حکومت فامیلی، تبعیض، چپاول سرمایه مردم، رشد طبقه تنپرور
طبقه نوکیسه پدیده حاصل از یک اقتصاد بیمار است. حسین راغفر، استاد اقتصاد روز شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ در اظهارتی گفته بود که باید دید چه کسانی با چه هدفی مانع از اصلاحات اقتصادی میشوند. به نظر من مهمترین مانعی که برای «اصلاحات» وجود دارد، وجود «یک طبقه الیگارش» است که در «درون قدرت» حضور و نفوذ دارد و از طریق شبکه روابط خود، «ثروتهای کلان» را به دست آورده و اندوختهاند.
اشاره این اقتصاددان به طبقه نوکیسه و تازه به دوران رسیده است که از طریق آویزان شدن به منابع قدرت، ثروتهای نجومی به دست آورده و به پدیدهای ضد تولید در حکومت ولایتفقیه تبدیل شده است؛ حکومتی که پیوندهای عمیقی با این طبقه دارد و همواره حامیاش بوده است.
جایگاه طبقه نوکیسه در حکومت ولایتفقیه
اقتصاد رانتی ایران طی چهار دهه گذشته مانند یک ماشین تولید طبقه نوکیسه و تنپرور عمل کرده است. درآمدهای نفتی و گازی نیز سوخت این ماشین بوده تا هیچگاه از حرکت نایستد. این ماشین در حالی عده زیادی را به داخل «شبکه خودیها» کشانده است که آنها هیچگاه فکرش را هم نمیکردند بدون زحمت به چنین رفاه و آسایشی دست یابند؛ اما به لطف استقرار جمهوری اسلامی و سلطه این نظام بر سرنوشت و مال مردم، طبقهای به وجود آمد که بدون کوچکترین اثری در افزایش تولید ناخالص داخلی، به ثروتهای هنگفتی رسید.
تنپرورانی که استفاده از رانتهای حکومتی و دولتی را حق خود میدانند و مانند کَنه به جان و مال مردم چسبیدهاند، نمایندگان «طبقه تنآسا» هستند. اگر از دیدگاه کارل مارکس طبقههای اجتماعی را تفکیک کنیم، این طبقه بر اساس داراییاش در دسته بورژوا و خردهبورژواهایی قرار میگیرند که مصرفگرا و ضد تولید هستند. تن پروران تازه به دوران رسیده در جمهوری اسلامی حاصل وجود رابطهها و نبود ضابطهها هستند که دستاوردهای مالی نامشروع باعث افزایش نفوذشان در محلهای توزیع رانت شده است.
طبقه نوکیسه از چه کسانی تشکیل شده است؟
توریستن وبلن، بنیانگذار مکتب نهادگرایی در اقتصاد، با ظرافت خاصی ابعاد طبقه تنپرور را به تصویر کشیده و در کتاب «طبقه تنآسا» گفته است که نمایندگان این طبقه نه با تولید، بلکه با لِه کردن چرخهای تولید توانستهاند به درجه بالایی از نوکیسگی دست یابند. حکومت رانتیری ایران نیز با توزیع درآمدهای نفتی در شبکه خودیها، زمینه تولد طبقهای را فراهم کرد که همه نمایندگان آن در فعالیتهای غیرمولد مشغول هستند.
اغلب سفتهبازان بازار ارز، سکه، بورس، سرمایهگذاران بانکی و بهویژه واردکنندگان کالاهای خارجی در قالب این طبقه قرار میگیرند. اینها همان کسانی هستند که به کمک سیاستهای مخرب جمهوری اسلامی، اقتصاد ایران را دچار رکود کردهاند. این طبقه تنپرور و ضد تولید یا طبقه نوکیسه به دلیل نوع رفتارهای ناهنجار اقتصادی، باعث تضعیف طبقه متوسط و خلق طبقههای ضعیف میشوند. همچنان که در پایان دوره هشتساله محمود احمدینژاد طبقه متوسط در ایران آسیب بزرگی دید ولی طبقه نوکیسه، ضد تولید قدرتمندتر از گذشته شد و به تعداد نمایندگان خود نیز افزود.
