در کوچه پس کوچههای زمستانی شهر چه خبر: در کوچه پس کوچههای شهر چه خبر، روایتی است از درد مردم بدون پوشاندن آن در زرورقهای تحلیل. حرف مردم همیشه تصویر کاملتری از جامعه به ما میدهد. وقتی درد عریان و ساده از زبان صاحبان درد بیان شود، تابلویی بینقض از جامعه در اختیار خواننده میگذارد. امروز به پای برخی از این دردهای بر زبان رانده مینشینیم:
بورس دستوری
بهزاد زهی از زاهدان: یکی از فامیلامون بنگاه املاک داره. میگفت الان در بنگاه خرید و فروش ملک تقریباً به صفر رسیده. اگه کسی خونه بخره باید یک خونه بفروشه تا یک خونه بخره.
الان اصلاً خونه گیر نمیاد. ارزانترین جای زاهدان مهرشهر (مسکن مهر) هست. کرایههاش پارسال چهارصد پونصد بود. الان زیر یک و دویست نیست. هم خونهها گرون شدن و هم مردم دست تنگتر شدن.
شاهین کرج سهامدار بورس: فعلاً از بورس حمایت کردن تا تجمعات اعتراضی تموم بشه. معلومه حسابی ترسیدن. معلوم شده که توی بورس همه چیز دستوریه. حالا گفتن شاخص را ببرین بالا. ما که کشیدیم بیرون.
سامان تهران سهامدار بورس: حالا شاخص بورس را کشیدن بالا. تجمع شکل نمیگیره. وقتی سهامداران میبینن هر روز شاخص میره بالا شاخکهای مردم تکون میخوره که بورس خوب شده. در حالی که بجز چند سهم شاخص ساز بیشتر سهمهای دیگه در منفی هستند…
احتمال میدم این روند مثبت تا یه مدتی ادامه داشته باشه. الان تجمع نمیشه بخاطر اینکه مردم میترسن با تجمع دوباره وضع خراب بشه! البته این مثبت کردن بورس دستوری هست.
همه چیز سر ما خراب میشود!
محمد تهران کارگر پاکبان مترو: خیلی شرایط رو برای همه ما سخت کردن. تمام زحمت نظافت ایستگاهها و تمام کارهای سخت برای ما بچههای خدماته. ولی برای حقوق دادن هیچ کس به فکر ما نیست. همگی مستأجر، متأهل. بخدا شرمنده زن و بچه شدیم. تو رو خدا به داد ما برسید! چه گناهی کردیم که پاکبان شدیم.
رامین تهران: گشتهای هایلوکس سپاه توی تهران زیاده شده. از ساعت ۸ شب تا خود صبح. هایلوکسهایی که به رنگ لباس سپاه رنگآمیزی شده. سمت میدان ونک تا تجریش- ولیعصر. ایست بازرسی نیست. مثل خودروهای پلیس در خیابان گشت میزنن و آدمهای شبیه داعشیها با ریشهای بلند و اسلحهدار توش سوار هستن.
حسین نیشابور دانشجو: انتخابات مجلس یادمه. رفیقام از ترس سربازی رفتن رأی دادند. چارهیی هم نبود. من دوره راهنمایی جلسات بسیج میرفتم. ولی خیلی رک بودم. من فکر میکردم خمینی و بقیه اون آدمای حکومت، انسانهای خوبین. دلم پاک بود تا رفتم اونجا توی بسیج یه چیزایی دیدم. تو جلسه بسیج حرفمو گفتم. بعد که اومدم دانشگاه فهمیدم چه بلایی سرم اومده. داستانهایی برام ساختن که از زندگی بیزارم کردن.
تیمور راننده بجنورد: اینجامثل بقیه شهرها روغن نیست. تخم مرغ کمیابه. همه خسته از زندگی. اینجا ایران است. فقط باید بدویی عقب نمونی. عقب بمونی له میشی. خروج از مرز هم شده ممر درآمد. عجب! به کجا رسیدیم.
نجنبی عقب میمونی !
مصطفی تبریز: خاموشی در خیابانهای باغبان و نواب تبریز. در خیابان باغبان از ساعت ۱۲۳۰شب برق معابر قطع شد. خیابان نواب تا صبح ساعت 6 قطع بود. مشکل این است که در تاریکی سگهای ولگرد را نمیبینیم. بسیاری مواقع سگها به سمت شهروندان حمله میکنند و احتمال افزایش تصادفات و دزدیها و… هم که به جای خود. اینها هم از نتایج سحره.
نگار سمنان خبرنگار: آقای قالیباف! خدا ازت نگذره. ما به اعتماد دولت و شما در بورس سرمایهگذاری کردیم امیدوارم در همین دنیا جواب کثافتکاریها رو بدی.
توکل تهران سهامدار: فقط تو رو خدا بگو ملت با خودشان حداقل به جای تخم مرغ سنگ بیارن. تا شیشهها رو بشکنین بعد اعتراض اساسی شروع خواهد شد
جعفر تبریز مغازهدار: این روزا یه خورده گرفتارم. حقیقتاً من طبق روال عادی بازار دو سال پیش یه مغازه خریدم. بازار هم که خوب بود. رفتم زیر قرض ۸۰۰میلیونی. گفتم انشالله تا دو سال پرداخت کرده و نفس راحت میکشم .اما غافل از اینکه بازارمون یهویی افت کرده. والانم اصلاً رو به بهبودی نیست. این وضعیت افسردهمون کرده. خدا ازشون نگذره.
در کوچه پس کوچههای زمستانی شهر چه خبر؟