شبرنگ به تاریخ؛ شیرعلیمردان فرزند بی بی مریم بختیاری چگونه جاودانه شد؟
سردار علیمردان خان بختیاری (شیرعلیمردان بختیاری) یکی از قهرمانان مبارزه با استبداد بود که در سال ۱۲۷۱هجری شمسی در سرزمین قهرمان خیز بختیاری چشم به هستی گشود. پدرش در جوانی وفات یافته بود و مادرش بی بی مریم بختیاری (سردار مریم بختیاری) بود که از زنان نامی عصر مشروطه بود. بی بی مریم نه سال بیشتر نداشت که پدرش بدست ظلالسلطان به قتل رسید. بی بی مریم بختیاری در جنگ جهانی اول علیه نیروهای اشغالگر انگلیسی جنگیده بود.
شیرعلیمردان بختیاری در سال ۱۳۰۷ جمعیتی به نام «هیئت اجتماعیه بختیاری» مرکب از ۱۲ تن از سران و کلانتران بختیاری را به منظور مقابله با استبداد رضا شاه تشکیل داد.
درباره؛ مادر شیرعلیمردان خان بیشتر بخوانید

آغاز جنبش شیرعلیمردان بختیاری
در حوالی «پیر غار» شیرعلیمردان بختیاری انگیزه و هدف قیام خود را تشریح کرد. رزمندگان او عهد و پیمان بستند که تا آخرین نفس و تا جان در بدن دارند برای نابودی رضا شاه «قاطرچی» بجنگند. «هیأت اجتماعیه بختیاری» متشکل از ۱۲ نفر از سران و کلانتران بختیاری تشکیل گردید تا با نظارت هیأت مزبور سازماندهی نیروها انجام گیرد و عملیات رهبری شود.
هدف استیفای حقوق از دست رفته عشایر بود. جوانان بختیاری برای اثبات وفاداری و پایبندی به قیام به قرآن سوگند خورده و برخی مهر و امضاء کردند. بر اساس رسمی کهن جوانان بختیاری همگی از روی آتش پریدند تا مهر تأییدی بر پیمان آنها باشد. علیمردان خان سپس رهسپار «فریدن» شد تا طوایف چهارلنگ ساکن فریدن را برای همراهی در قیام فراخواند. قشونی از جوانان بختیاری تشکیل گردید که قلبشان سرشار از نفرت و کینه فراوان نسبت به ظلم و جور رضا شاه بود.
به درخواست دولت گروهی از خوانین مانند: «امیر جنگ»، «سردار ظفر»، «سردار محتشم» و «مرتضی قلی خان» وارد مذاکره با علیمردان خان شدند. اما خوانین مسن نتوانستند شیرعلیمردان جوان را از تصمیمش منصرف نمایند. تمام بختیاریها اختلافات را کنار گذاشتند و با رهبر قیام همراه شدند.
آنان راه جنوب به شمال بختیاری را با انفجار پلی مسدود کردند و آماده حمله به فریدن شد. اما مردم به شکل گسترده به نهضت شیر علیمردان پیوستند. از این رو در عمل سردار فاتح و سردار اقبال هم به ناچار از نهضت او حمایت کردند.
وحشت رضا شاه از قیام
رضا شاه در وحشت از گسترش قیام، تمام نیروهایش را از سراسر کشور بسیج و برای سرکوب جنبش به منطقه اعزام کرد. درحالیکه هیأت اعزامی صلح در حال مذاکره با شیرعلیمردان بختیاری در روستای زرد در فرخشهر بود، نیروهای بختیاری مورد تهاجم ارتش رضاشاه قرار گرفتند.
از جنوب، لشگر اهواز به فرماندهی سرهنگ محتشمی، از غرب لشگر خرم آباد به فرماندهی سرتیپ تاجبخش از شمال سرهنگ بهادر بختیاری و تیمسار شاه بختی حمله را کامل کردند.
در منطقه سفید دشت یک تیپ کامل ارتش در محاصره بختیاری قرار گرفت اما به دلیل برتری تجهیزات از محاصره جستند.
دستگیری و اعدام شیرعلیمردان بختیاری
سرانجام در یک نبرد نابرابر در برابر نیروهای استبداد و بعد از یک سال جنگ و نبرد پارتیزانی نیروهای بختیاری با وساطت خوانین تسلیم و به تهران منتقل شدند.
