سال ۱۴۰۱؛ پایان سال یا آغاز پایان ولایت فقیه؟
سال ۱۴۰۱؛ که روزهای پایانی آن را سپری میکنیم از هر حیث سالی تلخ برای حکومت ولایت فقیه بود، توام با این که میتوان این سال را به عنوان سال امید برای مردم ایران معرفی کرد.
شاید در آغاز سال ۱۴۰۱ کسی فکر نمیکرد که این سال، آبستن چه حوادثی در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران باشد.
دولت رئیسی که از تابستان سال ۱۴۰۰ بر مسند قدرت تکیه زده بود، با گذشت چند ماه، نشان داده که به مانند اسلاف خویش، چیزی در چنته برای ارائه ندارد و برای پر کردن خلاء این بیکفایتی، از شروع سال ۱۴۰۱، سیاست بگیر و ببند را پیشه خود کرد و با شروع بهار سال ۱۴۰۱، اقدام به اعمال اقدامات سختگیریهای گستردهیی در زمینه پوشش زنان در ایران کرد.
کار تا بدان جا بالا گرفت که دولت رئیسی با ابلاغ بخشنامه و اطلاعیههای رسمی اقدام به پیشبرد این سیاست در دوایر و ادارات دولتی کرد.
در همزمانی اعمال این سیاستها و در حالی که جامعهی ایران، به تازگی از زیر بار ویروس کرونا تا حدودی رهایی یافته بود، آماده بود که واکنش طبیعی خود به وضعیت نابسامان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… کشور نشان دهد.
شش ماه طول کشید و در روزهای پایانی سال ۱۴۰۱ بود که سیاستهای زنستیزانهی حکومت ولایت فقیه و دولت رئیسی راه به قتل سازمان یافتهی مهسا امینی، شهروند کرد ایرانی، در بازداشت «گشت ارشاد» حکومت ایران برد. [قتل مهسا امینی توسط گشت ارشاد و سراسیمگی حکومت]
امری که آتشزنهی اعتراضاتی شد که تا به کنون با هر فراز و نشیبی ادامه یافته است.
اعتراضات سال ۱۴۰۱ از هر حیث، سرآمد تمامی اعتراضاتی بود که ولایت فقیه در طول عمر خود و خاصه در چند سال اخیر، آن را تجربه کرده بود.
ویژگیهای برجسته سال ۱۴۰۱ و اعتراضات مردمی در این سال
گستردگی و کیفیت و کمیت اقشار معترض تا به حدی بود که بسیاری از دبیرستانهای دخترانه و پسرانه و حتی برخی مدارس مقطع دبستان نیز به خیل معترضان در کف خیابان پیوستند.
این گستردگی، قطع یقین کار را برای حکومت ولایت فقیه و ارگانهای نظامی، اطلاعاتی و امنیتیاش بسیار سختتر میکرد چرا که آنها مجبور بودند در ابعاد کشوری و در همه استانها و شهرها و محلات و حتی اکثریت مدارس شهرهای کشور با معترضان درگیر شوند و این کابوسی وحشتناک برای حکومتی است که اکثریت جامعه در تعارض ماهوی با آن قرار دارند.
در حین و هنگامهی اعتراضات، ریزشهای بسیاری در بین نیروهای بدنه حکومت صورت گرفت و در جبهه مقابل، رویشهای گستردهیی در جبهه معترضان و مردم ایران نیز شکل گرفت.
کار تا بدان جا پیش رفت که رسانههای حکومتی از فرط اضطرار، راهکارهایی چون «خودداری از سیاست خشونت» و «باز گذاشتن مسیرهای اعتراضی برای مردم و پذیرش خواستهای مردمی» را به حاکمان ولایت فقیه پیشنهاد کرده و میکنند!
از جمله روزنامه «جمهوری اسلامی» در مطلبی با عنوان «سالی که نباید تکرار شود» به تاریخ ۲۸ اسفند ۱۴۰۱، ضمن استفاده از چنین کلیشههایی، بایدها و نبایدهای تحمیل شده به حکومتگران را بر روی کاغذ برجسته کرده است.
لاپوشانی خواست اصلی مردم ایران در واگویهی بخشی از واقعیت جامعهی ایران
این روزنامه حکومتی ضمن اشاره به عزم راسخ مردم ایران در اعتراضات و سازماندهی یافتن آنها میافزاید «مردم ایران از عملکرد دولت و مسئولین حکومت ولایت فقیه به ویژه در سیاست اقتصادی ناراضی هستند…»، «اکثریت مردم ایران عملکرد مسئولین را قبول ندارند…»، «مسئولان حکومت باید به این نکته توجه کنند که برای حفاظت از نظام، چارهیی غیر از ایجاد تغییرات در سیاستهای خود ندارند…» و «حوادث سال ۱۴۰۱ نشان داد نارضایتی از سیاستها و عملکردها زیاد است…»
البته این روزنامه مانند دیگر دلنگرانان و دلواپسان درون حکومت که دل در گرو ابقاء حکومت ولایت فقیه دارند هیچ گاه به خواست اصلی معترضان و مردم ایران، که همانا تغییر سیاسی و براندازی سیستم و نظام ولایت فقیه است، هیچگاه نزدیک نشده و حتی اشارهیی نیز به آن نمیکند و خواستهای مردم ایران را تا حد تحقق یافتن در چارچوب حکومت ولایت فقیه تنزل میدهند.
اما به نظر میرسد دیگر جای شکی در این نیست که اعتراضات گستردهی سال ۱۴۰۱ و قطعا ادامهی آن در سال ۱۴۰۲، به مردم منطقه و جهان نشان داد که این یک تظاهرات و اعتراض صنفی نیست و خواست قاطبهی مردم ایران تغییر حکومت ولایت فقیه و جایگزینی آن با یک حکومت دمکراتیک و برآمده از بطن جامعه و برخاسته از رای آحاد مردم ایران است.
از این رو سال ۱۴۰۱ سالی نو از هر حیث و در سال آغازین قرن پانزدهم برای مردم ایران بود و ادامهی آن به موازات استمرار اعتراضات، قطعا راهگشای تغییر در ایران خواهد بود.