روز جهانی حقوق بشر و خون نوید افکاری و زانیار و لقمان مرادی. ده دسامبر روز جهانی حقوق بشر است. این روز توسط یونسکو نامگذاری شده است. اعلامیه جهانی حقوق بشر یک پیمان بینالمللی است که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ در پاریس به تصویب رسیده است.
این اعلامیه نتیجه مستقیم جنگ جهانی دوم بود. برای اولین بار حقوقی را که تمام انسانها مستحق آن هستند، بصورت جهانی بیان میدارد. مفاد این اعلامیه حقوق بنیادی مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، و اجتماعیای را که تمامی ابنای بشر در هر کشوری باید از آن برخوردار باشند، مشخص کردهاست.
داستان مظلومیت ۴۰ساله
اما برای نویسنده این سطور این روز با مظلومیت سه نام گره خوردهاست. نوید افکاری که ۲۲شهریور امسال به دار آویخته شد. و زانیار و لقمان مرادی که در ۱۷شهریور ۹۷ اعدام شدند. اگر چه به اندازه تمام اعدامهایی که طی این ۴۰ سال صورت گرفته، داستان مظلومیت وجود دارد. اما قصه مظلومیت این سه تن بیش از همه قلب را به درد میآورد.
شاید نوید هرگز زانیار و لقمان را نشناخته باشد و قطعا هرگز زانیار و لقمان نوید را نمیشناختند، اما قصهشان به طرز عجیبی به هم شبیه است.
بیشتر بخوانید
نامه دردناک زانیار و لقمان
شرح مظلومیت و شکنجه اعمال شده را زانیار و لقمان طی نامهای که در دی ماه ۱۳۹۰ برای احمد شهید گزارشگر وقت حقوق بشر ایران نوشتند: «ما دو نفر ساکن شهر مریوان یکی از شهرهای مرزی استان کردستان هستیم. شهری که اساسا بخشی از مردم مظلوم کرد زبان ایران را در دل خود جای داده است. در سال ۱۳۸۸ به دنبال کشته شدن فرزند امام جمعه مریوان و دو تن دیگر از همراهانش به دست عدهای ناشناس و بعد از گذشت ۱ ماه از حادثه توسط مأمورین امنیتی وزارت اطلاعات در چند قدمی منزل خود که در راه رفتن به سر کار بودیم به ما هجوم آوردند.
در بازداشت اداره اطلاعات کردستان
هر دو نفر ما را به فاصله یک روز اختلاف بازداشت کردند. اما آنچه در بازداشتگاه اداره اطلاعات کردستان بر ما گذشت و حجم شکنجههای وحشیانه مأموران امنیتی و بازجویان با ضرب و شتم شدید از سوی آنان به حدی بود که علیرغم بیگناهی و بیخبری از حادثه و با آگاهی از فرجام فاجعهآمیز آن ما دو نفر ناچار شدیم تا پس از گذشت چند هفته برعلیه خویش اعتراف کنیم. گناه نکرده را بر گردن بگیریم. ما مجبور شدیم به خواستههای بازجویان تن داده و اعترافات دروغین علیه خویش را امضا کنیم.
۹ماه شکنجه مستمر
۹ ماه بیخبری در سلولهای انفرادی مخوف در بازداشتگاه اطلاعات سنندج ضرب و شتم بسیار با مشت و لگد تا مرز شکستگی دست و پا، و ضربات سنگین به نقاط حساس بدن از جمله سر، بیضهها، کمر و زانو، بستن دست و پاهای ما به شکل صلیب و ضربات پی در پی با شلاق و شکنجههای جنسی بسیار وقیحانه از جمله نشاندن بر روی شیشههای نوشابه که به صندلی چسبیده بود. شکنجههایی که شرم از بازگو کردن آنهاست. تنها بخشی از این شکنجهها بشمار میرود.
از سوی دیگر توهینهای رکیک و تهدیدهای دائمی مبنی بر آزار و اذیت سایر اعضای خانوادههایمان ما دو نفر را به موجوداتی بیاختیار تبدیل کرد. ما چشم بسته و به خاطر خلاصی از این وضعیت وحشتناک حاضر شدیم تا هر آنچه که بازجویان بر روی برگههای بازجویی نوشته بودند از پشت چشمبند امضا کنیم. با انگشت مهر تایید بر آنها بزنیم.
اعتراف اجباری را پذیرفته بودیم
زانیار به همین منظور، چندین بار درخواست اعزام به بیمارستان خارج از زندان را کرده بود. که در نهایت در روز دوشنبه ۵تیرماه ۹۱ او را به بیمارستان سینا اعزام کردند. بعد از آزمایشهای صورت گرفته مشخص شد که دو مهرهی ستون فقرات این زندانی، به سبب ضربات شدید دچار جابه جایی شده و سه مهره دیگر نیز دچار دیسک شده است. در آزمایشهای پزشکی خارج از زندان همچنین مشخص شد که او دچار لختگی خون در ناحیه بیضه میباشد. این مساله سبب شده بود تا او به راحتی قادر به راه رفتن و نشستن نباشد».
