سرنگونی یا اصلاحات با رفراندوم؟

دانش انقلاب – قسمت دوازدهم

واقعیت انکار ناپذیر جامعه ما «موقعیت انقلابی» آنست: به رخدادهای روزانه که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم جلوه‌های قیام  – مثل گدازه‌های آتش زیر خاکستر- با وزش هر بادی، شعله می‌کشد و خودش را نشان می‌دهد.

اگر آنچه که در جامعه ما و زیر پوست شهر جاریست، یک «موقعیت انقلابی» است، چگونه راهش به تغییر بنیادین یعنی به سرنگونی رژیم حاکم باز می‌شود؟ راهبرد واقعی براندازی رژیم ولایت فقیه چیست؟ آیا راه چاره در آنچه «اصلاحاتی ها» گفته و می‌گویند، در انجام تغییراتی در خود همین نظام است؟ آیا مثلا «رفراندوم»‌ که آنها مطرح می‌کنند، راهبرد تغییر واقعی اوضاع سیاسی – اجتماعی ایران امروز است؟ یا راه دیگری برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه وجود دارد؟

سرنگونی یا اصلاحات و رفراندوم

موضوع تغییر رژیم از درون آن، یعنی با حفظ چارچوب نظام ولایت فقیه، حتی زمانی هم که خود خمینی زنده بود، ۴۱ سال قبل –در سال ۱۳۶۱ –  که برنامه ۸ ماده‌ای‌اش را داد، مطرح شد که در واقع تلاش فریبکارانه این سارق بزرگ قرن بود برای اینکه بگوید در نظام ولایت فقیه امکان مشارکت سیاسی و نوعی «مردم سالاری» وجود دارد.

جناحها و دار و دسته‌های داخلی هم برای آن خیلی تبلیغات کردند اما برای کسانی‌که به روند تحولات و جوهر آن نگاه می‌کردند، کاملا روشن بود که اصل موضوع این است که بالاخره همه اختیارات در دست جناب ولی فقیه متمرکز می‌ماند یا خیر؟ همان چیزی که تحت عنوان «ولایت فقیه»‌ در قانون اساسی‌اش آمده است.

تا وقتی این وضعیت هست که امکان «گردشی» در اصل «قدرت»  وجود ندارد و به عبارت دیگر هیچ جابجایی بین جریانهای سیاسی مختلف صورت نخواهد گرفت. در دمکراسی‌های غربی، حتی در برخی کشورها مثل پاکستان و هند و… جابجایی رئیس جمهور و نخست وزیر و… به میزان زیادی به معنی تغییر سمت و سوی سیاستها در زمینه های مختلف است اما چنین چرخه و جابجایی‌ای در نظام ولایت فقیه که اساس قدرت و اختیارات در دست ولی فقیه است، از اساس وجود ندارد و در نتیجه زمینه‌ای که برای برخی رفرمها و تغییرها باقی می‌ماند، بینهایت محدوده است یعنی  سقف تاثیرگذاریش بسیار پایین است.

همه این مدعیان اصلاحات از ابتدا تا کنون آگاهانه خاک در چشم مردم و توده ها می‌پاشیدند که گویا «تغییری» در کار است و یا امکان آن وجود دارد.

هدفی که اصلاحاتی‌ها با رفراندوم دنبال می‌کنند مطلقا رفتن یا ماندن  این رژیم نیست – هر چند ممکن است بابت به اصطلاح بازارگرمی این طور آنرا نشان دهند – بلکه هدف واقعی آنها این است که اختیارات انحصاری ولی فقیه یعنی «هژمونی» خامنه‌ای،  به شکلی محدود شده و «اصلاحاتی ها» در این اختیارات سهیم بشوند.

اصلاحات واقعی یا بازی با اصلاحات و رفراندوم

۱. اگر واقعا امکان چنین چیزی باشد که خود رژیم حاکم حاضر بشود رفراندومی  برگزار کند که خروجی و نتیجه‌اش محدود شدن اختیارات ولی فقیه باشد، در عالم فرض و خیال هم که باشد باید از آن استقبال کرد. ولی این نه تنها یک خوش خیالی توخالی بلکه همان نقشی است که جریان مدعی اصلاحات عملا دارند برای بقای همین رژیم ایفا می‌کنند. آنهم بعد از بی سابقه‌ترین قیام سراسری خلق با صدها شهید و ده‌ها هزار دستگیری و شکنجه شده و هزاران مجروح که البته از مرزهای وقاحت هم با تکرار این حرف‌ها  و ایده‌های پوچ عبور می‌کنند.

