بلوچستان، جمعه خونین و سراوان
بلوچستان و آن چه در آن گذشت این روزها به موضوع دعواهای جناحی و رسانهیی حکومت ولایت فقیه تبدیل شده است، جدالی که ریشه در نه در سال گذشته، که در دهههای گذشته دارد.
وقتی در ۸ مهر سال ۱۴۰۱ و به دنبال تجاوز یک سرهنگ نیروی انتظامی به یک دختر ۱۵ ساله بلوچ، مردم سیستان و بلوچستان پس از نماز جمعه، به این جنایت کارگزاران حکومت ولایت فقیه اعتراض کردند پاسخی جز گلوله دریافت نکردند.
بر اساس گزارشهای خبری از جمله اطلاعیهی شورای ملی مقاومت ایران، در روز جمعه ۸ مهر، موسوم به جمعه خونین زاهدان بیش ۱۲۱ نفر از شهروندان سیستان و بلوچستان قتل عام شده و به خاک و خون کشیده شدند.
از آن روز نزدیک به ۸ ماه میگذرد و حکومت ولایت فقیه در این پروندهی سیاه قتل عام و کشتار حتی یک نفر را به عنوان متهم، عامل و یا آمر این جنایت هولناک معرفی نکرده و مورد حسابرسی قرار نداده است.
گفته شده است سرهنگ متجاوز نیروی انتظامی نیز پس از جابجایی به محل دیگری، با گرفتن ترفیع به کار خود ادامه داده است.
قطع یقین این جنایت پاسخ نیافته در میان مردم سیستان و بلوچستان بیپاسخ نمانده و نخواهد ماند.
از آن تاریخ و به رغم اینکه اعتراضات در بقیه نقاط ایران ولو موقت فروکش کرده، اما مردم سیستان و بلوچستان نشان دادند که شعله اعتراضات را برافروخته نگاه داشتهاند.
پس از گذشت نزدیک به ۸ ماه از آن جنایت هولناک، اخیرا شماری از نظامیان مرزبانی حکومت ولایت فقیه در سراوان در درگیری کشته شدند.
این موضوع بازتاب گستردهیی در بین افکار عمومی و فضای مجازی داشته و برخی از رسانههای حکومت ولایت فقیه نیز لاجرم و از سر اجبار به انعکاس آن پرداختند؛ نتیجه، جنگ بین جناح خامنهای و جناح مغلوب.
بلوچستان انتقام خونهای به ناحق ریخته شده و شکاف در باندهای قدرت
قضیه از این قرار بود که برخی از رسانههای جناح مغلوب حاکمیت از جمله روزنامه حکومتی «اعتماد» در بازخوانی علل این درگیری، ریشههای آن را در جنایت پاسخ نیافتهی جمعهی خونین زاهدان اعلام کردند.
این امر به مذاق جناح غالب حاکمیت خوش نیامده و رسانههای جناح خامنهای از جمله «پایگاه خبری و تحلیلی شهدای ایران» وابسته به جناح خامنهای، این رسانههای جناح مغلوب از جمله «اعتماد» را آماج حملات و تسویه حساب جناحی قرار داد. [جمعه خونین زاهدان و سراسیمگی و آشفتگی ولایت فقیه]
این رسانهی جناح خامنهای با مخاطب قرار دادن روزنامهی حکومتی «اعتماد» با عنوان «بلندگوی تروریستهای جنایتکار» به آن تاخت و مدعی شد که رسانهی جناح مغلوب حاکمیت این موضوع را «واکنشی طبیعی» به ماجرای جمعهی خونین زاهدان دانسته و در پی «تبرئهی جنایتکاران این حادثهی…» است.
در ادامه و در راستای تسویه حساب جناحی و جنگ قدرت بین باندهای درون حاکمیت، رسانهی جناح خامنهای، نگارندهی مطلب «اعتماد» را فردی دانسته که در اعتراضات سال گذشته دستگیر شده و بر اساس شنیدهها (کدام شنیدهها؟) «مشمول عفو رهبری قرار گرفته و از زندان آزاد شده است.»
رسانهی وابسته به جناح خامنهای همچنین مدعی شده است که رسانههای جناح مغلوب نه تنها در مورد موضوع سراوان، بلکه در مورد کشتار شاهچراغ شیراز و جنایت ایذه نیز با «دشمنان نظام» همصدایی کرده و «به اتهامزنی و مقصرنمایی از نظام مقدس جمهوری اسلامی» پرداختهاند.
در حالی که هنوز زخم عمیق بلوچستان التیامنیافته باقی است و در حالی که افکار عمومی ایران پس از حادثه شاهچراغ، آشکارا انگشت اتهام را به سوی خامنهای گرفته و با شعار «اونی که دستش چلاقه، قاتل شاهچراغه» به صراحت خامنهای را عامل جنایت شاهچراغ معرفی کردند و در حالی که خانوادهی کیان پیرفلک، کودک کشتهشده در ایذه، بارها به صراحت تصریح کردند که ماموران نظامی و لباس شخصی حکومت ولایت فقیه، خودروی خانوادهی آنان را به رگبار بسته و کیان پیرفلک خردسال را به قتل رسانده و پدرش را مجروح ساختند،
از عجایب و شگفتیهاست که این رسانهی حکومتی، به تطهیر دستان خونین جلاد ولایت فقیه، یعنی خامنهای و کارگزاران نظامی و امنیتیاش پرداخته از غرولندهای رسانههای اصلاحطلبان قلابی برآشفته میشوند.
اصل دعوا اما نه در بین جناحین حاکمیت، بلکه میان مردم ایران و حکومت ولایت فقیه است و موضوع کیفر یافتن ماموران نظامی خامنهای، فقط از نتایج سحر است.