عفو عمومی یا چاره کار ناچاری خامنهای؟!
رسانههای حکومت ایران به صورت گسترده به بازتاب پیشنهاد اژهای، رئیس قوه قضائیه خامنهای مبنی بر عفو عمومی زندانیان و موافقت خامنهای با آن پرداختند. در شرایطی که اعدامها جریان دارد و احکام سنگین زندان برای معترضان اعتراضات اخیر صادر میشود این اقدام چگونه قابل تبیین و تفسیر است؟
سخن آخر را بهتر است همان اول بگویم؛ ترس از خشم پنهان و آتش زیر خاکستر در زیر پوست جامعه ایران.
روزنامه فرهیختگان در روز ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ با عنوان «فرصت بزرگ کاهش شکاف اجتماعی» به طور مفصل به این مقوله پرداخته است، البته با قلمفرسایی سعی در آن دارد که این عمل را اقدامی «ملوکانه» از سوی خامنهای و حکومت ولایت فقیه قلمداد کند.
اما نگاهی گذرا به محتوی مطالب نگارش شده در مطلب فرهیختگان و اظهارات معاون اژهای، بخشهایی از پشت پرده ماجرا را بر روی پرده میریزد.
این مطلب در ابتدا با تعریف و تمجید از موضوع «عفو عمومی» خامنهای، خبر از پیشبینی نتایج احتمالی مهم و تاریخی این تصمیم میدهد اما بلافاصله مجبور میشود اعتراف کند که این تصمیم در یک جمله برای ترمیم شکافهای اجتماعی… و همچنین پیام ناامیدی برای ویرانیطلبان و جریانات «ایرانستیزی» [بخوانید براندازان] است که منفعتشان در فراگیری حداکثری ناامیدی در فضای عمومی کشور و دامن زدن به شکافهای موجود میان مردم و حاکمیت است.
به نظر تا همین جای کار فرهیختگان تمامی ماهیت شعبدهی «عفو عمومی» خامنهای را برملا میسازد.
اعتراف به شکاف عمیق میان مردم و حاکمیت
به بیان دیگر فرهیختگان خواسته یا ناخواسته اذعان میدارد که بین مردم و حاکمیت ولایت فقیه شکاف عمیقی وجود دارد که شاید این اقدام خامنهای بتواند آن را پر کند و مردم ایران و معترضان را که از وضعیت جامعه ناراضی بودند و دست به اعتراضات زدند را ناامید کند.
در یک گام بعد فرهیختگان نقطه آغاز این تصمیم خامنهای یعنی «عفو عمومی» را با بیان وارونه آشکار میسازد که تا پیش از قتل مهسا امینی و شعلهگرفتن التهابات پرهزینه در گوشه گوشه کشور، از سوی برخی دستگاههای اجرایی و تصمیمساز، این موضوع چندان مورد توجه نبود اما بعد از اتفاقات چند ماهه اخیر نمیتوان نسبت به آن بیتوجه ماند.
ترجمان این بند از مطالب فرهیختگان نیز به روشنی مشخص میسازد که اعتراضات چند ماهه اخیر و گستردگی و نارضایتی مردم، به خصوص پس از شروع اعدامها و صدور احکام سنگین زندان، به جای آنکه مردم را مرعوب سازد، آنها را بیشتر مشتاق به آمدن به خیابان کرده و این امر ترس را بر جان حکومت ولایت فقیه انداخته، به نحوی که مجبور به «عفو عمومی» میشود.
این امر به صورت دیگر نیز در مطلب فرهیختگان از زبان رحیمی، معاون اژهای برملا میشود و آن اینکه این فرمان به ۲ بخش تقسیم میشود که بخش اول آن مربوط به عفو تمام دستگیریهایی است که از روز ۲۵ شهریور تا کنون بازداشت شدهاند برمیگردد.
عفو عمومی برای همه به جز همه!!!
اما چند خط بعد از قلمفرسایی و آب و تاب دادن فرهیختگان به این اقدام، در سطور بعد نیز بخش دیگری از شعبده خامنهای تحت عنوان عفو عمومی برملا میگردد بدین ترتیب که مینویسد قوه قضائیه اعلام داشته این عفو شامل کسانی میشود که اتهاماتی چون «مباشرت، مشارکت و معاونت در ارتکاب جرائم مستوجب مجازات محاربه، افساد فیالارض و بغی، عدم عضویت و وابستگی در گروههای معاند و برانداز» نداشته و از اقدامات خود اظهار «توبه و ندامت» کنند! [عفو عمومی خامنه ای؛ کاریکاتور قلب مهربان برای میرغضب!]
