چه چیز راست سلطنت خواه را به تحرک واداشت؟
سرمقاله نبرد خلق، اول تیر ۱۴۰۱ ، بقلم منصور امان
اعتراضات گسترده در خوزستان و چندین استان دیگر در خردادماه که جرقه آن با فروریختن یک برج تجاری زده شد، بار دیگر بر حضور نیرومند گرایش غالبی در جامعه برای تغییر وضعیت موجود صحه گذاشت که همراه با سیر حرکت خود نیرومندتر و متحرکتر میشود.
حتی دیرباورترین افراد نیز اینکه دریافتهاند که خیزشها و اعتراضهای جامعه نه یک موج گذرا یا واکنشهای آنی، بلکه روند ثابت و رو به رشدی است که به خوبی پتانسیل ایجاد یک تحول رادیکا در نظم حاکم ولی فقیهی و دفن آن در گورستان تاریخ را دارد.
بدیهی است هرگاه سقوط سامان کهن از یک امر تجریدی و آیده آلی به مسالهای مشخص و در دسترس بدل شود، بی درنگ پرسش آلترناتیو نیز راه خود را به دستور کار نیروهایی که به گونهای خود را سهیم می پندارندیا خواهان سهم هستند، باز میکند.تحرک اخیر راست سلطنت طلب از این قاعده پیروی میکند.
جامعه در مسیر سرنگونی
خیزشهای دی ماه ۱۳۹۶ جامعه ایران را در آستان یک دوران توفانی نشان میداد، توده به حرکت در میآید و اعتراضهای صنفی و سیاسی متراکم میشد.
پنج سال بعد، تودهها در مرکز توفان ایستادهاند و بادهای تغییر به صورت نظام پیاپی سیلی میزند.
صفبندی تودهها، رژیم ولایت فقیه را وارد دورهای از شوکهای پی در پی کرده که همچنان و بیفترت تدوام دارد.
برجستهترین ویژگی جنبشها و خیزشهای شکل گرفته در دوره جدید، رویکرد تثبیت شده آنهاست که تیز و روشن با مرکز تصمیم گیرنده و دستگاه مجری سیاستهای وی مرزبندی دارد و به گونه فعال آنها را بر نمیتابد.
در این دوره برای نخستین بار شناخت تئوریک رژیم ولایت فقیه به مثابه مانع اصلی پیشرفت، تکامل مناسبات اجتماعی و چرخش وضعیت موجود به وضعیت بهتر، به آگاهی عینی توده معترض بدل گردید و ج. ا در چشم و دیدگاه آن در جایگاه تضاد اصلی نشست. از این پس صورت مساله توده، ساختار حاکم با تمام دسته بندیهای اصول گرا، اصلاح طلب میشود، در جستجوی راه حل با خون و اشک به تلاش بر میخیزد و اجازه نمیدهد تفنگ و ترفند به حاشیهاش بکشد.
ژرفش تضاد پایین و بالا و جبهه گیری فشرده مردم علیه حاکمیت بدان اندازه است که نقطه آغاز این یا آن حرکت تودهای فقط جنبه نمادین دارد و خواست اصلی و هدف نهایی معترضان را به گونه نیابتی نمایندگی میکند.
اعتراضات آبادان یکی از آنهاست که اگر چه ویرانی فاجعهبار یک برج خاستگاه آن را تشکیل میداد، اما نه جبهه گیری و شعارهای معترضان و نه واکنش وحشیانه حاکمیت، به آن گونه مستقیم این رویداد را بازتاب نمیداد.
متروپل مانند همه رویدادها، حوادث، تغییرات منفی یا تصمیمهای ضدمردمی نظام که بر زندگی عینی مردم تاثیر میگذارد، عواطف آنها را تحریک میکند و نابسامانی شرایط و نامطلوب بودن آن را به رخشان میکشد، چونان تسمه انتقالی عمل کرد که نارضایتی و خواست سرنگونی را از یک چرخ دنده کوچک به چرخ دنده بزرگتر جابجا کرد.
