خروج از منطقه خطر
دوم مرداد ۱۳۶۶، چهار زندانی سیاسی برای فرار از زندان ساوه با ایجاد حفرهای در دیوار سلولشان، از زندان سپاه ساوه فرار میکنند.
اما این تنها یک مرحله از کار است.
یکی از مهمترین مراحل، چگونگی خروج از منطقه سرخ است.
زیرا راه های ورود و خروج شهر در کنترل سپاه پاسداران است.

درباره؛ فرار از زندان ساوه بیشتر بخوانید
فرار از زندان ساوه به هر قیمت
یکی از زندانیان ماجرا را چنین توضیح میدهد؛ «بدین ترتیب هر چهار نفرمان از دیوار زندان ساوه به بیرون پریدیم و هر کس از مسیر خودش رفت تا که از شهر خارج بشود. از قبل هماهنگ کرده بودیم که هر نفری که از زندان خارج شد، تلاش کند تا خودش را به تهران برساند.
در تهران هم محل قرارمان را جلوی پزشکی قانونی تهران گذاشته بودیم تا همدیگر را ببینیم.
فرار از زندان ساوه
زمان برای آنها حیاتی بود!
هر لحظه بیم آن میرفت که پاسداران از غیبتشان در زندان مطلع شوند. در صورتی که پاسداران متوجه فرار آنان از زندان میشدند، تمامی خروجیها و مسیرها را مسدود میکردند و خروج از آن منطقه برای آنان بسیار مشکل میشد.
وی داستان فرار از زندان ساوه را چنین شرح و ادامه میدهد؛ « خودم در آن مسیری که از قبل برای من مشخص شده بود، افتادم. از همان مسیر ادامه دادم، ولی در آن مسیر باید از کمربندی شهر عبور میکردم. کمر بندی شهر هم محلی بود که پادگان سپاه پاسداران در آنجا قرار داشت. من از کمربندی عبور کردم و در مسیر جادهای قرار گرفتم که به سمت تهران میرفت.
ابتدای جاده یک تعدادی، در واقع مغازه های مختلف بود تعمیرگاه بود، چلوکبابی بود و… در این حین من دیدم ماشین کامیونی جلوی چلوکبابی توقف کرده و ماشین هم روشن بود.
مقداری جلوتر رفتم، دیدم که راننده در داخل کامیون نبود. به پیرامون که نگاه کردم متوجه شدم یکی در اغذیه فروشی مقابل غذا میخورد. حدس زدم که راننده همین کامیون باشد و رفتم به او گفتم تو میخواهی به تهران بروی؟ او در پاسخ سوال من جواب مثبت داد و گفت آره!! به او گفتم کی میروی؟ برگشت گفت که وقتی غذایم را خوردم حرکت میکنم. به راننده گفتم من هم میتوانم با تو بیایم؟ پاسخ داد آره بمان تا غذایم را بخورم و با هم برویم».
خروج از منطقه سرخ
به این ترتیب آنها توانستند قبل از اینکه دشمن متوجه فرارشان بشود از شهر ساوه خارج شوند. و ساعاتی بعد خودشان را به تهران برسانند.
اما هنوز چالشهای جدی پیش روی آنان قرار دارد.
نخستین چالش برای آنها تأمین مالی بود.
سپس یافتن محل استقرار امن که دشمن هیچ ردی از آن نداشته باشد. و مهمتر از همه خروج از کشور.
این زندانی از بند رسته، در ادامه داستان فرار از زندان ساوه گفت؛ «قرار بود که هر کس که به تهران رسید تهران دنبال این باشد از هوادارها و از کانالهای مختلفی که از قبل میشناختیم یا کسانی که حدس میزدیم که ممکن است مثلا وصل باشند و یا اینکه ارتباطی داشته باشند، کمک مالی جمع کنیم. علاوه بر آن بدنبال وصل به یک هسته مقاومت و یا کسی که به سازمان وصل باشد بگردیم و چنین کانالی را پیدا کنیم تا بتوانیم مجددا به سازمان برگردیم و وصل شویم». [سروده یک زندانی محکوم به اعدام برای همرزم اعدام شده!]
تنها راه حل مادی پیدا کردن هستههای مقاومت بود. به این ترتیب آنها همه تلاش خود را روی این هدف متمرکز کردند…. ادامه دارد