بزدلی دولت رییسی در پذیرفتن مسئولیت گرانی
قیام نان در راه است؛ دولت رییسی، دولتی مستاجل بود. بر خلاف دولتهای پیشین تحت امر ولایت فقیه که برای نشان دادن دست خالی خود پیش تودههای مردم کمی زمان میخریدند، دولت ابراهیم رییسی سرآمدش کوتاه و ناگهانی بود. هنوز این کودک نامشروع خامنه ای ۹ ماهه نشده!، وقت دفنش فرا رسیده است.
وقتی فاضل میبدی از مدرسین دست چندم حوزه علمیه در مقابل اتوریته فروریخته خامنهای میایستد و خطاب به رییس جمهور منصوبشدهاش میگوید: «آقای رییسی! مگر پیامبر نفرمود لعنت خدا بر کسی که کار را نمیداند و قبول کند؟!» معلوم است که وضعیت وخیمتر از آن چیزی است که در نگاه اول بنظر میرسد.
فاضل میبدی در پایان همین سخنان است که هشدار میدهد شورش مردم خطرناکتر از انقلاب است.
[تظاهرات مردم ایذه با شعار خامنه ای قاتله ولایتش باطله]

درباره؛ اعتراض مردم بیشتر بخوانید
نگاهی به وضعیت قیمت نان
عاجلترین مساله روی میز دولت ابراهیم رییسی هم اکنون افزایش قیمت نان است. روز ۶ اردیبهشتماه تلویزیون حکومتی یک باره خبر از افزایش قیمت آرد صنف و صنعت از ۲۵۰۰ تومان به ۱۲تا ۱۶۹۰۰ تومان داد. خبری که در میان ناباوری فرودستان جامعه، یکباره به خبر اول ایران تبدیل شد. خبرگزاری ایرنا خبرگزاری رسمی حکومت هم روز ۱۴اردیبهشت گفت: بحران چنان است که تنها راه باقیمانده آزاد کردن قیمت یعنی افزایش نجومی بهای نان است.
به دنبال افزایش قیمت آرد، قیمت نان به سرعت و به صورت بیسابقهای افزایش یافت و بهای نان ساندویچی ۱۳برابر افزایش یافت. رسانههای حکومتی از افزایش قیمت نان به ۳۰تا ۵۰ هزار تومان خبر میدهند و مینویسند مردم دیگر توان خرید فلافل هم ندارند، چون فقط قیمت نانش میشود ۱۰ هزار تومان.
در همین حال وزارت اقتصاد رییسی از سهمیهبندی نان خبر میدهد. به عبارتی مردم باید نان را با قیمت کمرشکن هر قرص نان ۱۰هزار تومان خریداری کنند!
این درحالی است که رییسی به کرات و از قول مقامات مختلف کابینه خبر گران شدن نان را تکذیب میکند و میگوید من در این شرایط اجازه گران شدن نان را نمیدهم. امری که مورد تمسخر مردم در فضای مجازی قرار گرفته و کاربران میگویند اقتصاد دستوری! رییسی دیگر کارگر نیست. [کوچک شدن سبد غذایی گروههای کم درآمد]
دو راهی مرگ برای حکومت
پر واضح است که دستگاه حاکمه و شخص خامنهای اکنون در یک بن بست مرگبار گرفتار شدهاند. اگر همچنان مثل گذشته بخواهند به تروریسم مرگبار و جنگ افروزی در منطقه ادامه بدهند، ناچارند از جیب و از گلوی مردم بیرون بکشند. نتیجه این وضعیت قیام گرسنگان خواهد بود که خامنه ای و سرانش چشمهای از آن را در آبان ۹۸ تجربه کردند. و اگر بخواهند دست از تروریزم بردارند، به قول خامنهای مجبورند به سلسلهای از عقبنشینی و جام زهر هم در مقابل مردم و هم درمقابل جامعه جهانی تن بدهند. در این وضعیت هم سرنوشتی جز سقوط خفتبار نخواهند داشت.
از مجموع قرائن بر میآید که خامنهای مسیر استمرار تروریزم و جنگ افروزی را با آوردن ابراهیم رییسی برگزیده است. در این صورت رویارویی مردم و گرسنگان با حاکمیت امری حتمی و اجتناب ناپذیر است. به نظر می رسد با گران شدن نان و فراگیرشدن گرسنگی و قحطی نان، این رویارویی هرچه نزدیکتر و نزدیکتر شده است. [شورش از انقلاب خطرناکتر است! هشدار حلقههای نزدیک به حکومت!]
روزنامه جهان صنعت روز ۱۷ اردیبهشت در این مورد نوشت: «اگر در دولت قبل افزایش یکباره قیمت بنزین آنطور بلوا به پا کرد، حالا هر روز صبح با یک افزایش قیمت غافلگیر میشویم؛ کار از گوشت و مرغ و میوه و لبنیات هم گذشته، حرف از نان و ماکارونی است که خوراک اصلی و غالب طبقه پایین جامعه به حساب میآید».
همین روزنامه در ادامه مقالهاش ضمن نومیدی از بهبود اوضاع می نویسد: «این جامعه در این تنگنای معیشتی نیاز دارد که یک نشانه واقعی از بهبود وضعیت ببیند و آنطور که کارشناسان هشدار میدهند برای واکنش نشان دادن به عدم مشاهده این نشانه خیلی صبر نخواهد کرد. شاید آقایان از شنیدن اینکه کاسه صبر مردم در حال لبریز شدن است، خوششان نیاید اما این واقعیتی است که نمیتوان انکار کرد».
به این ترتیب به نظر میرسد هم خود رسانههای حکومتی و هم مردم در کوچه و بازار به این واقعیت سرسخت رسیدهاند که ادامه این وضعیت غیر ممکن است. فشار وارده به جامعه و باری که حکومت خامنهای بر گرده محرومان و فرودستان نهاده، سنگینتر از تحمل جامعه است و باید منتظر انفجارخشم در هر لحظه باشد. بیشک این قیام کوبندهتر و توفندهتر از قیام بنزین خواهد بود و همه واقعیات مادی میگوید؛ این قیام آخر و نبرد آخرین خواهد بود.