روشنترین نشانه وجود یک جهت گیری در اعتراضات آبادان، فرا رفتن آن از سطح یک رویداد محلی به یک حرکت اعتراضی ملی و سراسری شد. متروپل رژیم ولایت فقیه نه فقط در خیابان امیری آبادان بلکه در خیابانهای اهواز، بوشهر، شهرکرد، خرمشهر، شاهین شهر، بهبان، سمنان، دهدشت، کرمانشاه، امیدیه، آغاجاری، شهر ری، کازرون، ماهشهر، نازی آباد تهران، شادگان، دورود، یاسوج و جز آن نیز فرو ریخت و مردم همبسته را به میدان آورد.
نسخه تاج نشان همه با هم
در این میان دیرباورترین و عقب ماندهترین نیروها نیز دریافتهاند که رژیم فاسد و مستبد در مرکز مشکل سیاسی جامعه قرار دارد و مساله معترضان و قیام کنندگان برچیدن آن و تاراندن سایه سیاهش از زندگی و سرنوشت خود است.
ورود امر سرنگونی به دستور کار روز و وجود مادی و حاضر نیروی آن، فاکتور وسوسه انگیزی است که راست سلطنت طلب را نیز به تحرک واداشته تا خود را به عنوان آلترناتیو عرضه کند.
بدیهی است که یک آلترناتیو راست یا هر تغییری به این سمت در دوران پسا ج. ا، پشتیبانان معینی نیز در طبقه حاکمه آمریکا دارد که در بهترین حالت قرار گرفتن دوباره ایران در نظم جهانی سرمایه، ادغام شدن در بازار گلوبال و تقسیم کار آن و سکانداری ساختار سیاسی که این همه را تضمین کند را در چارچوب منافع خویش میداند.
از این رو نه پدیدار شدن آقای رضا پهلوی بر این تریبون در اوج خیزشهای سرنگونی و نه انعکاس وسیع آن از سوی رسانههای رسمی و نیمه رسیم میتواند شگفتآور باشد.
اینان پا به صحنه گذاشتهاند که بر موج برخاسته و شتابان اعتراضها تور بیاندازند. بر آن سوار شوند و در انتها بر ساحلش فرود آیند.
نباید به اشتباه افتاد، راست سلطنت طلب فریب گزافههای خود پیرامون شعار رضاشاه روحت شاد را نخورده و از شنیدن آن که گاه به کنایه از سوی معترضان خطاب به آخوندهای حاکم و گاه از سوی آژان پروکاتورهای دستگاههای اطلاعاتی سر داده میشود، دچار توهم نشده.
آنها به نیرو و دینامیزم سرنگونی مینگرند و این شعار را بهانهای برای جا زدن خود در صفوف آن و طرح ادعای رهبری قرار دادهاند.
اما دریچه اصلی طرح ادعای راست سلطنت در گوشه دیگر قرار دارد. آنها پس از شکستهای پی در پی در تشکیلات سازی و ناکامی در به میدان آوردن یک بازوی سیاسی برای رقابت جدی در پهنه جانشینی، اینک با یک طرح کهنه و آشنا به صحنه بازگشتهاند.
آنچه که آقای رضا پهلوی به عنوان نماینده این جریان در کنفرانس رسانهای اخیر خود مطرح کرد، نسخه دیگری از خدعه همه با هم آخوند روحالله خمینی است که هدف نخستین آن به زیر هژمونی در آوردن جنبش سرنگونی به واسطه نفی گرایشهای سیاسی و طبقاتی موجود در آن و فرار از ارائه برنامه و تعهدات عملی به کمک پوپولیسم و کاهش مطالبات به امر سرنگونی است.
در این راه او نیز همچون ملای نوفل لوشاتو ابزارهای تبلیغاتی و نظرسازی محافل خارج کشوری را در خدمت دارد و برای پراکندن نظرات و گمراه سازی مخاطبانش از جانب آنها به خوبی پشتیبانی میشود.
