مرجان از رویش ناگریز جوانه ها و چهل سال دیکتاتوری میگوید
رویش ناگزیر جوانه ها از مرجان ؛ هنرمند فعال و از یاران صميمي مقاومت هست، مرجان طی گفتگویی با تلویزیون ایران آزادی از چگونه وارد سینما و همینطور خواننده شدندمیگویند ؛همچنین چراوچگونه هوادارسازمان مجاهدین شدند.درچهل سالی که گذشت حاکمیت آخوندی با هنرو هنرمندان مردمی چکارکردندو..
مرجان: تظاهرات با عظمت بود، هزاران نفر از سرتاسر اروپا آمده بودند و بسیار تظاهرات جالبی بود همین طور باید بگویم که پلیس فرانسه چقدر نرمش به خرج داد، چقدر محبت کرد و چقدر با بچهها خوب تنظیم میکرد و با تظاهراتکنندگان گام به گام پیش میآمد و همین طور با موتور سوارهایی که در صحنه حضور داشتند و جرثقیلها که کرن فیلم برداری داشتند و بسیار با عظمت بود و من می دانم که در هر جای دنیا چنین راهپیمایی ببینند واقعاً انگشت به دهان میماندند این بسیار باعث افتخار است که سازمان مجاهدین خلق ایران این همه هوادار و طرفدار دارد و مبارزه میکنند با جنایتکاران ایران و مردم ایران را میخواهند نجات بدهند.
مرجان: خدمت شما عرض کنم کلاً میگویند «هرچی داری از سر قنداق داری»، من از بچگی در دوران نوجوانی خیلی علاقه مند به کارهای هنری بودم به همین مناسبت در سن ۱۲ سالگی کلاس ششم دبستان یا هفتم بودم برای گویندگی تلویزیون ملی ایران رفتم که آن موقع تلویزیون پاسال به آن میگفتند و مال ثابت پاسال بود آنجا گوینده برنامه کودکان شدم چند سالی را آنجا گذراندم تا اینکه از سن بچگی در آمدم و به صورت یک نوجوان در آمدم، بعد از اینکه تحصیلاتم هم تمام شد، در یک مراسم من با خانم شهلا که نسبت فامیلی هم با ما داشت در آن مهمانی برخوردی با همدیگر داشتیم، خانم شهلای، هنرپیشه، که الان متاسفانه در اثر مشکلاتی که جمهوری اسلامی برای او بوجود آورده در خانه سالمندان هستند و دو سال هست که آلزایمر شده است، آنجا خانم شهلا به من پیشنهاد کردند که تو میخواهی که هنرپیشه سینما بشوی ؟ با آقای فردین هماهنگ کردند من به استودیوی آقای فردین رفتم و خدا رحمتشان کند آقای فقیهی استقبال کردند و فیلم دنیای پر امید را به من داد که در آن فیلم با استقبال بسیار خوبی مواجه شدم، ولی واقعیت این بود که من شخصاً دوست داشتم که هنگامی که فیلم معمولاً وقتی سناریویی را مینویسند هنر پیشهاش را هم انتخاب میکنند که ببیند چه هنرپیشهای برای این داستان خوب است، من کلاً دوست نداشتم که انتخاب بشوم ؛ همیشه دوست داشتم خودم انتخاب کنم ولی با تمام این مسائل کار سینما بسیار کار ارزندهای است و بزرگترین هنرمندان سینما چه در ایران و چه در خارج از ایران همیشه از محبوبیتهای زیادی برخوردارند .
اما در مورد خوانندگی احساس میکردم که گاهی وقتا یک زمزمههایی میکردم یک احساسی میکردم که بد نیست آهنگهایی را در خانه تمرین کنم تا اینکه در یک جایی بعد از یک مراسم با آقای بابک بیات که ایشان الان متاسفانه در قید حیات نیستند به وسیله همسرم آشنا شدیم، آقای بابک بیات که گفتن یک تیکهای را بخوانم و من یک چیز خیلی کوتاه و کوچکی را خواندم و آقای بابک بیات هم گفتند که شما میتوانید خواننده خوب شوید چون صدایش را دارید از آن به بعد با آقای بابک بیات به مدت یک سال کار کردم و متاسفم که بگویم همه را خدا رحمت کند با آقای واروژان آشنا شدیم و همین طور با آقای پرویز نحوی که نتیجه این آشنایی دو دانه شد که این ترانه صبح جمعه از رادیوی ایران آن زمان پخش شد و خیلی مورد استقبال قرار گرفت.
