روز ۱۸ آبان ۱۴۰۱ گزمههای خامنهای به سمت سام بیرانوند (سپهر) که در حال شعار نویسی بود شلیک کردند و او را مجروح کردند. پاسداران وحشی سپس خود را به او رساندند و رگ گردن سام بیرانوند را بریدند و جنازهاش را دزدیدند و مخفیانه دفن کردند.
مردم و جوانان دلیر خرمآباد روز جمعه ۲۰ آبان ۱۴۰۱ بزرگداشت سام بیرانوند را با شکوه خاصی برگزار کردند و مراسم تشییع جنازه نمادین برای او برگزار کردند .
مراسم تشییع جنازه نمادین سام بیرانوند در روستای ده سفید با حضور جمع کثیری از مردم خرمآباد برگزار شد. مردم شعار میدادند: «مرگ بر خامنهای»، «میکشم، میکشم آنکه برادرم کشت»، مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر سپاهی.
مردم همچنین فریاد می زدند: پاسداران گلوی سام بیرانوند مجروح را بریدند، سپس جسد او را ربودند و مخفیانه به خاک سپردند.
در همین حال نیروهای سرکوبگر به سمت مردم گاز اشکآور شلیک کردند.
آن چه که در پی میآید دلنوشته یکی از هموطنان روزنامهنگار است در سوگ سام بیرانوند.
بیشتر بخوانید
اعتراف سپاه به شکست خط سرکوب!
دلنوشتهای برای سام بیرانوند
«تن تیر خوردهی سام عزیز هم مهمان خاک سرد شد.
مشام سام هم به خاک بو زد.
نام سام به قبرستان ده سفید بذر شرف و شهامت پاشید.
خاک لرستان شیر جوان زخمی را در بغل گرفت و بوسید.
مرگ بی مویهی سام بیرانوند همچون نیکا شاکرمی خاموش در خاک خرامید
دلم هم برای سام همچون نیکا لرزید و رنجید.
سام عزیز فرزند لر و افتخار ایران همچون نیکا دیگر قهرمان لر حماسهای جاودانه و شجاعانه آفرید و رخت خونین خود را بر پیشانی تاریخ آزادی ایران آویزان کرد.
بلوطهای زاگرس و لرستان از خون فرزندان لر رخت سرخ بر تن نمودند.
باز هم از شَلالهی آبشارهای لرستان خون جاری شد.
ای داد و بیداد و هی و هی و هی که مرگ حماسی و بدون دایه دایه برای شیر شجاع جوان لر رقم خورد.
سام عزیز قبل از رفتن به خیابان و شعار نوشتن بر دیوار در اینستاگرام عزم و اقدام خود را شجاعانه اعلام کرده بود.
سام سر پر شور، دل عاشق و صدای پر صدایی که مرگش بیصدا در خاک خفت و خوابید.
سام سربلند، سام سرافراز، سام عزیز که جان شیرین خود را سپر بلای ملت در بند نمود.
سام شیرین کلام، سام شجاع، سام جوان، سام آگاه، سام زیبا، سام با شهامت که حیات ناپاک استبداد را با خون خود شست و از شط سرخ شرف و شرافت با شهامت و افتخار عبور داد و به سینهی خاک پاک و پر افتخار لرستان، تن تیر خورده و زخمیاش بیدوا و مداوا آرام و مأوی گرفت.
وجود حماسه ساز سام بیرانوند
سام عزیز نمیدانم و میدانم که چگونه برایت بسرایم و بخوانم و بنویسم که شایسته وجود حماسه ساز نقش آفرینیات باشد. اما روح بلند و به آسمان و افلاک پر کشیدهات حتما از حال و احوالم با خبر است که در چه شرایطی و در چه شبی و با چه حالی دارم برایت مینویسم.
سام عزیز و با شعور میدانی و میفهمی با وضعیتی که دارم نباید هیچ اقدام و احساس وظیفهای بکنم اما خون تو، عزم تو و شرف و شهامت تو و مرگ خونین تو در خونم به جوش آمده است و بر همه رنجها و مخالفتها برای نوشتن پیروز شده است که کمترین کار و زحمت رنج آور را در قبال عظمت قابل ستودنی تو انجام بدهم.
افسوس سرمای نیمه شب که هیچ، اخطار پی در پی صاحب رستوران که با ده جور خواهش و ترفند و خنده و شوخی اجازهی چند دقیقه وقت برای شارژ موبایل را از او گرفته ام و ده ها مشکل رنج آور دیگر مانع از آن است که آنگونه تو و حماسهی انقلابی و مبارزاتیات شایسته آن است به قلم آورم و به قلم کشانم.
سام عزیز ! برادر با غیرت و با شرفم، بردارِ جان به کفِ دست نهاده و به رقص آمده در پیشگاه مرگ حیات بخش آزادی، عذر موجه و قصور بیتقصیرم را بپذیر که در این وقت از شب و در این رنج و عذاب تحمیل شده و اجباری نه میتوانم تیر دردها و زخمهای تن تیر و گلوله خورده ات را به مویه بکشم و نه آن همه شجاعت و حماسه و شعور و آگاهی و آزادگی و معصومیتات را.
سام بیرانوند؛ حماسه و شعور و آگاهی
سام عزیز میدانی و میفهمی دستم به گوشی، زبانم به سخن گفتن با صاحب برق اینجا و دلم در پیش تو و ده سفید و اقوام زنده و مرده در آنجا و ذهن و اندیشه و احساسم در محضر و میدان و آرمان و حماسه تو مشغول و همراه و همدل است تا کمترین وظیفه را در قبال سختترین و با عظمتترین و حماسیترین کار تو که با قیمت جانت تمام شد را انجام بدهم.
سام عزیز نمیدانم زنان ایل چه گفتند و چه خواندند بر سر مزار و مرگ حماسه سازت؟
ای کاش نه محلی و مکانی آرام و عاری از دردسر که مجالی و فرصتی بیشتر میداشتم تا بهتر و زیباتر و حماسیتر و احساسیتر و شایسته تر از آنچه که میخواستی و میبودی برایت بیاندیشم و بسرایم و بخوانم و بنویسم.
اما چه کنم که فاقد و فقیر هر گونه مجال و امکان و فرصتی برای این کار هستم و همین مقدار ناقابل و ناچیز را هم از آن شور و شرف و شهامت و دلیری و شهادت سیاوش گونهی تو گرفتم و به پیشگاه جان به جان آفرینت تقدیم مینمایم و به پاس احترامت عنوان همیشگی نوشتههایم که در صدر قرار میگیرد به ذیل قرارش میدهم
سی و ششمین نوشتهام در فضای باز و آزاد و بی پناه و سرپناه
عباس دالوند روزنامهنگار
آبانماه ۱۴۰۱
❊ مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است.