ایرادهای پرونده توسط وکیل
در تاریخ اول مرداد ۹۱ صالح نیکبخت وکیل پرونده در دادگاه پنج ایراد اساسی به پرونده وارد میداند. در قسمتی از آن آمده است: در این پرونده بسیاری از بازجوییها و تحقیقاتی که شده نوشته این دو نفر نیست. بازجوییها و تحقیقات حالت سوال و جواب ندارد. روایتگونه و حالت داستانی دارد که این دو نفر فقط امضا کردهاند.
مطالعات وکیل از پرونده
من وقتی متن اقرار هر دو نفر را در پرونده مطالعه کردم. متوجه شدم که کاملا منطبق با هم و کلمات و عبارات عین هم است. اگر دو نفر همراه با هم کاری را انجام دهند با انشا و ادبیات و عبارات یکسان آن را روایت نمیکنند. هر کسی لحن و ادبیات و عبارات خود را به کار میبرد. ولی اقرار این دو نفر یکی است. پُر واضح است که یک متن برای هر دوی آنها (زانیار و لقمان) نوشته شده تا امضا کنند…
دو شاهدی که صحنه ترور پسر امام جمعه مریوان را دیدهاند نیز شهادت میدهند که زانیار و لقمان بیگناه هستند. و ماجرای ترور را طور دیگری روایت میکنند.
شرح شکنجههای نوید افکاری
مشابهت روایت زانیار و لقمان با نوید و شکنجههای او شگفتی آور است: همبندی سابق نوید افکاری، که شاهد شکنجه نوید بود. در شرح شکنجههایش میگوید: «دو نفر لباس شخصی با فحش، نوید را با لوله و باتوم میزدند. او را مجبور به نوشتن اعترافات اجباری میکردند. نوید هم مرتب التماس میکرد و میگفت من بیگناهم و کاری نکردم.
یکی از مأموران به نام ستوان عباسی، طوری با لوله آهنی به دست نوید زد که نوید جیغ کشید و ضجهزنان از حال رفت. در همین گیرودار وقتی سروان وحیدی متوجه شد که من شاهد این شکنجهها هستم. با چند تا فحش و ضربوشتم من را از آنجا دور کرد. بعد از اینکه نوید را به سلول بازگرداندند، بهجای بردن او به بهداری. او را به دفتر میبردند و شکنجه میکردند.
برای شهادت به ۳دادسرای مختلف مراجعه کردم. اما بازپرس پرونده از ثبت شهادت من خودداری کرد و با توهین و تحقیر به من گفت که تو داری توی پرونده امنیتی دخالت میکنی. پدرت را در میارم همین مأموران رو وادار میکنم به خاطر توهین و افترا ازت شکایت کنند».
مادر نوید از شکنجه فرزندانش میگوید
بهینه نامجو قبل از اعدام نوید در یک ویدئویی شرحی از شکنجه و مظلومیت فرزندانش میدهد.
او در ویدئویی که روز یکشنبه ۹شهریور در شبکههای اجتماعی منتشر شد، میگوید هدف از شکنجه این بوده است که از فرزندانش علیه یکدیگر اعتراف بگیرند.
به گفته خانم نامجو، نیروهای امنیتی قصد داشتهاند با شکنجه وحید افکاری علیه برادرش نوید افکاری اعتراف کند. او میگوید یک جلسه دادگاه «دروغین» برگزار شده و «بدون هیچ مدرکی» به فرزندانش اتهام وارد کردهاند و خواستار برگزاری دادگاه عادلانه است. او میگوید که فرزندش وحید افکاری سه بار اقدام به خودکشی کرده است.
علاوه بر ویدئویی که بهینه نامجو منتشر کرده، خبرگزاری تصویری نامهای از نوید افکاری منتشر شدکه در آن شرح شکنجههای روحی و جسمی را داده است.
نامه نوید افکاری
او در این نامه توضیح داده است که روز ۲۶شهریور سال ۹۷ همراه با برادرش وحید بازداشت شده است. بر اساس متن این نامه، مأموران علاوه بر کتک زدن او با باتوم و چوب، روی صورتش پلاستیک کشیده و او را «تا مرز خفگی و مرگ پیش» بردهاند.
در بخش دیگری از این نامه آمده است که او درباره شکنجههایی که برای اخذ اعترافات اجباری صورت گفته، به مقامهای قضایی شکایت برده ولی این شکایتها مورد توجه قرار نگرفته است.
شکنجههای روا رفته بر نوید
نوید افکاری در شرح شکنجههایش میگوید: «روی صورتم پلاستیک میکشیدند و مرا تا مرز خفگی و مرگ پیش میبردند. دستها و شکم و پاهایم را به وسیله باتوم و اجسام سخت به شدت مورد ضرب و شتم قرار میدادند و مکررا با الفاظ توهینآمیز و رکیک اهانت میکردند. مرا محکم میبستند و در بینیام الکل میریختند».
در سالگرد روز جهانی حقوق بشر و با توجه به نامه اخیر کارشناسان ملل متحد به سران رژیم ایران، جا دارد که یاد این سه قطره خون را گرامی بداریم. یاد زانیار و لقمان و نوید افکاری که بار دیگر مهر باطل بر یک حاکمیت استبدادی زدند.