دیدار رئیسی یادآور داستان صوفی و خرش
حکایت میکنند که یکی از صوفیان ِمسافر شبی به خانقاهی رسید، فورا خر خود را به طویله برد و در آخور بست و مقداری آب و علف به او داد و خود وارد مجلس صوفیان شد.
صوفیان فقیر که روزها گرسنگی کشیده بودند و هیچ چیز در خانقاه نبود که بفروشند و با آن نان و خورشی سازند، از ناچاری خر صوفی را بردند و فروختند و با پولش طعام های رنگارنگ تهیه کردند و خوردند و از شادی به پا خواستند و سماع گرمی کردند.
صوفی مسافر هم جذب آن مجلس شادمانه شد و به سماع ایستاد؛ ابتدا با ذکرهای اصلی خانقاه سماع می کردند ولی در آخر کار:
چون سماع آمد ز اول تا کران… مطرب آغازید یک ضرب ِگران
خر برفت و خر برفت آغاز کرد… زین حرارت جمله را انباز کرد
این صوفی ِمسافر بی خبر هم با آنها میگفت: «خر برفت و خر برفت!»
بامداد فرا رسید؛ صوفی به طویله رفت، ولی از خرش خبری نبود. پنداشت که خادم خر را بیرون برده تا آبش دهد، منتظر ماند تا خادم آمد، ولی خر همراه او نبود. دربارهی خرش پرسید. خادم گفت: «چرا خودت را به نادانی میزنی، از ریش سفید خودت خجالت نمیکشی؟» مگر دیشب در سماع نمیخواندی که خر برفت و خر برفت!
حالا ظاهرا رئیسی صدای مردم در اعتراضات را نشنیده یا خودش را به نشنیدن میزند که فریاد میزدند؛ «اصلاح طلب اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا». [بازار بورس رئیسی و داستان موشی که مهار شتر میکشید (طنز سیاسی)]
رئیسی در دیدار اخیر خود با مدیران رسانه های اصلاح طلب و باند مغلوب تلاش کرد که خود را در میان آنها، مشتاق شنیدن و استفاده از نظرات و ایده های آنها نشان دهد.
تلاش رئیسی در مقطعی از زمان صورت میگیرد که چند روز بیشتر به باز شدن کارنامه سیاه و ورشکسته ۱۰۰ روزه رئیسی باقی نمانده و با این هدف او از رسانه ها میخواهد که دست کم دولت را نزنند و به او کمتر انتقاد کنند تا کارها پیش برود و در واقع باجی به اصلاح طلبان بدهد. اصلاح طلبان هم که بی رمق و در هم شکسته هستند بدنبال چندرغازی برای بقای خود هستند. آنها در جهت بالابردن تضمین تداوم کار رسانهای و کاستن از فشارهای احتمالی تلاش میکردند او را وارد این معرکه کنند.
رئیسی بیهوده تلاش میکند به اصلاح طلبان درهم شکسته باجی دهد که آنها برعلیه او ننویسند در حالی که آنها دیگر خودشان رمقی ندارند و بدنبال سوراخ موشی برای خود هستند.