بلافاصله نیز قضائیه خامنهای تاکید میکند که «با هدف پیشگیری از ایجاد نگرانی در جامعه… کسانی که آرامش مردم را بر هم زدهاند از دامنه این عفو گسترده مستثنی هستند جرائمی مانند اقدام علیه امنیت ملی و…»
نیاز به تمرکز و توجه ویژهیی نیست که متوجه شویم تا به همین جای کار، تمامی کسانی که در اعتراضات اخیر دستگیر یا اعدام شدند و یا در حال محکومشدن به زندان هستند، دقیقا با همین برچسبها و اتهامات است که قرار است زندانی شوند!
در قدم بعد، گزارش بعد دیگری از ترس خامنهای و حکومتش را از براندازی که هنوز نیز در کمین است را برملا میسازد و اشاره میکند که هنگامی که ناآرامیها در جامعه زبانه میکشد برخی افراد به سازمانهای برانداز مانند سازمان مجاهدین خلق ایران و… میپیوندند و در زمین آنها بازی میکنند، یکی از وظایف قوه قضائیه این است که این افراد را با کسانی که «سهوا» با براندازان همسو شدهاند جدا سازد.
در اینجا نیز ناخواسته قضائیه خامنهای خط قرمز اصلی خود، یعنی مجاهدین خلق و موضوع براندازی را برجسته میسازد و عنوان میسازد کسانی که با این سازمان همکاری داشتهاند از «عفو عمومی» خامنهای برخوردار نخواهند شد!
القاء یک فریب و دروغ به جامعه
فرهیختگان در ادامه با تلاش برای القاء این مطلب به مخاطب که «عفو عمومی» خامنهای در زمانی صورت میگیرد که اعتراضات خیابانی فروکش کرده و دیگر خبری در کف خیابان از آن نیست، سعی بر آن دارد تا پایان اعتراضات را اعلام کند و حکومت را در موقعیتی بالا و دارای دست برتر نشان دهد، در حالی که اگر این گونه بود هر روز کارگزاران نظام در رسانههای رسمی و غیر رسمی هشدار نمیدادند که مبادا فکر کنید که اعتراضات تمام شده و آرامش حاکم شده است، اعتراضات کمی فروکش کرده و به زودی در کف خیابان شاهد آن خواهیم بود.
اظهارات سراسر تناقض معاون قوه قضائیه و گزارش فرهیختگان و نفس اقدام خامنهای به «عفو عمومی» چنان که شرح آن در بالا رفت نشان میدهد، صرف مبادرت به این اقدام، حاکی از ترس حکومت ولایت فقیه و یک بازی رسانهیی برای فریب افکار عمومی و به انحراف کشیدن اعتراضات و قیام سراسری مردم ایران است که حاکمان ایران نیز به خوبی میدانند که به زودی دوباره باید در کف خیابان شاهد آن باشند.
فرهیختگان در ادامه واکنش هیستریک حکومت با اقدامات رادیکال جوانان معترض را نشان داده و به ساز و کارهایی فراخوان میدهد که مردم و جوانان از طریق «نمایندگان» خود در مجلس اعتراضات خود را پیگیری کنند و دولت رئیسی را نیز به بر هم آوردن شکاف اجتماعی موجود در جامعه فرا میخواند و بلافاصله هشدار میدهد که در صورت القاء پیام ناکارآمدی این قوا، تکرار وقایع تلخ و «آشوبهای داخلی» ۱۴۰۱ دور از انتظار نخواهد بود… و با تندروی مسئولان داخلی قطعا جوانان به دامان براندازانی چون مجاهدین خلق میافتند…
از مهملات ارائه شده توسط فرهیختگان و معاون قوه قضائیه که بگذریم اصل نکته این است که آن که کس که باید فرمان عفو صادر کند نه خامنهای و قضائیهاش، بلکه مردم ایران هستند! و آن کس که در مقام متهم است خامنهای و کارگزارانش هستند.