درهمین رابطه؛

طبقه نوکیسه و درآمدهای بادآورده دلاری
سالهای ۸۴ تا ۹۲ و ۹۷ تا ۹۹ بهترین دوران طبقه تنآسا یا طبقه نوکیسه در ایران بود. طی سالهای ۸۴ تا ۹۲ دولتی بیقیدوبند بر سپهر سیاسی ایران حاکم بوده که در رأس آن یک رئیسجمهور پوپولیست قرار داشت. طی این هشت سال قیمت نفت به بالاترین حد خود رسید؛ بهگونهای که در این دوره ۷۰۰ میلیارد دلار حاصل از فروش نفت وارد اقتصاد ایران شد؛ اما این درآمدها به جای اینکه صرف تقویت بنیانهای صنعت و تولید شود، در شبکه خودیها توزیع شد تا طبقه تنپرور به زرقوبرق زندگی خود بیفزاید.
آمارها گویای این هستند که در دوران محمود احمدینژاد بیش از ۵۱۱ میلیارد دلار کالاهای خارجی وارد کشور شده است. این رقم معادل نیمی از ارزش کل وارداتی است که در طول عمر جمهوری اسلامی انجام گرفته. در این دوره هشتساله شاهد یک چرخش در نظام اقتصادی ایران هستیم که حاصل آن رفتن عده زیادی به زیر خط فقر و افزایش طبقه نوکیسه است.
بینظمیهای اقتصادی در این مدت که نمونه بارز آن چاپ بیرویه اسکناس، ریختوپاشهای دلاری و ایجاد تورم ۴۰ درصدی است، کمک فراوانی به قدرتمندتر شدن تنپروران کرد. در این میان، بیشترین نفع را طبقه غیرمولدِ وابسته به حکومت برد که بسیاری از نمایندگان این طبقه با استفاده از رانت واردات، ۵۰ درصد از بازار واردات ایران را به کالاهای مصرفی چینی سپردند.
تأثیر مخرب طبقه نوکیسه بر جامعه
طبقه تنپرور در ایران علاوه بر تبعات منفی اقتصادی، جامعه را نیز تحت تأثیر منفی خود قرار میدهد. این طبقه با مصرفهای تظاهری و بیدلیل، استاندارهای جدیدی را در بین دیگر طبقات رواج میدهد که سنخیتی با شرایط این طبقات ندارد؛ برای مثال، نمایندگان طبقه تنپرور با آمدن هر مدل جدیدی از خودرو یا گوشی موبایل در بازار آن را میخرد و در فضای مجازی و حقیقی این رفتار را به تدریج به یک ارزش تبدیل میکند.
دیگر طبقات اجتماعی نیز سعی در تقلید این رفتار میکنند؛ اما عدم تقلید این رفتار به دلیل ناتوانی مالی سبب فشار روحی و روانی در فرد میشود و درصورتیکه نتواند از این ارزش واهی پیروی کند، خود را همرنگ جماعت نمییابد و زمینههای افسردگی و انزوا در او پدیدار میشود.
امروزه بسیاری از جوانان ایرانی به پیروی از ارزشهای تهیِ طبقه تنآسا برخاستهاند که دور دور با خودروهای گرانقیمت، بازارگردی، پاساژگردی، کافهگردی با هدف ریختوپاش تظاهری و مصرف تظاهری کالاهایی مانند پوشاک و لوازم الکترونیک از جمله مصداقهای پیروی از این ارزشهای خلق شده است. پیروی از این ارزشها به مرور در افراد نهادینه میشود و به حرکت طبقات اجتماعی جهت میدهد.
توریستن وبلن به زیبایی این موضوع را در کتاب طبقه تنآسا توضیح داده است: «نهاد طبقه تنآسا، نه فقط ساختار اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه بر خصلت فردی اعضای جامعه نیز اثر میگذارد. هنگامیکه گرایش یا اندیشهای به صورت یک استاندارد یا هنجار پذیرفته میشود، بر خصلت آن دسته از اعضای جامعه که این هنجار را پذیرفتهاند، بازتاب خواهد داشت.»
رشد طبقه تنآسا صرفاً یکی از صدها خطای جبرانناپذیر رژیم نامشروع ایران است؛ خطایی که تا سالها اثرات مخربی بر جامعه میگذارد و آسیبهای فراوانی را در سطوح مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در پی دارد.
مجتبی احمدی | تحلیلگر مسائل ایران