سنگ پای قزوین و روی نامبارک زاکانی!
میگویند؛ مردی ریاکار و بدبخت هر بامداد، سبیلِ خود را با دنبه چرب میکرد و در ضیافت توانگران میرفت و مدعی میشد که من فلان غذای چرب و رنگین را خوردهام و حاجتی به غذاهای شما ندارم.
تا اینکه روزی گربهای ناقلا وارد خانه مرد لافی میشود و آن پاره دُنبه را به دهان میگیرد و با خود میبرد.
اصحاب خانه مرد لافی و بدبخت هر چه دنبال گربه دویدند به جایی نرسیدند. از این رو، کودک خردسال ِ مرد آسیمه سر میرود که به پدرِ لاف زن خود این خبر ناگوار را برساند.
پدر را در میان آن جمع، گرمِ لاف زدن دید. کودک بیهیچ ملاحظهای فریاد زد؛ «باباجان! آن دنبهای را که هر روز سبیلت را با آن چرب میکردی، گربه دزدید و برد».
مرد لافی خود را میبازد و حضار به خنده میافتند، و مرد سرافکنده به خانه برمیگردد!
در گسترده ترین تسخیر سامانههای شهرداری تهران چه اتفاقی افتاد؟
وقتی زاکانی دست مرد لافی را از پشت می بندد!
حالا حکایت زاکانی شهردار لاف زن تهران نیز بی شباهت به حکایت آن مرد لافی داستان ما نیست. او بعد از هک شدن تمام سیستم شهرداری تهران و مچل شدن یک هفتهای تمام سیستمهای شهردای تهران، در جریان افتتاح خط ۷ متروی تهران عملیات بزرگ تسخیر دوربینهای شهرداری توسط جوانان شورشی را این طوری برای خبرنگاران تشریح کرد؛
پنجشنبه هفته گذشته در ساعت ۱۲ و ۳۸ دقیقه ظهر هجمهای به سامانه های شهرداری تهران انجام شد و در ابتدا یک کار تبلیغاتی به ظن خودشان آغاز کردند!
طراحی شده بود که در بعدازظهر همان روز به دوربینها دسترسی پیدا کنند و اقدام خود را به سیستمهای نرم افزاری و دسترسی به دادهها و اطلاعات توسعه دهند که به حمدالله از همان ابتدا همکاران ما وارد عمل شدند!
که به این ترتیب سایر اقدامات آنها ناکام ماند!
به گفته زاکانی، جای تقدیر از پرسنل شهرداری تهران! دارد که توانستند جلوی اقدامات بعدی دشمن را بگیرند. در ادامه بر اساس احتیاط سامانه ها پایین آورده شد تا ابعاد موضوع بررسی و پی جویی شود…
وی تاکید کرد: بدخواهان به دنبال ایجاد یک نارضایتی عمومی بودند که در این امر ناکام ماندند!
حالا اصل ماجرایی که زاکانی تعریف کرد چه بود؟
ماجرا چنین بود روز ۱۲ خرداد جوانان شورشی شهر یعنی همان جوانانی که توسط شهردار و هپالگیهایش از کار و زندگی محروم شدهاند، طی یک عملیات بزرگ و خارقالعاده تمام دوربینهای نظارتی وزارت اطلاعات و شهرداری تهران را از کار انداختند.
حجم ضربه چنان سنگین بود که به سرعت به مهمترین خبر روز ایران تبدیل شد.
این ضربه به سامانهها و سایتهای شهرداری تهران بیش از یک هفته طول کشید و شهرداری مجبور شد از مسافران تهرانی مترو بلیط نخواهد.
حکومت درمانده بود که این خبر را چگونه به صورت رسمی اعلام کند تا اینکه ۱۷ خرداد یعنی ۵ روز بعد از عملیات بزرگ موضع رسمی حکومت این بود که این عملیات پیچیده را اسرائیل و مجاهدین با هم برنامه ریزی و اجرا کردند!
به وسط کشیدن پای اسراییل بیانگر مهلک بودن این ضربه بود و برای اینکه بگویند مجاهدین و کانونهای شورشی توان چنین عملیات بزرگی را ندارند!
سه مرحله ای که این خبر در دستگاه پروپاگاندای حکومتی از سرگذارند چنین بود؛
- ابتدا اصل خبر قرنطینه و فریز میشود
- وقتی خبر دیگر قابل انکار و حاشا نبود به صورتی منتشر میشود که پرو نظرگاه و منافع حکومتی باشد
- مرحله سوم آن است که استکبار مالی و صهیونیسم مالیاش کنند.
همه این مراحل سه گانه در این خبر طی شد.
اما زاکانی بیغوله نشین هنوز در همان مرحله اول گیر کرده بود. برای همین برای خبرنگاران بسیجی حاضر با آب و تاب شرح داد که چگونه کارکنان شهرداری حمله را دفع کردند!
در حالی که این کارکنان محترم تا سه روز با دوربینهای بالای سرشان توسط جوانان شورشی رصد میشدند بدون اینکه خبردار شوند!
به این ترتیب زاکانی شهردار تهران دست مرد لافی قصه ما را هم از پشت بست. فقط مشکل اینجاست که این شهردار نانجیب آن قدر از جیب مردم خورده است که اگر چند تن دمبه هم از انبارش ببرند، باز هم متوجه نمیشود، چون سبیلش تضمین شده در جایی دیگر چرب میشود!