«زنده یاد، صمد بهرنگی» نویسنده مبارز و فعال اجتماعی ایران دوم تیر سال ۱۳۱۸ در يكی از محله های تبريز به دنيا آمد.
او چون هزاران كودك ديگر با اولين شرایطی كه آشنا گرديد فقر بود. او در جوانی تحصیل دررشتهی زبان و ادبیات را در دانشگاه تبریز آغاز کرد و از همان زمان به شعر و ادبیات علاقهی فراوانی داشت.
او از همان دوران تدریس در مدارس را آغاز کرد و تا پایان عمرش آموزگار آزادی بود. صمد بهرنگی به زبانهای آذری و ترکی آذربایجانی تسلط داشت و اشعار بزرگانی همچون «مهدی اخوان ثالث»، «فروغ فرخزاد»، «احمد شاملو» و «نیما یوشیج» و همچنین نوشتههای عزیز نسین و ناظم حکمت را ترجمه میکرد.
او بسیار برای آموزش کودکان ارزش قائل بود و فرهنگ از جمله دغدغههای اصلیش بود. او در روستاهای مختلف از جمله آذرشهر، ممقان، قاضیجهان، گوگان و آخیجهان در استان آذربایجان شرقی تدریس میکرد.
از او آثار مهمی به جا مانده است. او داستانهای تأثیرگذار و ماندگار برای کودکان مینوشت و مفاهیم ژرف و فلسفی را در قالب زبان قابلدرک کودکان بیان میکرد.
بیشتر بخوانید
صمد بهرنگی پایهگذار ادبیات کودکان در ایران و مبارزی برای همه فصول
صمد بهرنگی معلم شورش و آزادی
صمد در داستانهای ساده اش که برای کودکان مینوشت میگفت هیچکس نمیتواند از شما برده بسازد. نه بردگی میتواند وجود داشته باشد و نه امکان آن. او به دیکتاتوری و فرهنگ مبتذل آن دوران شورید.
صمد آزاد بود. او نه حتی آزاد، بلکه خود آزادی بود. او کمال یافته و عاشق آزادی بود. کمال یافتگان عاشق برای آزادی دیگران هرمانعی را از پیش پا بر میدارند و نابود میکنند و چه فرخنده لحظه ای است آن دم که عشق با رهایی همدم و همراه شود. که رهایی عشقی است گرانپایه و پربها.
نام «صمد بهرنگی» یادآور داستان «ماهی سیاه کوچولو» است، ماهی سیاه کوچولو درپی شورش و نابودی بردگی از شرایط فاقد ارزش های انسانی بود. و به خیل کسانی که در نوجوانی در شرایط خفقان آور دوران پا به مبارزه گذاشتند آزادی را آموخت و طعم شادمانی آزادی را به آنها چشاند. همه جد و جهد صمد این بود که مارا از وابستگی به فرهنگ مبتذل دوران دیکتاتوری برهاند. نمیخواست لنگان درپی آزادی بگردیم بلکه خواهان آن بود تا خویشتن را بیابیم و دریک برکه کوچک درجا نزنیم.
صمد بهرنگی، معلم بی نظیری که شوق به آزادی را میآموخت
معلمی که شاگردهایش منتظر خوردن زنگ آخر مدرسه نبودند. بهرنگی همیشه به شاگردهایش میگفت او را «آقا» صدا نزنند؛ هرچه میدانست به شاگردهایش منتقل میکرد و آنها را روانهی دنیای داستانها و کتابها میکرد تا ببینند و بخوانند و جهانشان بزرگتر شود.
بسیاری از شاگردهای او، بعد از تمام شدن مدرسه هم دوستهای آقای معلم باقی میماندند. شاگردها، اولین شنوندههای قصههای کودکانه صمد، قبل از انتشار بودند. آقای معلم، نهتنها روی شاگردهایش، بلکه روی چند نسل از کودکان تاثیر گذاشت. او راوی قصههای کوچه و خیابان بود. قصهگوی آدمهای معمولی و رنجها و شادیهایشان. بسیاری از شخصیتهای داستانهای او، برگرفته از مردم اطرافش بودند.
جاودانگی ماهی سیاه کوچولو
کتاب ماهی سیاه کوچلو، صمد را از دام فراموشی نجات داد. زندگی کوتاه او، برای همیشه در تاریخ ماندگار شد؛ هم زندگی و هم مرگ او، در زندگی دیگران تاثیر داشت؛ گوشها و چشمهای زیادی را با قصهها آشتی داد، دنیاهای جدیدی برای کودکان ساخت و به آنها بال خیال داد.
«من میخواهم بدانم که راستی راستی زندگی یعنی اینکه توی یک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر شوی و دیگر هیچ؟ یا اینکه طور دیگری هم توی دنیا میشود زندگی کرد؟»
«مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید، اما من تا میتوانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبهرو شدم –که میشوم– مهم نیست ، مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد.»
صمدبهرنگی بارها از سمت ساواک و نیروهای امنیتی، تحت تعقیب قرار گرفت. بسیاری از آثار او با نام مستعار به چاپ رسیدند. در کتابی افشین پرویزی میشد، در کتابی بهرنگ و در کتاب دیگری داریوش نواب مرغی. اسمهایی که همهشان صمد بهرنگی بودند.
بیشتر بخوانید
صمد باامواج ارس به دریا پیوست
«صمد بهرنگی» اولین اثرش به نام «عادت» را در سال ۱۳۳۹ منتشر کرد و پس از آن داستان «تلخون» را نوشت. او این داستان را با الهام از یک افسانهی محلی آذربایجانی به زبان آذری نوشت و آن را بانام مستعار «ص قارانقوش» در کتاب هفته منتشر کرد؛ متن فارسی این داستان سال ۱۳۴۰ منتشر شد.
