به یاد ابراهیم شریفی فر آتش افروز خیابانهای بوکان
شهیدان قیام براستی که هر کدام عالمی بودند. به جملاتی که از این شهیدان بعنوان آخرین حرفهایشان به یادگار مانده که نگاه میکنیم، دنیایی از اراده برای سرنگونی این حاکمیت در آنها نهفته است. از عزم جزم این جوانان برای جنگیدن و ایمانی که به این راه داشتند. امروز یاد میکنیم از شهید قیام ابراهیم شریفی فر که در آخرین لحظات حیاتش به پدرش گفت:«پدر جان من زنده نمیمانم وصیت میکنم اگر تمام کردم، بگو پسرم شهید راه کردستان است.»
بله! شهید قیام در بوکان ابراهیم شریفی فر جوانی که در خیابانهای بوکان آتش میافروخت. و امروز یاد این شهید رو با برافروختن آتش در خیابانها و شعارهای کوبنده علیه این حاکمیت آدمکش گرامی میداریم.
ابراهیم شریفی فر با ما سخن میگوید
بله. این جملات کوتاه که از پدرم شنیدید وصیتم بود که قبل از پر کشیدنم بسوی دیگر شهیدان راه آزادی، به پدرم گفتم.
من ابراهیم شریفی فر اهل بوکان هستم. ۲۹ساله بودم و بیشتر از مقطع راهنمایی نتونستم درس بخونم. مثل بسیاری از جوانان کردستان، مجبور بودم برای تامین مخارج زندگی خودم و خانوادهام کار کنم. شغلم آرماتور بندی بود.
جوان بودم و به ماشین علاقه زیادی داشتم. اهل ورزش بودم و بدنسازی هم کار میکردم. مثل همه جوانهای هم نسلم، آرزویم داشتن یک زندگی راحت بود که مجبور نباشم صبح تا شب جون بکنم. امنیت میخواستم و کمی رفاه که هر دوی اینها برای ما جوونا تو این رژیم نابود شده بود و آنچه که بود رنج و ناامنی بود.
بخاطر رسیدن به همین آروزهایی که حق هر انسانیه منم از همان روز اول شروع قیام سراسری به قیام پیوستم.
در همین رابطه
نگاهی به سرگذشت شهید قیام مائده جوانفر
اینجا این منم که صورتم رو پوشاندم و با دوستام خیابانهای شهر رو تسخیر کردیم. من هر روز به تظاهرات می رفتم. روز ۲۵آبان شهر ما هم قیامتی بود. آنروز مزدوران حکومتی با تفنگ ساچمهای و از فاصله نزدیک به من شلیک کردن. جانیان با شقاوت ۶۵گلوله ساچمهای به سینه ام شلیک کردن. من بشدت مجروح شدم و غرق در خون.
منو به بیمارستان سیدالشهدای ارومیه منتقل کردن. ۱۳روز تو بیمارستان بودم. اما روز ۸آذر تن زخمیام تاب نیاورد و از شدت جراحات که بر سینهام وارد آمده بود به کاروان طولانی شهیدان قیام سراسری پیوستم.
حالا حرفم با شما جوونا و نوجونایی که دل در گرو آزادی ایران دارید همان حرفیه که تو پیچم هم نوشته بودم:
«موفقیت یعنی زمین خوردن و پا شدن حتی اگه کلی زمین خوردی بازم پاشی.»
بله! الان وقت دوباره برخاستنه. بیایین از خون و خاکستر خودمون دوباره بلند شیم و مثل همون شبها که آتش بر جان مزدوران کشیده بودیم، ریش و ریشه این حکومت آدمکشِ ظالم رو بسوزونیم.