دانش انقلاب – شماره ۱۵
”جبهه خلق ” با شاخص ” سرنگونی” شناخته میشود، اما این « هدفمندی» لازمه اش اینستکه « نحوه» براندازی هم نشان داده شود. در شمارههای گذشته دیدیم، که « مرزبندی» جبهه خلق با جبهه ضد خلق یک اصل و زیر ساخت ضروری برای پیشبرد قیام و انقلاب است، ولی کافی نیست. شرط لازم برای این هدف، نشان دادن راهبرد عملی برای ”براندازی” است. امروز روی راهبرد جبهه خلق برای قیام و براندازی متمرکز میشویم.
ابتدا تعریف « راهبرد» که به عنوان « استراتژی» در فرهنگ جهانی مشهور هست و چگونگی تعیین آنرا بررسی میکنیم.
این واژه نه تنها در زمینه سیاست و مبارزه اجتماعی، بلکه در زمینه های مختلفی، مثل یک نقشه راه برای یک برنامه یا پروژه با هدف مشخص – بهمراه مراحلی که باید طی شود تا به هدف برسیم- را نشان میدهد. در مبارزات اجتماعی، راهبرد ( استراتژی)، از این جهت مهم است که نیروهای جبهه خلق، حول آن هم محور و همآهنگ میشوند و روشی برای دستیابی به هدف تعیین میشود.
در همین زمینه
آیا اشغال نظامی به دموکراسی میانجامد؟
قیام و براندازی چگونه به پیش می رود؟
نکته مهم در مورد « راهبرد» اینستکه: راهبرد تولید فکری یک یا چند مبارز یا انقلابی نیست، حتی نتیجه گیری از راهبرد انقلابهای پیروز هم نیست، بلکه راهبرد واقعی و صحیح، بطور مستقیم از «شرایط عینی» جامعه – یعنی از مرحله تکامل اجتماعی آن و براساس ماهیت و عملکرد نظام ستمگر حاکم مشتق میشود. نسخه از قبل نوشته شده یا الگویی قابل استفاده برای راهبرد مبارزه هر جامعه وجود ندارد. چون هر کشور تاریخچه، فرهنگ و شرایط خاص خودش را دارد و نمیشود مثلا انقلابی که در لهستان روی داد، را در سومالی هم پیاده کرد. پس نمى توان گفت كة چون در كشور ديگری با اين روش موفق شدند، در ايران هم با همين روش موفق خواهيم شد. مثلاً نمیتوان گفت چون در هند با روش گاندي موفق شدند، در ايران هم با همين روش موفق خواهم شد.
پس ما به سبک گاندی، در ایران راهپیمایی نمک راه بندازیم. چون ما نمیتوانیم به پیروزی نهضت ضداستعماری در هند، نگاه سطحی و بدون تحقیق جامعهشناسانه بیندازیم و نتیجهگیری کنیم که در ایران با همان الگو میشود رژیم خامنهای را ساقط کرد. یا با نگاه به پیروزی جنبش ضد آپارتاید، با استفاده گزینشی از روند مبارزه پیچیده و چند مرحلهای کنگره ملی آفریقا، نتیجه مورد نظر خودمان را بیرون بکشیم.
معروف است که : راهبرد براندازی هر رژیمی را خود آن رژیم، مشخص میکند. اگر با زبان گلوله واعدام وشکنجه ودستگیری با مخالفان سیاسیاش صحبت میکند، روشن است که تنها گفتمان- تنها راهبرد- با چنین نظامی، فقط آتش است.
در روز ۲۹ اردیبهشت سه زندانی قیام صالح میرهاشمی، مجید کاظمی و سعید یعقوبی بدستور خامنهای اعدام شدند، مردم بعد از آن در مناطق مختلف تهران، کرج ، اصفهان و زاهدان چه شعارهایی دادند؟ آنها شعار دادند که « این آخرین پیامه اعدام کنی قیامه، برادر شهیدم خونتو پس میگیرم، وای به روزی که مسلح شویم؛ خامنهای ضحاک، میکشیمت زیر خاک. ما آمدیم دوباره، خیزش ادامه داره؛ تا ديكتاتور رو كاره قيام ادامه داره ». این شعارها که صدای جوانان ایران است، چه راهبردی را نشان میدهند؟
راهبرد برخاسته از شرایط عینی
راهبر این اساس، راهبرد برخاسته از « شرایط عینی» برای تغییر بنیادی جامعه امروز ایران، با در نظر گرفتن ماهیت رژیم که یک دیکتاتوری نظامی پلیسی هست، ویژگیهای زیر را دارد:
این راهبرد هیچ شباهتی به آنچه که اصلاحاتی ها مطرح میکنند مانند رفراندوم، یا نافرمانی مدنی و شکلهای مختلف حرکتهای مسالمت آمیز ندارد که در اساس دنبال حفظ نظام حاکم هستند.