«بهرنگی» سال ۱۳۴۲«الفبای آذری» را نوشت این نویسنده علاوه بر نوشتن داستان، مقالات متعددی نیز مینوشت که در روزنامهی «مهد آزادی» منتشر میشد. او این آثارش را بانامهای مستعار «داریوش نواب مرغی»، «چنگیز مرآتی»، «بابک»، «افشین پرویزی» و «باتمیش» به چاپ میرساند.
«صمد بهرنگی» عمر کوتاهی داشت ولی با خلق آثار برجسته و ویژهاش چهرهای ماندگار در ادبیات معاصر فارسی شد. او در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس غرق شد. «وبا امواج ارس به دریا پیوست». صمد بهرنگی هنوز نیز در دل و جانمان آشیان دارد و بارقه هایی از آتش، از آتش شوق آزادی با او همچنان دردرونمان زبانه میکشد. صمد بهرنگی پیکارش را با تیزبینی برای یادگیری الفبای آزادی درقالب قصه های سادهاش به کودکان و بزرگان آموخت. قصهی او از کوچه و بازار و دهات و مردمان و بزرگان و کوچکتران سرزمینمان زاده شده است.
تأثیرصمد بر ادبیات و فرهنگ ایران
صمد بهرنگی نویسنده فولکورآذربایجان که به تعلیم و تربیت و ادبیات کودکان غنای زیادی بخشید. عصیانگری که چشمان کودکان و نوجوانان را به ادبیات مردمی گشود و درمقابل فرهنگی که پنداشته می شد متمدن است اصطکاکی عمیق پدید آورد.
روح بیداری که در عرصه ادبیات به هرکجا نظر میکرد به روشنی نشان میداد که فاصله های طبقاتی چه بر سر مردم و به خصوص کودکان این مرز و بوم میآورد. او در قصه هایش با مهر و محبت درک عمیقی به کودکان میداد که سبب فقر شما مردمانی اندک هستند که قلبشان غیرانسانی شده. او نمونه و شاهد زنده تعلیم و تربیت درست و انسانی بود. ساختارهای استثماری جامعه را به چالش کشید و مردم را برای تغییر آن آگاه کرد.
اگر بخواهبم در مورد صمد در ادبیات کودک صحبت کنبم. باید بگویبم او نماینده ادبیات و فرهنگ کارگران و محرومان آن دوران بود. دورانی که سانسور اجازه نمی داد این فرهنگ درادبیات کودک نوشته شود. اگر صمد الان زنده بود، برای کودکان کار داستان می نوشت.
خسرگلسرخی درمورد صمد نوشت: «صمد بهرنگی با عشق به مردم و آتشی که از این عشق در سینهاش گر میگرفت، چشمانداز محرومیتهای جامعه را با درنگ در تضادهایی که خاستگاه این حرمانهاست، در آثارش تصویر کرد. بهرنگی، این معلم محرومان، از بچهها آغاز کرد، جانمایهاش را از بچههای محروم گرفت و به آنان بخشید. این بخشش او به بچهها آموخت که باید راهی جست تا ایستاد و گریاند. نمیتوان مسیحوار آن سوی صورت را نیز آمادهی خوردن سیلی کرد. او به بچهها فهماند که هیچ بچهای پولدار بهدنیا نمیآید. پدر اگر بینان به خانه باز میگردد، گناهی ندارد. این علتی دارد و اگر تنپوش ژندهی او در مدرسه، تحقیر برایش میخرد علتی دیگر.»
قصه های صمد بهرنگی
اولدوز و کلاغها، پاییز ۱۳۴۵
اولدوز و عروسک سخنگو، پاییز ۱۳۴۶
کچل کفتر باز، آذر ۱۳۴۶
پسرک لبو فروش، آذر ۱۳۴۶
افسانه محبت، زمستان۱۳۴۶
ماهی سیاه کوچولو ، تهران، مرداد ۱۳۴۷
پیرزن و جوجه طلاییاش، ۱۳۴۷
یک هلو هزار هلو، بهار ۱۳۴۸
۲۴ ساعت در خواب و بیداری، بهار ۱۳۴۸
کوراوغلو و کچل حمزه، بهار ۱۳۴۸
تلخون و داستانهای دیگر، ۱۳۴۲
مقاله های صمد بهرنگی
کند و کاو در مسائل تربیتی ایران، تابستان ۱۳۴۴
فولکلور و شعر
الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان
افسانههای آذربایجان (ترجمه فارسی)، جلد ۱، اردیبهشت ۱۳۴۴
افسانههای آذربایجان (ترجمه فارسی)، جلد ۲، تهران، اردیبهشت ۱۳۴۷
تاپما جالار، قوشما جالار (مثلها و چیستانها)، بهار ۱۳۴۵
پاره پاره (مجموعه شعر از چند شاعر ترک)، تیر ۱۳۴۲
مجموعه مقالهها
انشا و نامهنگاری برای کلاسهای ۲ و ۳ دبستان آذربایجان در جنبش مشروطه
دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی زبان
ترجمه های صمد بهرنگی
زنده باد قانون و داستانهای دیگر، ناظم حکمت، عزیزنسین
ما الاغها!، عزیز نسین، پاییز ۱۳۴۴
خرابکار (قصههایی از عزیزنسین و چند نویسنده ترک زبان)، تیر ۱۳۴۸
کلاغ سیاهه، مامین سیبیریاک (و چند قصه دیگر برای کودکان)، خرداد ۱۳۴۸