نگاهی به صحنه سیاسی اجتماعی امروز ایران (۳)
به قلم عبدالرحمن گورکی مهابادی، نویسنده و تحلیلگر سیاسی
در شرایط کنونی که دیکتاتوری حاکم بر ایران از روند شتابان سرنگونیاش به دست مردم و مقاومت ایران به وحشت افتاده، برای به انحراف کشانیدن مسیر حرکت قیامهای مردمی به تاکتیکی متوسل شده که برای پیشبرد آن، پسماندههای دیکتاتوری شاه هم به بازی گرفته و رسانههای معلومالحالی را هم در این رابطه، برای تحت پوشش قرار دادن آن به بازارگرمی واداشته است.
در چنین وضعیتی این سوال مطرح میشود که چه باید کرد؟ آیا این تاکتیک ارتجاعی و استعماری به نفع دیکتاتوری حاکم به ثمر خواهد نشست؟ آیا مردم ایران به دیکتاتوری تن خواهند داد؟ آیا مقاومت مردم ایران به حاشیه رانده خواهد شد؟ و بسیاری سوالات دیگر از این قبیل.
اصل ماجرا!
با گسترش قیامها در ایران سرنگونی رژیم شتاب بیشتری به خود گرفته و این امر باعث وحشت روزافزون سران رژیم شده است.
علی خامنهای و رژیم دستنشاندهاش به ریاست ابراهیم رئیسی که خود از منفورترین چهرههای تاریخ ایران است، چاره را در این دیدهاند که با نفوذ در صفوف قیامکنندگان و در پوش معترضین، «شعارهای انحرافی» مطرح کنند تا برخواسته اصلی مردم ایران، یعنی سرنگونی رژیم آخوندی سرپوش بگذارند.
سران رژیم از نفرت مردم نسبت به دیکتاتوری سابق مطلع هستند. به همین دلیل میخواهند با طرح شعار «رضاشاه روحت شاد» در صفوف قیامکنندگان، اولا وانمود کنند که در صحنه سیاسی اجتماعی امروز ایران «آلترناتیو»ی وجود ندارد. ثانیا فرزندان مردم ایران کشتار و قیامهای مردمی را تحت عنوان «سلطنتطلب» سرکوب و ثالثا خود را یک رژیم مشروع جلوه دهد!
سرنگونی دیکتاتوری در ایران!
سرنگونی این رژیم اگرچه یک شعار و خواسته جدید نیست، اما به علت قیامهای پیدرپی در چند سال اخیر تبدیل به «صورت مسئله اصلی» جامعه ایران شده که خود برآیند شکستهای پی در پی رژیم در صحنه داخلی و بینالملی و همچنین گسترش حضور و فعالیتهای یکانهای مقاومت در ایران میباشد. برآیندی که شکلگیری قیامها و اعتراضات مردمی در چند سال گذشته، آن هم به صورت «پیوسته و گسترده» حاصل آن بوده است.
به عبارت دیگر، این وضعیت فیالبداهه و بدون سابقه نبوده و مقاومت ایران در چهار دهه گذشته، همواره روی خط سرنگونی این رژیم بوده و طرحها و پروژههای دروغین این رژیم از جمله «اصلاحطلبی» و «تمدنگرایی» و «اعتدالگرایی» و … را به شکست کشانیده و برای محقق کردن سرنگونی «حاکمیت دزدان و جانیان» در ایران قیمت گزاف داده و اکنون میبینیم که به «نقطه ثمر دهی» رسیده است.
ثمره و پیشرفتهایی که ولی فقیه حاکم را بر آن داشته تا رژیمش را منقبض و ابراهیم رئیسی را برای کشتار و غارتگری هرچه بیشتر به جامعه تحمیل نماید!
البته تلاشهای ابتر ولی فقیه حاکم، برای خلاصی از تهاجمات «یگانه آلترناتیو دمکراتیک» که بارها خودش آدرس آن را به جهانیان داده، «شورای ملی مقاومت ایران»، بدون هماهنگی مماشاتگران غربی نبوده است. آنها همواره در شکل «امدادگران غیبی» برای از بینبردن یا بیاعتبارکردن «آلترناتیو واقعی» و جایگزین کردن آلترناتیوتراشیهای کذایی به مدد رژیم آمدهاند که البته یکی پس از دیگری به شکست کشانیده شدهاند. زیرا که فاقد اعتبار و ریشه مردمی در جامعه ایران بودهاند.
