انسانهای زیادی لورا سکورد هستند!
لورا سکورد که بود؟ برگهای تاریخ هر کشور، بدون تردید، مزین به داستانهای انگیزاننده و افتخار آفرینی است که خالق آنها چه بسا افراد عادی و ناشناس، ولی میهن دوست و وطن پرست بودهاند که نامشان و راهشان در ضمیر و حافظه تاریخی مردم آن کشور و چه بسا مردم جهان جایگاهی جاودانه پیدا کرده است.
متن زیر، بازگویی مختصری از یکی از این وقایع باشکوه تاریخی است.
در زمان و جامعه خود، لورا سکورد یک زن متوسط به حساب میآمد. او نه از طبقه کشاورزان بود و نه از طبقه اشراف. هیچ سابقه نظامی یا مأموریتی نداشت. پدرش در جنگ استقلال آمریکا یک میهن پرست بود (برای کاناداییهای میهن پرست، او یک شورشی بود).
لورا سکورد در کشمکش جنگهای بین کانادا و امریکای آن زمان به کانادا آمد و زمینی به خانواده او داده شد که در ان سکونت کنند و به کشاورزی بپردازند. علیرغم نقل مکان پدرش به شهر تورنتوی کنونی، لورا سکورد ترجیح داد در شهری بنام کوئینستون بماند و پدرش را همراهی نکند.
زندگی لورا سکورد
تاریخ دقیق ازدواج او با جیمز سکورد که در یک خانواده ثروتمند فرانسوی بزرگ شده بود، مشخص نیست. جیمز سکورد از ثروت خانوادهاش بهرهای نبرده بود؛ زیرا در یک اردوگاه پناهندگان در طول جنگ استقلال بزرگ شده بود. لورا و همسرش در سال ۱۷۹۷ در نزدیکی محلی بنام سنت دیوید ساکن شدند. دو سال بعد، او مادر شد و چند سال بعد به کوئینستون نقل مکان کرد. در زمان جنگ معروف ۱۸۱۲ که جنگ بین نیروهای امریکا و انگلیس بود، او پنج فرزند داشت.
جیمزسکورد، همسر لورا زیر نظر ژنرال براک خدمت می کرد. او بعداً در نبرد مجروح شد و لورا به مداوای او در منزل خود پرداخت. با زخمی شدن جیمز، همه امورات زندگی، بر عهده لورا بود و مجبور بود همه مسایل زندگی را اعم از رسیدگی به فرزندان، کشاورزی، مسایل خانه، پرستاری از همسر خود و… را بر دوش خود به تنهایی حمل کند.
در بهار سال ۱۸۱۳، نیروهای آمریکایی سمت کانادایی رودخانه نیاگارا را اشغال کردند و همه مردان توانمند کانادای آن زمان را اسیر کردند. جیمز سکورد به دلیل ناتوانیاش از این مشکل در امان ماند. در عوض لورا و خانوادهاش را مجبور کردند چند مقام ارتش امریکا را در خانه خود جا دهند و برای آنها امکانات غذا و استراحت تهیه کنند. در یکی از شبهای اقامت مقامات امریکایی در منزل لورا، هنگامیکه آنها مشغول صرف غذا بودند در حال برنامه ریزی برای حمله به نیروهای انگلیسی و نیروهای محلی بوده و با یکدیگر مشورت میکردند. لورا و جیمز در اتاق خود بودند ولی صدای آنها را میشنیدند.
جیمز و لورا خود را موظف دیدند که فرماندهان انگلیسی و محلی را از این حمله مطلع سازند. جیمز هنوز به دلیل شکستگی پایش مجروح بود، بنابراین لورا سکورد باید در این رابطه تصمیم بگیرد.
بیشتر بخوانید
پرستاران، مبارزان فراموش شده!
کشمکش بین زندگی و میهن
او از یک طرف به فکر بچههای خود و همسر بیمارش بود و از طرف دیگر احساس میکرد که باید برای حس میهن دوستی خود اقدامی بکند. این جنگ در درون او، بسیار مشکل بود. نهایتا او تصمیم گرفت مصلحت مردم خود را به خانواده خود ترجیح دهد. قبل از بیدار شدن سرهنگهای ارتش امریکا، خانه و خانواده خود را ترک کرد و راهی محل فرماندهی نیروهای دوست شد. او هجده ساعت در باتلاق، سنگلاخ و زمینهای کشاورزی راه رفت. در مسیر حدود ۳۲ کیلومتری، جدا از خطر مشاهده شدن توسط سربازان ارتش آمریکا، لورا سکورد باید گرمای بیش از حد ماه ژوئن و خطر احتمالی حیوانات وحشی را بر خود هموار میکرد و خطر آنها را به جان میخرید.
در اواخر سفر، او با چند جنگجوی بومی روبرو شد و از آنها خواست که او را به مقر فرماندهان جنگ ببرند. پس از انتقال اطلاعات مهم به آنها، لورا سکورد به خواب عمیقی فرو رفت.
به دلیل اطلاع رسانی لورا سکورد، نیروهای انگلیسی و متحدان بومی آنها آمریکاییها را غافلگیر کردند و آنان را با شکست مواجه کردند. تاریخ نویسان بر این عقیدهاند که اگر ارتش آمریکا در این جنگ پیروز می شدند، ممکن بود تمام منطقه نیاگارا را تصرف کنند.
خدمات لورا سکورد در سن هشتاد و پنج سالگی، به رسمیت شناخته شد .هشت سال بعد، او در سال ۱۸۶۸درگذشت.
برای قدردانی از خدمات او، چندین مجسمه در شهر محل اقامت او و در پایتخت کانادا ساخته شده و در معرض دید عموم است. همچنین تمبر یادبود او به چاپ رسیده، عکس او مزین پارلمان کانادا و منزل او به یک موزه تبدیل شده است.
❊ مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است.