چرا باید مقاومت کنیم؟
یکی از راهبردهای تجربه شده و موفق در قرن بیستم که این روزها در میان برخی از محافل سیاسی ایران هم بعنوان استراتژی برای تغییر نظام «ولایتفقیه» ارائه شده و تبلیغات زیادی روی آن میشود، استراتژی «به میدان آوردن عنصر اجتماعی» است.
از دو منظر میتوان به این استراتژی نگاه کرد. منظر اول با تظاهرات میلیونی عیناً مشابه انقلاب ضدسلطنتی. خارج از چارچوب مبارزه مسلحانه. مثل جنبش ضداستعماری هندوستان به رهبری ماهاتما گاندی و مبارزات سیاهان آمریکا به رهبری لوتر کینگ که به «نافرمانی مدنی» معروف شدند! (استراتژی چیست و چه کاربردی در مبارزه دارد؟)
منظر دوم هم چارچوبی که برخی به آن مبارزه مسلحانه تودهیی میگویند.
این روزها هم برخی هنوز در مقایسه با انقلاب ضدسلطنتی به دنبال چنین راهبردهایی هستند. بدون اینکه به خصوصیت ویژه رژیم شاه و تفاوت فاحش آن رژیم با حکومت خمینی توجه داشته باشند.
سوالات اساسی راهبردی
اما آیا چنین راهبردی «نافرمانی مدنی» برای به زیر کشیدن حکومت ولایتفقیه که خودش را نماینده خدا روی زمین معرفی میکند، اصلا واقعی است؟
راستی در کدام کشور و در کجای تاریخ میشود حکومتی را پیدا کرد که ظرف ۲۴ساعت ۱۵۰۰تن از مردم بیگناه خودش را کشته باشد. آن هم در روز روشن با شلیک سلاح گرم به سر تنها. تنها به خاطر شرکت در اعتراض به گرانی یک کالا و یا جنس عمومی، کشتار کند؟
آیا زیر حاکمیت چنین حکومتی میشود تودههای میلیونی مردم را به میدان کشاند؟ از آنان توقع داشت که به خیابان بیایند.
اگر پاسخ به این سوالات منفی است، پس با چه منطقی این خط و راهبرد را نفی میکنیم؟
با این پاسخ که مکانیزم حرکت تودة مردم در فضای باز سیاسی با فضای اختناق مطلق بسیار متفاوت است.
ورود وسیع تودههای مردم به صحنه سیاسی، تابع قانون تعادل قواست. ( سیاست چیست و چرا باید سیاسی بود؟)
درسها و تجارب از مبارزه با دو دیکتاتوری
دیکتاتوری سلطنتی بین سالهای ۴۲ تا ۵۵ با اولویت سرکوب پلیسی (ساواک) هرگونه حرکت مردمی را قفل کرده بود. راه ورود عنصر اجتماعی را عملا بسته بود. تنها زمانی حرکت وسیع مردم امکانپذیر شد که سایه سرکوب پلیسیِ ساواک برداشته شد. سایه سرکوب به دلیل سیاست حقوقبشر کارتر که از سال ۵۵ تحت عنوان «فضای باز سیاسی» توسط شاه به مورد اجرا درآمد، از روی جامعه برداشته شد. بدین طریق بود که عنصر اجتماعی امکان حرکت یافت.

براساس همین تجربه بود که خمینی در ۳۰خرداد۱۳۶۰ با به رگبار بستن تظاهرات مسالمتآمیز مردم را داده بود. سرکوبی که به شهادت رساندن بیش۵۰ تن از تظاهرکنندگان بیسلاح خاتمه یافت. همچنین اعدامهای دستجمعی که از همان شب در سراسر ایران آغاز شد و گاه تا ۵۰۰ تن در یک شب اعدامها تداوم داشتند. سرکوب تمام عیار و وحشیانه تا سال ۶۷ و قتلعام زندانیان سیاسی ادامه یافت. این فاکتها نشان داد که دیکتاتوری خمینی کوچکترین شکافی نمیپذیرد و به شیوه عریان کشتار و سرکوب میکند.

به همین دلیل روز ۳۰ خرداد۱۳۶۰ دیگر امکان تظاهرات و راهپیمایی وسیع مردمی در نظام «ولایتفقیه» از بین رفت!
و آیا همین تجربه در قیام دانشجویان در سال ۱۳۷۸ قیام ۱۳۸۸ قیام دیماه ۱۳۹۶ و بخصوص قیام آبان ۹۸ با ۱۵۰۰ شهید و ۱۲هزار دستگیری اثبات نشد!!
بله استراتژی و روش مبارزه برای آزادی را ما انتخاب نمیکنیم؛ بلکه دشمن به ما تحمیل میکند.