با این حال پلاتفرم عوامگرایانه شاهزاده با آیت الله یک تفاوت روشن نیز دارد؛ در حالی که آخوند خمینی در مساله تامین هژمونی، شبکه گستردهای از مساجد، تکیهها و مراکز مذهبی را در اختیار داشت و در امر نفوذ در جنبش سرنگونی و تاثیرگذاری بر آن به گونه موثری از این میراث رژیم شاه و خرافات آن نصیب میبرد، آقای رضا پهلوی فقط ویرانههای یک ساختار تشکیلاتی و سازمانگرانه را در پس خویش دارد.
تلاشهای جریان راست به رهبری او برای سازمانیابی، یکی پس از دیگری شکست خورده و هیاهو و هلهلهای که آنها را همراهی میکرده، بی خطابه و مرقیه خاموش شده است.
اگر عوامفریبی آقای خمینی پایههای مادی برای گسترش و بسیج داشت، پوپولیسم آقای رضا پهلوی اما حاصل درکی است که از توقف در ایستگاههای متروکی با نامهای پیمان نوین، انقلاب فیروزهای، ققنوس، شورای ملی ایران و فرشگرد حاصل شده است.
طبقه و شاهزاده
اما رویای شاهزاده و پشتیبانان یقه سفیدش فقط به این دلیل نیست که راهی به واقعیت و به آنچه که بر زمین سفت بیداری توده معترض میگذرد، نمییابد.
فقط کافی است به شعارها، مطالبات و جهت اعتراضها نگریسته شود تا آشکار گردد یک صف بندی طبقاتی مشخص علیه مناسبات ناعادلانه موجود شکل گرفته است که خیزشهای برآمده از آن بیان بی واسطه تجربیات قیام کنندگان یعنی رویارویی با کرایه خانه، حقوق، دستمزد و مستمری ماهیانه، قرض، بهداشت و سلامتی، تحصیل، نان و سفره است.
به بیان دیگر، مساله اجتماعی مردم تغییر سیگنال توزیع ثروت از طریق در هم شکستن دستگاهی است که آن را نابرابر تنظیم و مستبدانه اعمال میکند.
تضاد طبقاتی فاحشی که بین طبقه حاکم و طبقات کارورز و متوسط شکل گرفته و در اشکال گوناگون به طور دائمی خود را به رخ فرودستان میکشد، برای نخستین بار مساله دمکراسی و عدالت اجتماعی را در افق سیاست در ایران به یکدیگر گره زده و مشروط کرده.
شاهزاده مولود و سخنگوی سیستمی است که نابرابری اقتصادی را مشروع میشمارد، وجود فقر و ادبار در جامعه را طبیعی دانسته و در بهترین حالت ناهنجاری مینامد، رشد را یکجانبه و به سود انباشت ثروت در یکسو و در دست اقلیتی اندک هدف گذاری میکند و بر این باید افزود که سیاست مدافعان این نظم در کشورهای پیرامونی مانند ایران در پهنههایی مانند تولید داخلی، تجارت خارجی و دانش و تکنولوژی از منافع ملی و نیازهای واقعی جامعه پیروی نمیکند.
درمجموع، نظم آقای رضا پهلوی و متحدانش شکل تجدید سازمان یافتهای از مناسبات کنونی در اقتصاد و جامعه است بدون عبا و عمامه و با روبنا و روکش فکُل کراواتی!
اما جنبشی که آقای پهلوی میکوشد در راس آن قرار بگیرد، در صف نخستاش فرودستان، مزدبیگران و کارورزان ایستادهاند که در مطالبات، شعارها و جهت اعتراض هایشان هیچ چیز کمتر از عدالت اجتماعی و ساختار سیاسی که برقراری آن را تضمین کند، بازتاب نمییابد.
در همه شهرهای کوچک و بزرگ، ساکنان محلههای کارگری و فقیر نشین و جنوب شهریها پیشاهنگ اعتراضات هستند و سختترین نبردها با مزدوران حاکمیت در همین مناطق جریان مییابد.
تمیاز طبقاتی خیزشها چندان روشن است که در این میان حتی دستگاه امنیتی رژیم نیز هویت اجتماعی دستگیر شدگان را طبقات محروم معرفی میکند.