مرجان: ببینید سال ۱۳۵۵ من کلاً آلبوم را آماده کرده بودم که دو تا آلبوم بیرون دادیم اولی به اسم شبهای خط خطی و دیگری فکر میکنم شباهنگ بود ولی این مربوط به قبل از انقلاب است، ولی وقتی انقلاب شد و خمینی بر سرکار آمد با اولین کسانی که با آنها تهاجم کرد و برخورد کرد هنرمندان بودند، از این که سینما رکس آتش زد و ساز را ممنوع کرد و صدا و موسیقی را حرام دانست و حتی، حتی آهنگی را برای اخبار نگذاشتند آن را هم رد کرد و آهنگ انجزه انجزه را گذاشت، من احساس کردم که بهتر است که ترانهها و آهنگهایی را که میخوانم فضای دیگری داشته باشد، به همین مناسبت فکر میکنم که ترانه دیگری بعد از انقلاب خواندم.
مرجان: ترانه رویش ناگزیر یکی از آن ترانههای مورد علاقه خود من هست و من اینجا واقعاً میخواهم بگویم که با عشق خیلی زیاد خواندم هر چند همه آهنگهای خودم را همین طوری اجرا میکنم ولی این یک مفهوم دیگری برای من داشت و خودم از آن لذت میبردم، آهنگساز آن آقای محمد شمس و آقای شهریار داد فر شاعرش هستند، این آهنگ همانطور که می گویید خیلی مورد توجه مردم قرار گرفت بخاطر اینکه از خواستههای مردم و از ته دل مردم صحبت میکرد و گزارش میداد.
مرجان: بله این رژیم بعد از چهل سال با جنایات با فحشا با دست بریدن و چشم در آوردن با غارت و دزدی با به گورخوابی بردن مردم و در حق زنان جنایت کردن، بله توانستن چنین کاری را انجام بدهند اما من فکر میکنم بدتر از این رژیم چیزی در دنیا شاید از مغولها بدتر و هیتلر بدتر پیدا نشود.
مرجان: حالا همین طور که گفتم در اول انقلاب وقتی خمینی آمد و هنرمندان را در به در کرد و به آنها ظلم کرد و سینما رکس را آتش زد و خیلی کارهای دیگر را انجام داد، بگویم من خودم شخصاً تمام محبوبیت خودم را و تمام پیشرفت خودم را از مردم می دانم و مردم به من خیلی محبت کردند، مرجان را مردم از من ساختند و به همین مناسبت من نمیتوانستم و باید جواب این همه محبت مردم را میدادم تا وقتی مردم با این رژیم مبارزه میکردند من وظیفه خود میدانستم که به مردم که مرا به اینجا رساندند هم صدا و هم فکر شوم و همراه آنان باشم به همین مناسبت شروع کردم به فعالیت و ترانههایی را که خواندم تمام ترانههایی بود که در این زمینه شعر آن ساخته شده است.
مرجان: پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۵۹ بود و به وسیله همسرم با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شدم و به آنها پیوستم و مبارزه را شروع کردم و کارم را با یک گروه بسیار خوبی شروع کردم به همین مناسبت باید بگویم عواطفی که که بچههای سازمان با من دارند من چندین برابر بیشتر به آن بچهها دارم در آن موقع وقتی که زندان رفتم، در زندان با مجاهدین و عقاید آنها بیشتر آشنا شدم همین مسئله باعث شد من در کنار مجاهدین هرچه بیشتر فعالیت کنم و تا الان در کنار مجاهدین بمانم و با آنها متحد هستم و باعث افتخار من است که به این گروه پیوستم گروهی که جمهوری اسلامی اگر از کسی هیچ چیز حساب نبرد از این سازمان و تشکیلات وحشت دارد از زندان خاطرات خوب و بد دارم من فقط خوشحالم که در زندان با کسانی برخورد کردم که واقعاً به آنها افتخار میکنم و خاطرات بسیار خوبی با آن بچهها در زندان دارم خاطرات بدی هم دارم از بازجوها و کسانی که در آن هنگام با بچهها رفتارهای بد داشتن و شلاق زدن و آنها را اعدام میکردند.
مرجان: رژیم میداند که نمیتواند با مردم کنار بیاید و خودش را به مردم بفهماند به همین دلیل از سازمان مجاهدین میترسد که چنین فیلمهایی میسازد به مردم ثابت میکند که مجاهدین کی هستند و چرا از آنان میترسد، من خودم این فیلمها را ندیدهام و دوست ندارم که ببینم ولی مردم متوجه هستند در حال حاضر بخصوص جوانان این فیلمها را متوجه میشوند که رژیم از روی استیصال این فیلمها را میسازد که فکر میکنند اگر چنین فیلمهایی را بوسیله کارگردانان مزدور خوشان بسازند مردم باور میکنند، آخوندا وقتی بالای منبر میروند و مینشینند حرفهایشان دروغ است و به دروغ مردم را به گریه میاندازند و با دروغ مردم را دعوت به خیانت و جنایت میکند، به همین مناسبت این فیلمها در نظر مردم هیچ تاثیری ندارد و برای مردم هیچ فرقی ندارد و من فکر نمیکنم مردم قبول بکنند این چیزها را و این به اصطلاح هنرمند که به آنها نمیشود گفت البته این کارگردانهایی که مزدور هستند و از رژیم طرفداری میکند.