غلامحسین ساعدی نویسنده و نمایشنامه نویس معروف ایرانی است که به دلیل دیدگاههای ضداستبدادیاش توسط ساواک شاه بازداشت و زندانی شده بود. از او ویدئوی کوتاهی به یادگار مانده است که در آن از انواع شکنجههای ضدانسانی ساواک میگوید. با اینکه ساعدی یک نویسنده و روشنفکر بود و کار سیاسی چندانی نکرده بود، اما در سال ۵۳ توسط ساواک بازداشت و تحت فشار و شکنجه قرار گرفت. شاعر نامدار ایران احمد شاملو در مورد شکنجه غلامحسین ساعدی توسط ساواک و اثرات ماندگار آن بر جسم و جان او میگوید:
بیشتر بخوانید
خمینی چگونه ولیعهد شاه شد؟! قسمت پنجم
«آنچه از او زندان شاه را ترک گفت، جنازه نیمجانی بیش نبود. آن مرد، با آن خلاقیت جوشانش، پس از شکنجههای جسمی و بیشتر روحی زندان اوین، دیگر مطلقاً زندگی نکرد. آهستهآهسته در خود تپید و تپید تا مرد. وقتی درختی را در حال بالندگی اره میکنید، با این کار در نیروی بالندگی او دست نبردهاید، بلکه خیلی ساده او را کشتهاید. ساعدی مسائل را درک میکرد و میکوشید عکسالعمل نشان بدهد. اما دیگر نمیتوانست. او را اره کرده بودند.»
غلامحسین ساعدی در مورد شکنجههایش به شبکه چهار بریتانیا گفته بود: مرا بخاطر تک نگاریهایی در مورد وضعیت دشوار زندگی مردم بازداشت کرده و با دست بند راهی اوین کردند. از آنجا با چشم بند راهی اتاق شکنجه شدم. دراتاق شکنجه تمام لباسهایم را از تن من در آوردند و مرا به سقف آویزان کردند و سخت شکنجهام کردند. سپس دوباره مرا پایین آوردند و دست و پایم را به تخت بستند و باز هم شکنجهام کردند.
روایت شکنجه از قول غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی ادامه داد: دوباره مرا از تخت بازکردند و کنار یک دیوار نشاندند و چشمبندم را برداشتند و سه نفر تپانچهشان را به سمت من گرفتند و طوری وانمود کردند که انگار برای کشتن من مسابقه گذاشتند.
این مسخره بازی را که تمام کردند بار دیگر مرا به تخت بستند و گفتند این یارو حرف نمیزند. این بار شوک الکتریکی به من وارد کردند بعد از چند بار شوک الکتریکی انگار مثل یک تخم مرغ شده بودم که از وسط نصف شدم…
بعد وادارم کردند که از روی یک زمین سخت حرکت کنم و تمام مدت میگفتند که باید بگی و من هر چه میگفتم – برای اینکه از این شکنجه هولناک خلاص بشم- هرچه که شما بخواهید میگویم باز هم ولم نمیکردند. شکنجه آستانه تحملم را در هم شکسته بود…
غلامحسین ساعدی در یک ویدئو به تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد-۱۹۸۴ در مورد اعتراف اجباری در تلویزیون آن زمان شاه میگوید و اینکه چگونه ساواک او را وادار کرده بود که به سوالات و پاسخهای از قبل تعیین شده پاسخ بدهد… داستان نویسندگان و روشنفکرانی که توسط دستگاه جهنمی ساواک زندانی و شکنجه شده بودند، داستان پر آب چشمی است و بعد از روی کار آمدن خمینی به عنوان ولیعهد شاه همان روشها و تکنیکها اما در اشکالی وحشیانهتر و مهیبتر بکار گرفته شدند.
اوج این فرایند قتلهای زنجیرهای توسط وزارت اطلاعات است که سعید امامی به عنوان بخشی از یک سیستم در آن دهها نویسنده و دگراندیش را سر به نیست کرد. سعید امامی و لاجوری همان ثابتیهای دیکتاتوری پیشین بودند.