شش ماه قیام ؛ دستاوردها و چشم اندازها – قسمت دوم
اکنون در هفتمین ماه قیام سراسری مردم ایران علیه ولایت فقیه قرار داریم. اکنون که به روزهای نخست خیزش مردم نگاه میکنیم، با اشراف بیشتری میتوانیم ضعفها و قوتهایمان را درمسیر پیموده شده ارزیابی کنیم و آن را به مثابه چراغی فرا راه پیمودن بقیه مسیر کنیم.
در فاز یا مرحله نخست قیام یک ضعف برجسته بود:
– مرزبندی بین جبهه خلق و ضد خلق به صورت کامل روشن نبود و به نقطه بلوغ خود نرسیده بود به همین اعتبار لاشخورهای ارتجاعی و استعماری با ویروس سلطنت به جان قیام افتاده و مبلغ راه حلهای سازشکارانه و خشونت پرهیزی و بیهزینگی شدند و روی عنصر سازمان یافتگی و آتش یعنی مقاومت سازمانیافته خاک پاشیدند و نگذاشتند؛ قیام آن طوری که باید به صورت کامل تحت هدایت و رهبری یک مقاومت اصیل همه حرف در برابر رژیم را بزند و رژیم را با شتاب به سمت سرنگونی ببرد.
چرا قیام مردم ایران خاموش نشد؟!
دستاوردهای قیام بعد از شش ماه چه بود؟
دستاوردهای اصلی بعد از شش ماه را میتوان اینگونه برشمرد؛
1. شکستن «طلسم ناباوری» به سرنگونی در مردم و ایجاد باور و ایمان به توان خود برای سرنگونی و در نتیجه شاهد ریختن ترس در جامعه بودیم.
2. بازگشت ناپذیری رژیم و مردم و مقاومت به قبل از قیام (شهریور1401)
3. بلوغ مرزبندیهای سیاسی ـ استراتژیکی در مسیر سرنگونی و تفکیک جبهه خلق از جبهه ضد خلق
4. عبور «جامعه جهانی» از یک رژیم ماندگار به رژیم ناپایدار و در موقعیت سرنگونی
5. تثبیت زنان به عنوان نیروی جلودار و موتور قیام و یک ضربه به اندیشه مردسالار در ذهنیت اجتماعی مردم ایران و جهان.
6. تعادل پایدار سازمان رزم کانونهای شورشی به مثابه بازوی رزمی قیام و ارتقای کمی و کیفیت عملیات آتش و حفظ استمرار آن7. پرده برداری از بازی استعماری و ارتجاعی با کارت سلطنت و ورود مقاومت و جامعه به یک نبرد سیاسی-استراتژیکی برای حذف مانع و راه بند قیام و تخته کردن دکان بازگشت به دیکتاتوری سلطنتی.
نتیجه گیری
با این اوصاف مهمترین دستاورد شش ماهه قیام را باید در بلوغ مرزبندیهای سیاسی و استراتژیکی و جداسازی مرز بین جبهه خلق و ضدخلق و مبارزه اجتماعی با ویروس تفرقه و سلطنت دید. چرا که وقتی این ویروس به کنار برود؛ بی تردید ما شاهد انفجار عظیم پتانسیل انقلابی جامعه در مشی و خط «قهر و آتش» در برابر خط انحرافی «جنبش مدنی» و «خشونت پرهیز» خواهیم بود.
راه کارهای رژیم برای مقابله با قیام چیست؟
در حال حاضر چه در درون و چه در بیرون حکومت؛ کمتر کسی را میتوان یافت که سرنگونی رژیم را در محاسبات خودش وارد نکرده باشد. همه طرف حسابهای دعوا به آن فکر میکنند. در درون حکومت نیز این مساله مطرح بوده ولی برای مقابله با آن خطوط متفاوتی وجود دارد. دیدگاههای متفاوت باندهای قدرت درون حکومت در مورد قیام:
1. باند غالب (خامنهای): در باند غالب و حاکم (وابسته به خامنهای) دو طیف وجود دارد؛ دسته اول؛ معتقدند که تنها با استمرار سرکوب به ویژه سرکوب زنان امکان عبور از این قیام و حفظ نظام برای یک مرحله دیگر وجود دارد و دسته دوم که اکثریت باند حاکم را در بر میگیرد؛ معتقد هستند که تمامی عوامل خیزش مجدد قیام وجود دارد؛ لذا معتقد هستند که نباید فریب فضای بالنسبه آرام شده این مرحله از قیام را بخوریم
2. باند اصلاحات: این باند؛ معتقد است که رژیم سه مرحله از چهار مرحله کلاسیک سرنگونی را طی کرده و تنها فروپاشی ساختارهای حکومتی باقی مانده که آن هم در حال ریزش است.
این باند میگوید که انقلاب از پایین؛ آخرین مراحل پیشروی خود را طی میکند و اساسا کار از کار گذشته است.
ولی اگر شانس بسیار اندکی برای حفظ حکومت باقی مانده باشد؛ تنها با «انقلاب در بالای نظام» امکان پذیر است؛ یعنی اینکه خامنهای قبول کند که از تخت سلطنت ولایت فقیه پایین بیاید! و بخشی از قدرت را به باند اصلاحات برای مهار اوضاع تفویض کند!
تا این نقطه؛ خامنهای نه حاضر به کوتاه آمدن از قدرت است و نه از سرکوب دست بر میدارد؛ بنابراین باز هم اثبات میشود که جز راه حل مقاومت و آتش و قهر سازمان یافته؛ هیچ راه دیگری برای سرنگونی این نظام وجود ندارد…
ادامه دارد