به دست گرفتن پلاکارد سرنگونی رژیم حاکم، برای کشیدن این طبقات و لایهها به پشت سر راست سلطنت طلب کافی نیست. فراموش نباید کرد که دوران سلطنت پهلوی هویت تاریخی معینی با پیشینه و تاثیرات مشخص دارد که نزد توده با آن چهره و نما شناخته میشود؛ گام نخست برای تصیحح این پیشینه ارایه طرح و برنامهای است که روشن کند چرا باید قیام کنندگان این جریان را به قدرت برسانند، چه انتظاری باید از آن داشته باشند و تا چه اندازه خواستههایشان را اهداف آن برآورده خواهد کرد<
اینها پرسشهایی است که فرزند شاه پیشین سرسختانه از پاسخ دادن به آنها گریزان است.
او حتی از معرفی رژيم سیاسیای مورد نظرش هم ابا دارد و درباره نقش خود با لکنت زبان صحبت میکند و به شعبده بازی کلامی پناه میبرد.
شاهزاده با وجود آنکه به گونه بی دریغ به رسانهها، تلویزیونها و بنگاه های خبری دسترسی دارد و دفتر و بارگاهی متشکل از مشاوران و صاحب نظران پیرامونش حلقه زدهاند، اما تاکنون برنامه مدونی که به پرسشها، چالشها و گره گاههای اصلی در اقتصاد، جامعه و ساختار سیاسی بپردازد، ارایه نکرده است.
چند کلی گویی به اینجا و شماری اشاره مبهم آنجا هیچ چیزی است که راست سلطنت طلب در قالب پلاتفرم جایگزین عرضه میکند.
به راستی نیز آقای رضا پهلوی و متحدانش منافعی در معرفی مشخص هدفها و برنامههایشان ندارند، زیرا انگاشتشان در تضاد با منافع و مطالبات نیروهای اجتماعیای قرار دارد که مایلند به واسطهاش قدرت را به چنگ آورند.
روی آوردن آنها به پوپولیسم، ترفندی برای فرار از شفافیت برنامهای است، چرا که در مه غلیظ همه با هم میتوان منافع همگان را یکسان۷ مطالبات را بی اهمیت و فرعی و بالا و پایین را همسان جلوه داد.
راست سلطنت طلب در پهنه عدالت اجتماعی و آزادی آلترناتیو وضع موجود را ارائه نمیکند و نمیتواند هم بکند، چون خود را لو خواهد داد.
آقای رضا پهلوی در سخنرانی اخیر خود، یک گام در این زمینه به جلو برداشت و برای صاف کردن جاده پوپولیسم از ناهمواری، این بار به نفی مخالفان سازمانیافته و اپوزیسیون پرداخت و به گونه عوامفریبانه ای مردم را همان اپوزیسیون نامید.
او با این استدلال که خودمان متخصص و تدحصیلکرده داریم، مساله آلترناتیو را به تمسخر گرفت، گوبا چالش جامعه این است که چه کسی رییس فلان اداره بشود یا بر راس بهمان وزارتخانه بنشیند.
خیر، مساله تغییرات بنیادی است، عدالت و آزادی، همان که مردم در خیابانها فریاد میزنند.
گرایش راست خیز برداشته تا مسیر به این سمت را مسدود کنند و هر آنکه تابلویی در این راه مینشاند را کنار بزند.
برآمد
تقلا و جنب و جوش برای بر کشیدن آقای رضا پهلوی در تضاد با آنچه قرار دارد که در کشور میگذرد و در بیگانگی با نیروهایی بسر میبرد که رویدادها را شکل میدهند و پیش میبرند.
زنگ پایان برای ج. ا به صدا در آمده و شرایط نمیتواند اینگونه باقی بماند، اما یک نیروی بدون برنامه، بدن سازمان و بدون ارتباط با پیشروان جنبشهای موجود، نه امروز و نه فردا نمیتواند به گونه مصنوعی بر مسند رهبری و آلترناتیو نشانده شود.
این واقعیت را سه ایستگاه تلویزیونی و یک دوجین پشتیبان فرنگی هم قادر نیستند تغییربدهند.
منبع نبرد خلق شماره ۴۵۲ چهارشنبه اول تیر ۱۴۰۱ ۲۲ ژوئن ۲۰۲۲