با توجه به اختناق و حکومت اعدامی ، این راهبرد نمی تواند روی شکلگیری تظاهرات میلیونی برای سرنگونی حساب کند. چنین تحولی بطور قانونمند صورت نمیگیرد.
این راهبرد، تا زمانیکه استبداد دینی حاکم است ،نمیتواند روی فرو ریختن دیوار اختناق و ایجاد فضای باز سیاسی مانند دوره پایانی سلطنت زمان شاه – که بخاطر وابسته بودنش، ازغرب فشارپذیر بود- حساب کند. رژیم آخوندی تا آخرین روز حاکمیت اش به اعدام و جنایت ادامه خواهد داد.
و بالاخره براندازی به صورت خود بخودی و بدون سازمان یافتگی در استبداد مطلق کنونی، نمیتواند عملی شود بلکه راهبردی میخواهد که به این الزامها جواب دهد.
قیام ۱۴۰۱ به صورتی انکارناپذیری چشم انداز سرنگونی رژیم را در برابر چشم قرار داد، در نتیجه « راهبرد واقعی برای براندازی »، این ویژگیهای به اثبات رسیده را دارد:
یکم. با موج جدید قیامهای گسترده اجتماعی از ۱۳۹۶ ، رژیم در بن بست کامل قرار گرفته یعنی بخاطر خطر دائمی و هر لحظه شعله ور شدن قیام نمیتواند به هیچ راه حل واقعی برای بحرانهای لاعلاجش تن بدهد، چون باعث خواهد شد که با بروز قیامها ، مسیر سرنگونی بیشتر هموار شود. در نتیجه هیچ چاره چویی و راه حل داخلی و بین المللی برای بیرون آمدن از این بن بست ندارد.
دوم. هرچند رژیم در قیامهای بزرگ مانند ۹۶ و ۹۸ و ۴۰۱ سرنگون نشد .اما بطور کیفی ضعیف، تر شد… چرا؟ چون مطلقا نمیتواند به تعادل قبل از شهریور ۴۰۱ برگردد ، شعار مرگ برخامنه ای و خامنه ای ضحاک میکشمیت زیر خاک….. فراگیر شده است، آبروی بین المللی وجهانی رژیم از بین رفته است و با ریزش بدنه اش روبرو است
سوم. به اثبات رسید” شرایط عینی” در حال جوشش است. چرا؟ چون حتی کشتار و اعدام و موج دستگیریها هم نمیتواند مانع قیامهای بعدی بشود.
چهارم . به اثبات رسید که قیام حتی اگر موقتا با سرکوب خونین مهار شود اما بسرعت از جای دیگری بیرون میزند و رادیکالتر میشود. مکانیزم ( کی،کجا، چطور و بر سر چه موضوعی…..) را نمیتوان از قبل پیش بینی کرد. اما وقتی آتش زیر خاکستر است و بطور کامل خاموش نشده ، قانونمندی اش اینست که با وزیدن باد امکان شعله ور شدن وجود دارد. این یعنی زمینه گسترش قیام و تعمیق آن و دلیل رادیکالیزهتر شدنش وجود دارد.
راهبرد واقعی برای « قیام و براندازی» با عناصر بنیادی و زیر ساختی زیر شناخته میشود:
- شرایط عینی جوشان است
- – رژیم برون رفت استراتژیک ندارد
- – امکان بازگشت به تعادل پیشین وجود ندارد
اینها نتیجه میدهد که حتما قیام از جای دیگر شعله خواهد کشید.
بنابراین « راهبرد قیام و براندازی» برآمده از واقعیتهای جامعه و پاسخی است که کاملا قانونمند و علمی منطبق و بر ماهیت و عملکرد استبداد دینی حاکم است.
اما این نقشه راه «قیام تا براندازی»، چگونه « اجرایی» میشود؟ چه مراحلی را طی میکند؟ چه الزاماتی داره؟
برای پاسخ به این پرسشها در شماره بعدی « دانش انقلاب» به آن خواهیم پرداخت.