۲. بعد از مرگ خمینی، خامنه‌ای و رفسنجانی برای این تئوری بافی‌ها پول‌های زیادی هم خرج می‌کردند. از این توهم پراکنی اصلاحاتی‌ها هم همیشه رژیم ولایت فقیه به عنوان سوپاپ اطمینان استفاده کرده است. یعنی به انحراف کشاندن جریان خواهان تغییر در جامعه به سمت مسیرهایی که هیچ نتیجه عملی در پس حرفها و وعدهای پوچ، بدنبال ندارد.

۳. حال بیاییم ته خط این توهم مطرح کردن «رفراندوم» را ببینیم. فرض کنیم که رژیم چنین رفراندومی را هم برگزار کند که در این صورت معلوم می‌شود قیام سراسری مردم ایران در بیش از هفت ماه و فشار از پایین باعث  شده که رژیم از بالا،  به نقطه پایین کشیده شدن ولی فقیه از کرسی انحصاری هژمونی برسد. این به معنی حذف ولی فقیه و اختیارات او و هموار شدن مسیر سرنگونی است. یعنی به سرنگونی ختم می‌شود.

در فردای برگزاری چنین رفراندومی – با فرض محال –  اصلاحاتی ها دو راه بیشتر ندارند: یا  مثل آنچه تا بحال کرده‌اند زیر قبای ولایت فقیه بخزند و خلاصه به قول خودشان کارگزار و تدارکچی آن باشند. یعنی ولی فقیه  آنها را زیر عبایش تحمل کند نه اینکه در قدرت سهیم کند. در این صورت وضعیت تغییری نمی‌کند یا واقعا بخواهند در قدرت و اختیارات ولی فقیه عملا سهیم بشوند که این سهیم شدن چیزی نیست جز مسیر حذف خامنه‌ای  چرا که ولایت  فقیه تقسیم کردنی نیست  فقط حذف کردنی است.

در همین زمینه

ضرورت مرزبندی بین جبهه خلق و ضدخلق

شما حرفهای خامنه‌ای و در واقع رد کردن وقیحانه ایده رفراندوم را با همان فرهنگ دجالگرانه و متکبرانه یک دیکتاتور پیر و فرتوت شنیدید. هرچند شاید محتوای حرفهایش تازگی نداشته باشد اما توجه به این نکته بسیار مهم است که این مخالفت و پاسخ رد قاطع خامنه‌ای به رفراندوم، در شرایطی صورت می‌گیرد که جامعه ۸۵ میلیونی ایران در التهاب قیام بی سابقه‌ای قرار دارد که از شهریور سال گذشته تمامیت پیکره رژیم را  به لرزه انداخته و آنرا  با چشم انداز سرنگونی مواجه کرده است.

در واقع این تداوم قیام و پیشروی انقلاب است که امکان کمترین مانور، از جمله رفراندوم را از خامنه‌ای گرفته است و به این صورت تاریخ مصرف خاصیت سوپاپ اطمینان بودن اصلاحاتی ها هم همراه با آن به سر آمده است. جامعه اکنون راه خودش را به سمت راه حل انقلابی پیدا می‌کند.

یک رسانه فارسی زبان در این مورد می‌نویسد: «پس از موضع‌گیری خامنه‌ای درباره رفراندوم، جریان اصلاح‌طلبی در ایران نیز به طور مشخص مورد انتقاد گرفته و کاربرانی آنها را «آویزان» نامیده و نوشته‌اند با آن که نگاه حکومت به افراد شاخص این جریان را می‌دانند، باز هم حاضر به طرح موضوع عبور از جمهوری اسلامی نیستند».

در این قسمت به خط مشی و برنامه اصلاحاتی ها برای پاسخ به موضع تغییر در جامعه ایران پرداختیم و ماهیت و ته خط آنرا شناختیم. اما راهکار درست و تضمین دار برای اینکه عملا به تغییر واقعی وضعیت برسیم چیست؟ اگر راه حل، سرنگونی و سرنگون کردن است، این چطور امکانپذیر است؟ برای بررسی پاسخها با ما در قسمت بعد «آینده انقلاب» همراه باشید.

ما را در توئیتر ایران آزادی دنبال کنید

ما را در تلگرام ایران آزادی دنبال کنید

خروج از نسخه موبایل