انقلاب است. در خیلی كشورها وضعیت معیشتی خراب است، حتی تظاهرات میشود، درگیری میشود، ولی هیچكدام الزاما قیامهایی كه تشكیل دهنده یك « انقلاب» باشند نیست همینها مساله را می خواهیم در این مجموعه بشکافیم.
شاید شما الان با خودتون بگین که خُب همه میدونیم که وضعیت در ایران چقدر خرابه و این دیگه بدیهی است. اما اگر بطور واقعی نسبت به شرایط عینی انقلابی یقین پیدا کردیم، آیا دیگه میتونیم تصور کنیم که اوضاع به عقب برمیگرده؟ اگر هنوز چنین یقینی نداریم، پس مشکل کجاست؟
فرهنگ انقلاب
بخش مهم دیگری كه قانونمندی انقلاب را تشكیل میده، اینه كه دیگر پایینیها ، منطق، گفتمان و خلاصه توجیهات سیاسی- عقیدتی كه بالاییها مطرح میكنند برای اینكه سیاستها و حاكمیت خودشون را مشروع و حق و درست جلوه بدهند، را نپذیرند. یعنی به این حرفها و استدلالهای حاكمیت كاملا بی اعتمادند و پوچ و دروغ بودنش برای همه مردم روشن شده و همه چیز رو بالکل رد كنند. یعنی دیگه بالاییها هم توان و قدرت باورمند كردن جامعه را به نظریات خود نداشته باشند.
مثلاً رژیم شاه گفتمان رسیدن به دروازههای تمدن بزرگ با حزب رستاخیز را داشت در حالیكه مسیر وابستگی تمام عیار را میرفت.
یا آخوندها كه میگن الان تمام دنیا دنبال الگوی «مردم سالاری دینی» ماست یا مثلاً صحبت از اصلاحات میکنن یا هر روز با یک ترفندی به میدان میان. چه علتی وجود داشت که پیشتر، سالها این مانورهای سیاسی مردم رو به خودش مشغول میکرد، اما الان دیگه این حنا رنگی نداره؟
آیا اصطلاح «کار خودشونه» صرفاً یک شوخی در شبکههای اجتماعی است، یا یک حقیقت سرسخت مبارزاتی پشتش خوابیده؟ این هم یکی از بحثهایی است که باید بطور مفصل بهش پرداخت. بحث گفتمان و فرهنگ سیاسی انقلابی. یعنی دیگه جامعه و حاکمیت زبان مشترک خودشون رو از دست دادن.
نتیجه گیری:
-در این مجموعه گفتیم که مبارزه یک سلسله اعمال خودبخودی نیست، بلکه یک دانش است.
-تفاوت انقلاب و قیام یا خیزش را مشخص کردیم
-بعد به مراحل یک انقلاب پرداختیم
– بطور خلاصه در مورد اهمیت اقشار شرکت کننده در انقلاب و شعارهاشون اشاره کردیم
-به تعریف شرایط عینی پرداختیم
-و در پایان هم گفتیم که فرهنگ انقلاب چیه
اینها همش برای دسترسی به یک واژگان همگانی و یک دست است تا بتونیم پلههای بعدی رو روی اون بنا کنیم.
در شماره بعدی میخواهیم به این بپردازیم که در كنار« شرایط عینی» انقلاب،« شرایط ذهنی» چیست؟ آیا شرایط عینی انقلاب كه فراهم باشه دیگر قیامهای منجر به انقلاب خواهد شد و انقلاب را به پیروزی می رساندیا اینكه عوامل دیگری هم باید وجود داشته باشند؟ مثلا پدیده رهبری در یک انقلاب چه اهمیتی داره و چگونه صورت میگیره؟ هر کدام از عناصر یا اجزای آن بافت اجتماعی که به آن اشاره کردیم چه نقشی دارند؟ آیا انقلاب نوین ایران هم مثل انقلابهای تاریخی فرانسه، چین و روسیه یا حتی انقلاب سال ۵۷ است؟ چطور می شود ویژگیهای اون را شناسایی کرد؟ برای یافتن پاسخها منتظر شماره بعدی این مجموعه باشید…
ادامه دارد