به استناد انبوهی اسناد موجود، طرح شعارهای انحرافی در قیامهای مردمی، توسط وزارت اطلاعات رژیم آخوندی در داخل ایران صورت گرفته است. آنچه اکنون کسی در آن شک ندارد این است که «ولایت فقیه» و رژیمش، قدرت خود را به دست کسی نخواهند داد و هر سناریویی تحت عنوان اعتدال و گذار دمکراتیک و پروسه مسالمتآمیز و … سرابی بیش نبوده و نیست. وقتی روی هر کدام از سناریوها تعمیق و تحقیقی صورت میگیرد، مشخص میشود که سران این رژیم پشت آن بوده و هستند. زیرا که ولی فقیه، برای بقاء و حفظ رژیمش، همه گزینهها را فریبکارانه روی میز میگذارد!
«روند رو به قهر» قیامهای مردمی و بهکارگیری سلاح توسط مردم علیه حکومت آخوندی نیز همین واقعیت را نشان میدهد. آنها به این واقعیت رسیدهاند که باید برای دفاع از حقوق خود و برقراری یک حاکمیت ملی و مردمی سلاح برگیرند و کشور خود را از شاه و آخوند پاکسازی نمایند.
تلاشی بیهوده برای بقاء!
مقاومت ایران، مجاهدین خلق ایران، خلق قهرمان ایران، از روز اول نه جنگ خواسته و نه جنگ میخواهند. نه شروع کننده جنگ بودند و نه جنگ طلب. اما، وقتی رژیم دیکتاتور، به مثابه دشمن، جنگ را علیه مردم و فرزندان مردم شروع میکند، آنها میجنگند جنگیدنی!!
به همین دلیل، کانونهای شورشی مقاومت ایران در سراسر ایران، در خنثیسازی این توطئه کثیف وظیفه مضاعف دارند تا در صحنه، سرمنشاء و سردسته اینگونه شعارها را در نطفه خفه، و مرزبندی مردم و مقاومت ایران با رژیمهای دیکتاتوری شاه و شیخ را محفوظ نگه دارند!
این دو دیکتاتوری، در یک همنوایی و ادعای مشترک، مدعیاند که مقاومت مردم ایران «مشکل» کنونی جامعه ایران است. زیرا آنها بنا به طینت و جوهره وجودیشان، در ویژگی ذاتیشان، از مردم و فرزندان رشید آنها در مقاومت، سکوت و بردگی میطلبند تا بتوانند به غارت و چپاول اموال مردم ادامه دهند. آنها دنبال برقراری حاکمیتهای مطلقه هستند تا ایران را از آزادی و آزادیخواهی تهی سازند!
یک اشتباه محاسبه بزرگ !
اشتباه محاسبه ولی فقیه حاکم و پسماندههای رژیم شاه در این است که فکر میکنند میتوانند عقربههای تاریخ را به عقب برگردانند. غافل از اینکه وضعیت، دیگر هرگز به گذشته برنخواهد گشت و ایران دیگر مکانی امن و آرام برای دیکتاتوری نخواهد شد!
اخیرا و در تاریخ ۱۷خردادماه امسال آقای مسعود رجوی در ارتباط با پروژههای مطلوب نظام آخوندی در بحبوحه قیامهای مردمی، خطاب به بقایای شاه و شیخ گفتند: «ما نه بخشی از مشکل، بلکه تمامی مشکل بر سر راه ارتجاع و استعمار و مشخصاً دیکتاتوری و وابستگی هستیم».
آقای رجوی همچنین در تاریخ ۱۴بهمنماه ۱۴۰۰گفته بودند که سیاست «نه شاه، نه شیخ» تنها سیاست دمکراتیک و ملی و میهنی و انقلابی در شرایط تاریخی کنونی است و هر چیز غیر از این، همدستی با رژیم دیکتاتوری در ایران است. خامنهای و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و تبلیغاتی رژیم ولایت فقیه و اذنابش دجالانه مدعی هستند که رژیم آلترناتیوی ندارد و باید به همین که هست بسنده کرد و با آن کنار آمد.
این یک دروغ ضدتاریخی است و فرزندان ایران از هیچکس نمیپذیرند. پایان