همزمان با انتقال شیرعلیمردان بختیاری به تهران توطئه برای قتل او هم آغاز شد. پس از مدتی سردار فاتح و سردار اقبال و چند تن دیگر نیز دستگیر و به زندان قصر منتقل شدند.
مقاومت دلیرانه شیرعلیمردان بختیاری باعث تحسین رجال سیاسی آن دوران و تاریخ ایران شد. او سر انجام در سپیده دم ۱۷ آذر ۱۳۱۳ به دستور رضا شاه دیکتاتور وقت به جوخه اعدام سپرده شد و تیرباران شد. رضا شاه از ترس اینکه مزار او محل میثاق دوباره بختیاریها شود، محل دفنش را مخفی نگه داشت.
نویسندگان و رجال نامی ایران درباره او چه گفتند
بزرگ علوی نویسنده سرشناس معاصر در مورد اعدام شیرعلیمردان بختیاری می نویسد: علیمردان خان جامهای زیبا بر تن کرده و سر روی خود را آراسته و با گامهای استوار و قامتی رسا حلاج وار بدون اینکه ذرهای ترس به دل راه بدهد، به قتلگاه نزدیک شد. او رفت تا شهادت مظلومانه دیگری را بر صفحه جنایت رژیم دیکتاتوری رقم بزند.
او هنگامی که از برابر جوخه اعدام می گذشت، با جبینی باز و لبانی پر از خنده با آنها احوالپرسی کرد. وقتی یکی از دژخیمان می خواست چشمهایش را ببندد، به آرامی دستمال را از دستش گرفت و گفت: پسرم! بگذار تا این صحنه جالب و تماشایی را که قطعا ما فوقان شما را خوشحال میکند، من هم در آخرین لحظات حیاتم به چشم ببینم، چرا که من تاکنون شیری را دست و پا بسته در مقابل مشتی شغال ندیده بودم.
سید جعفر پیشه وری نیز از قول یکی از زندانیانی که شاهد اعدام شیرعلیمردان بختیاری بود مینویسد: «در آخرین لحظات که میخواستند او را به جوخه دار ببندند، کلاه پهلوی خود را به نشانه نفرت از رژیم پهلوی مچاله کرد و دور انداخت و با صدای رسایش فریاد بر آورد: زنده باد ایران و آزادی، صدایی که با صفیر گلوله خاموش شد. لحظاتی بعد جسد بیجان مردی که دلی چون شیر و عزمی پولادین داشت و در میدانهای جنگ هیچ رزمندهای پشت او را ندیده بود درپای چوبه دار بر زمین در غلطید.
ترانه شیرعلیمردان
زنده یاد مهراب امیری مترجم و مورخ بختیاری در مورد اعدام او نوشت: به موازات هر قطره خونی که از پیکر سردار رشید بختیاری بر روی زمین می چکید، هزاران قطره اشک از چشمان مشتاقان و علاقمندان او بر روی گونههای رنگ پریده شان میغلطید. مردان جامه دریدند و دیرکهای بهونها را پایین کشیدند، زنان موی سر بریدند، شعرا در رثای او مرثیه ها سرودند و آهنگسازان «ترانه شیرعلیمردون» را ساختند. هنوز چوپانان در قله های منگشت، کلار، تاراز و زرده (زردکوه) آوازش را چنین می خوانند:
شمشیر علیمردون طلای بی غش ز زمین برچ ازنه ز آسمون تش
|شمشیر علیمردان طلای خالص است، از زمین برق میزند و از آسمان آتش
در جریان قیام و حماسه علیمردان خان، حکومت رضاشاه تعداد دیگری از خوانین بختیاری را که همراه علیمردان خان در قیام مشارکت داشتند نیز اعدام کرد: سردار فاتح، سردار اقبال، شکرالله خان ضرغام الدوله بویراحمدی، سرتیپ خان هژیر عشایر بویراحمدی، آقا گودرز احمد خسروی، امامقلیخان رستم ممسنی و حسین خان دره شوری و همچنین تعدادی از نیروهای بختیاری و عدهای دیگر از خوانین نیز به زندان محکوم شدند.
میگویند شیرعلیمردان بختیاری خطاب به رضا شاه گفته بود:
در زردکوه بختیاری، اگر عقابی بخواهد بر فراز آسمان پرواز کند باید پرهایش را باج بدهد…
مرثیه بختیاری
تفنگ علیمردون هم باز صدا کرد سرهنگ کُله پوستی هنگ بِلا کرد
تفنگ علیمردون هم باز قُرمنید سرهنگ کله پوستی چادر رُمنید